درباره ما

ماجرای غدیر را به طور اختصار بیان فرمایید؟
کد سؤال: ۱۰۰۴۷امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امامت خاصه در روایات »حدیث غدیر
تعداد بازدید: ۱۰۱۵
ماجرای غدیر را به طور اختصار بیان فرمایید؟

جواب : رسول خدا - صلي الله عليه وآله وسلم- در سال دهم هجري نمايندگاني به سراسر بلاد اسلامي فرستادند ومردم را به حج دعوت كردند[۱]. عده زيادي از همه مناطق مسلمان نشين ، در مدينه جمع شدند . حضرت در روز شنبه پنجم يا ششم ماه ذي القعدة[۲] غسل كرده با پاي پياده ولباس احرام به راه افتادند .

با اينكه مصادف با خروج ايشان در مدينه بيماري حصبه شيوع يافت و عده زيادي از مردم را از فيض حضور در اين سفر باز داشت[۳] ، عده زيادي كه بين ۹۰[۴] تا ۱۲۴ هزار نفر[۵] نقل شده اند با حضرت به سمت مكه به راه افتادند . اين عده جدا از كساني هستند كه از خود مكه در حج شركت جستند .

طبق نظر اهل تسنن ، عده اي از مسلمانان نيز به فرماندهي امير مومنان عليه السلام ، براي فتح يمن به آنجا رفته بودند كه ايشان در برگشت از سپاه جدا شده و به رسول الله صلي الله عليه وآله ملحق شدند[۶] .

كاروان رسول خدا صلي الله عليه وآله ، دوشنبه شب به مكه رسيدند. [۷]

وحي الهي بر پيامبر گرامي اسلام نازل شده بود كه پس از آموزش مناسك حج به مسلمانان، جانشين خود را معين نمايند. از آنجا كه آيه ۶۲ سوره مائده قطعاً بدليل تواتر اخبار، در غدير خم نازل شده است ؛ پس مطلبي كه بر رسول خدا نازل شده است قبل از غدير خم و در ايام حجة الوداع يا قبل از آن بوده است . [۸]

حضرت رسول صلي الله و عليه و آله تصميم داشتند اين وظيفه را در مدينه انجام دهند اما نگران بودند كه منافقين مانع شوند وقصد جانشان را بنمايند به همين علت به عده اي از مومنين دستور نگهباني از خود را دادند، البته اين دستور را قبل از نزول آيه ۶۷ سوره مائده داده بودند.

ايام حج گذشت وحج نيز به عنوان آخرين فرع ، كامل شد . رسول خدا صلي الله عليه وآله اعمال را انجام داده و دستور بازگشت دادند . همه مسلمانان جمع شده همراه با ايشان به سمت جحفه در نزديكي غدير خم[۹] كه منزل دوم در راه مدينه است به راه افتادند .

جحفه ، ميقات اصلي مردمي بود كه از شام ، مصر وعراق و از راه مدينه به حج آمده بودند[۱۰] . كاروانيان در روز هجدهم ذي الحجة به غدير خم رسيدند[۱۱] . در اينجا وحي نازل شد:

«يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس»[۱۲]

اي پيامبر آنچه را كه از جانب پرودگارت بر تو نازل شده است كاملا ( به مردم ) برسان كه اگر نكني پس رسالت او را انجام نداده اي و خداوند تو را از مردم حفظ مي كند. [۱۳]

غدير خم براي انجام اين مسئوليت انتخاب شده بود ، زيرا مردم مصر ، شام ، عراق ومدينه ، همگي در آنجا حاضر بودند و اگر كارواني مي خواست جدا شود ، از آنجا جدا مي شد ] مردم يمن طائف واطراف آن هم كه مسلمان نبودند و تازه بلادشان فتح شده بود[ مردم مكه هم در همان نزديكي بودند و قطعا خبر به ايشان مي رسيد[۱۴] . پس جمعيت به اندازه اي بود كه خبر به همه مسلمانان برسد .

رسول خدا صلي الله عليه وآله سر از خيمه بيرون آورده فرمودند: محافظان را مرخص كنيد كه خداوند خود مرا حفظ كرد .[۱۵]

سپس دستور جمع شدن مردم را دادند . تمامي مسلمانان در نزديكي پنج درخت بزرگ جمع آمدند.[۱۶] آفتاب بسيار داغ بود[۱۷]، به حدي كه مردم نيمي از بالا پوش خود را روي سر و نيمي را زير پا انداخته بودند[۱۸] . حضرت نماز را خواندند[۱۹] وسپس زير سايه يكي از درختها و در وسط جمعيت[۲۰] خطبه اي مفصل ايراد فرمودند .

در آن خطبه به رحلت خويش اشاره كرده[۲۱] سپس فرمودند مردم من در بين شما دو جانشين[۲۲] براي خود قرار مي دهم كه اگر به آن دو چنگ بزنيد رستگار خواهيد شد[۲۳] : كتاب خداوند و عترتم[۲۴] ، پس ببينيد كه چگونه حق من را نسبت به آن دو ادا مي كنيد[۲۵]. سپس دست امير مومنان علي - عليه السلام- را گرفته بالا بردند[۲۶] و فرمودند : اي مردم چه كسي بر جان مردم از ايشان سزاوار تر است؟ گفتند خدا ورسولش بهتر مي دانند . حضرت فرمودند : خداوند سرپرست من و من سرپرست مومنين هستم ومن از جانشان بر ايشان سزاوار تر[۲۷] . پس هر كس كه من سرپرست اويم علي سرپرست اوست[۲۸] .

جالب اينجاست كه در بعضي روايات صحيحه اهل تسنن آمده است : وقتي رسول خدا - صلي الله عليه وآله وسلم- جملات قبل را فرمودند وخواستند شخص مورد نظر را معرفي كنند ، عده اي گمان كردند كه حضرت، ابو بكر يا عمر را معرفي خواهند كرد ، اما حضرت دست امير مومنان - عليه السلام- را گرفته و او را نصب كردند[۲۹] . حاضرين اين ماجرا را به غائبين برسانند[۳۰].

در اين هنگام فرشته وحي نازل شد و آيه آورد[۳۱] كه :

«اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الإسلام دينا»[۳۲]

امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم واسلام را به عنوان ايين شما پذيرفتم .

پس رسول خدا صلي الله عليه وآله، شكر خدا را به جا آورده وبراي حضرت علي عليه السلام دعا فرمودند[۳۳] . سپس براي حضرت خيمه اي زدند و مردم دسته دسته جلو آمده گفتند[۳۴] : يا علي مبارك بادت سرپرست ما و همه مومنان شدي !!! وپيش از همه ايشان ابو بكر و عمر به امير مومنان عليه السلام تبريك گفتند[۳۵] وسپس همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله وباقي زنان نزد حضرت آمده تبريك عرض نمودند[۳۶] .

حسان در همان مكان شعري سرود با اين مضمون كه : رسول خدا به علي گفت كه اي علي برخيز پس بدرستيكه من تو را به عنوان امام و راهنماي بعد از خود برگزيدم[۳۷] . چند روز بعد و پس از اين كه خبر اين ماجرا پخش شد ، شخصي از اهل مكه با نام الحارث بن النعمان الفهري ، به نزد رسول خدا - صلي الله عليه وآله وسلم- آمد وگفت اي رسول خدا اين امر از جانب خودت بود يا از جانب خدا . حضرت پاسخ فرمودند از جانب خدا، وي گفت من طاقت سرپرستي علي را ندارم! اگر راستگويي از خدا بخواه عذابي از آسمان بر سر من فرستد تا من را هلاك كند .حضرت نفرين فرموده في الحال چنين شد . طي اين ماجرا آيه زير نازل شد:[۳۸]

«سأل سائل بعذاب واقع للكافرين ليس له دافع من الله ذي المعارج»

در خواست كننده اي تقاضاي عذابي كرد كه واقع شد، اين عذاب مخصوص كافران است وهيچ كسي نمي تواند آن را دور كند . (عذابي كه) از سوي خداوند صاحب معارج (خداوندي كه فرشتگانش بر آسمانها صعود وعروج مي كنند).[۳۹]



[۱] . سنن الكبري، نسائي، ج۲، ص ۳۵۵ ؛ سنن بيهقي، ج۵، ص۶ ؛ مسند شافعي، ص ۱۹۵ و...

[۲] . صحيح بخاري، ج۲، ص۵۶۰ ، ح۱۴۷۰ و ج۲، ص۶۱۱ ح۱۶۲۳

[۳] . السيرة الحلبية، ج۳، ص۳۰۸ ؛ حجة الوداع، إبن حزم اندلسي، ج۱، ص۱۲۸

[۴] . شرح الزرقاني، ج۲، ص۳۴۱ ؛ المجموع ، ج۷، ص۷۳

[۵] . حجة الله البالغة، شاه ولي الله دهلوي، ج۱، ص۸۷۶ و...

[۶] . شرح الزرقاني، ج۲، ص۳۴۱ ؛ التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفة، ج۱، ص۲۱۱

[۷] . مصنف، عبد الرزاق، ج۱، ص۵۵۴ ، ش ۲۱۰۰ ؛كنز العمال، ج۸ ، ص۲۶

[۸] . در اين رابطه حاكم حسكاني از علماي معروف اهل تسنن مي گويد: «فاذا فرغت فانصب» يعني وقتي از بيان فروع فارغ شدي، پس علي را به ولايت نصب كن. (شواهد التنزيل ج ۲ ص۳۴۹ روايت ۱۱۱۶ تا ۱۱۱۹) قرطبي و آلوسي هم در كتب تفسيريشان اين نظر را به برخي از علماي اهل تسنن نسبت داده اند. سيوطي وآلوسي در ذيل آيه ۶۷ مائده چند روايـت مي آورند كه: آنچه بر تو نازل شده است «كه علي ولي مومنين است» را بر مردم ابلاغ كن .

[۹] . معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۸

[۱۰] . جحفة شهر بزرگي در راه مكه ومدينه در مرحله چهارم از مكه وآنجا ميقات اهل مصر وشام (عراق وشام در يك جهتند) است اگر از مدينه بگذرند ...وفاصله آنجا تا غدير خم دو ميل است. (معجم البلدان، ج۲، ص۱۱۱)

[۱۱] . البداية والنهاية، ج۵ ، ص۲۰۸ و ج۵ ، ص ۲۱۴ ؛ السيرة الحلبية، ج۳ ، ص۳۳۷ ؛ الدر المنثور، ج۳، ص۱۹ ؛ صبح الأعشي، ج۲، ص۴۴۵ و...

[۱۲] . سوره مائده آيه۶۷

[۱۳] . الدر المنثور، سيوطي، ج ۳ ، ص ۱۱۷ ؛ فتح القدير، شوكاني، ج۲ ، ص ۶۰ ؛ از ديگر علمائي كه به اين مطلب اشاره كرده اند مي توان به أبو جعفر محمد بن جرير الطبري در كتاب الولاية في طرق حديث الغدير؛ ابن أبي حاتم أبو محمد الحنظلي الرازي ؛ الحافظ أبو عبد الله المحاملي در أمالي ؛ الحافظ أبو بكر الفارسي الشيرازي در كتاب ما نزل من القرآن في أمير المؤمنين ؛ الحافظ ابن مردويه ؛ أبو إسحاق الثعلبي النيسابوري در تفسير الكشف والبيان ؛ الحافظ أبو نعيم الأصبهاني در ما نزل من القرآن في علي ؛ أبو الحسن الواحدي النيسابوري در أسباب النزول ص ۱۵۰ ؛ الحافظ أبو سعيد السجستاني در كتاب الولاية ؛ الحافظ الحاكم الحسكاني أبو القاسم در شواهد التنزيل لقواعد التفصيل والتأويل ؛ الحافظ أبو القاسم ابن عساكر الشافعي ؛ أبو الفتح النطنزي در الخصايص العلوية ؛ أبو عبد الله فخر الدين الرازي الشافعي درتفسير الكبير ذيل همين آيه ؛ أبو سالم النصيبي الشافعي درمطالب السئول ص۱۶ ؛ الحافظ عز الدين الرسعني الموصلي الحنبلي در تفسيرش ؛ شيخ الاسلام أبو إسحاق الحمويني در فرايد السمطين ؛ السيد علي الهمداني در مودة القربي ؛ بدر الدين ابن العيني الحنفي در عمدة القاري في شرح صحيح البخاري، ج۸ ، ص ۵۸۴ في قوله تعالي«يا أيها الرسول بلغ ما أنزل...» ؛ نور الدين ابن الصباغ المالكي المكي در الفصول المهمة ص ۲۷ ؛ نظام الدين القمي النيسابوري در تفسير الساير الداير، ج۶ ، ص۱۷۰؛ اشاره كرد . مرحوم علامه اميني در الغدير ده سند ديگر براي اين مطلب نقل مي نمايد . أما بقيه وجوهي كه بعض علماي اهل سنت ذكر كرده اند تمامي آنها با سند ضعيف ومرسل است وحتي گوينده آنها معلوم نيست . لذا نظام الدين النيسابوري تمامي آنها را به صورت ضعيف نقل كرده است ونزول آيه در غدير خم را اولين وجه ذكر كرده وآن را قول ابن عباس والبراء ابن عازب وأبي سعيد الخدري ومحمد بن علي عليهما السلام مي داند . طبري نيز كه يكي از بزرگترين علماي اهل سنت است اصلا آنها را ذكر نمي كند .

[۱۴] . الحارث بن النعمان الفهري كه آيه عذاب واقع در مورد وي نازل گرديد از قبيله قريش ومكي بود . اين نشان دهنده وصول خبر واقعه غدير به اهل مكه است .

[۱۵] . حاكم در المستدرك علي الصحيحين، ج۲، ص۳۴ مي گويد اين روايت صحيح است ولي بخاري ومسلم آن را نياورده اند؛ سنن ترمذي، ج۵، ص۲۵۱؛ معجم أبي يعلي، ج۱، ص۱۳۸ ؛ البيان في عد آي القرآن، ج۱، ص۲۲ ؛ الفتح السماوي، ج۲، ص۵۷۵؛ المغني عن حمل الأسفار، ج۱، ص۶۱۴؛ اعتقاد أهل السنة، ج۴، ص۷۶۲ و...

[۱۶] . جزء أبي الطاهر ، ص۵۰ ؛ تاريخ مدينة دمشق ، ج۴۲، ص۲۱۶ ؛ المستدرك علي الصحيحين، ج۳ ، ص۱۱۸

[۱۷] . المستدرك علي الصحيحين، ج۳ ، ص۶۱۳ ؛ المعجم الكبير، ج۵ ، ص۱۷۱

[۱۸] . مناقب أمير المومنين ، لإبن مغازلي الشافعي، مخطوط ؛ تفتازاني در شرح المقاصد في علم الكلام ، ج۲ ، ص۲۹۰ تصريح به وجود اين روايت دارد گرچه در معناي مولي اشكال مي كند.

[۱۹] . مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۴ ؛ مسند أحمد بن حنبل، ج ۴ ، ص۳۷۲ ؛ تاريخ مدينة دمشق، ج۴۲، ص۲۱۸ ؛ فضائل الصحابة، ابن حنبل، ج۲، ص۵۹۷ ؛ البداية والنهاية ، ج۵ ، ص۲۱۲

[۲۰] . مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۴ ؛ مسند أحمد بن حنبل، ج ۴ ، ص۳۷۲ ؛ تاريخ مدينة دمشق، ج۴۲، ص۲۱۸ ؛ فضائل الصحابة، ابن حنبل، ج۲، ص۵۹۷ ؛ البداية والنهاية ، ج۵ ، ص۲۱۲

[۲۱] . المستدرك علي الصحيحين، ج۳، ص۶۱۳؛ المعجم الكبير، ج۵، ص۱۶۶؛ المعجم الكبير، ج۵، ص۱۷۱؛ مسند ابن الجعد، ج۱،ص۳۹۷؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۳؛ كنز العمال، ج۱، ص۱۰۶- ۱۰۸؛ تاريخ مدينة دمشق، ج۴۱، ص۱۹۹؛ الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج۲، ص۴۳۸

[۲۲] . لفظ خليفتين ( دوجانشين) در كتب زير با سند صحيح آمده است : كنز العمال، ج۱، ص۱۰۶؛ الدر المنثور ج۲، ص۲۸۵؛ فيض القدير، ج، ص۱۴؛ التيسير بشرح الجامع الصغير، ج۱، ص۳۶۷؛ روح المعاني، ج۴، ص۱۸ و ج۲۲، ص۱۶؛تفسير الثعلبي ج۳، ص۱۶۳ و ج۸، ص۴۰ (تصريح به صحت اين روايت مي كند)؛ المعجم الكبير ج۵، ص۱۵۳؛مسند أحمد بن حنبل ج۵، ص۱۸۱ و ج۵، ص۱۸۹؛مجمع الزوائد ج۱، ص۱۷۰(تصريح به صحت روايت مي كند) و ج۹، ص۱۶۳(تصريح به حسن اين سند مي كند)؛ فضائل الصحابة لابن حنبل ج۲، ص۶۰۳ و ج۲، ص۷۸۶ و...

[۲۳] . تفسير ابن كثير، ج۴، ص۱۱۴؛ سنن ترمذي، ج۵، ص۶۶۲ (تصريح به حسن سند مي كند)؛ معجم الصغير( الروض الداني)، ج۱، ص۲۳۲؛ معجم الكبير، ج۳، ص۶۶؛ مشكاة المصابيح، ج۳، ص۱۷۳۵؛ كنز العمال، ج۱، ص۹۹ ؛ تذكرة المحتاج إلي أحاديث المنهاج، ج۱، ص۶۳؛ نوادر الأصول في أحاديث الرسول، ج۱، ص۲۵۸ ؛ نيل الأوطار، ج۲، ص۳۲۸(تصريح مي كند كه صحيح است ونيز تصريح مي كند كه رسول خدا امر به اتباع اهل بيتشان فرموده اند)؛ تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۱۱۲؛ أصول سرخسي، ج۱، ص۳۱۴ ؛ المدخل، ابن الحاج مالكي، ج۱، ص۲۷۶ و...

[۲۴] . كنز العمال، ج۱، ص ۱۰۶و ۹۹ ؛ الدر المنثور، ج۲، ص۲۸۵ ؛ فيض القدير، ج، ص۱۴؛ التيسير بشرح الجامع الصغير، ج۱، ص۳۶۷ ؛ روح المعاني، ج۴، ص۱۸ و ج۲۲، ص۱۶ ؛ تفسير الثعلبي ج۳، ص۱۶۳ و ج۸، ص۴۰ (تصريح به صحت اين روايت مي كند)؛ المعجم الكبير ج۵، ص۱۵۳؛ مسند أحمد بن حنبل ج۵، ص۱۸۱ و ج۵، ص۱۸۹؛ مجمع الزوائد ج۱، ص۱۷۰(تصريح به صحت روايت مي كند) و ج۹، ص۱۶۳(تصريح به حسن اين سند مي كند) ؛ فضائل الصحابة لابن حنبل ج۲، ص۶۰۳ و ج۲، ص۷۸۶ تفسير ابن كثير ج۴/ص۱۱۴؛سنن الترمذي، ج۵، ص۶۶۲(تصريح به حسن سند مي كند) ؛ المعجم الصغير ( الروض الداني ) ج۱، ص۲۳۲ ؛ المعجم الكبير ج۳، ص۶۶ ؛ مشكاة المصابيح، ج۳، ص۱۷۳۵؛ تذكرة المحتاج إلي أحاديث المنهاج ج۱، ص۶۳؛ نوادر الأصول في أحاديث الرسول ج۱، ص۲۵۸؛ نيل الأوطار ج۲، ص۳۲۸(تصريح مي كند كه صحيح است ونيز تصريح مي كند كه رسول خدا امر به اتباع اهل بيتشان فرموده اند)؛ تاريخ اليعقوبي ج۲، ص۱۱۲؛ أصول السرخسي ج۱، ص۳۱۴؛ المدخل ج۱، ص۲۷۶ لابن الحاج المالكي الدر المنثور ج۲، ص۲۸۵ ؛ تفسير ابن كثير ج۴، ص۱۱۴؛ المستدرك علي الصحيحين ج۳، ص۱۱۸(تصريح مي كند كه روايت صحيح است)؛ سنن النسائي الكبري ج۵، ص۴۵ و ج۵، ص۱۳۰؛ سنن الترمذي ج۵، ص۶۶۳؛المعجم الكبير ج۳، ص۶۵ - ۶۷؛مسند أبي يعلي ج۲، ص۲۹۷؛مسند ابن الجعد ج۱، ص۳۹۷ ؛ مسند أحمد بن حنبل ج۳، ص۱۷۷؛ مجمع الزوائد ج۹، ص۱۶۳-۱۶۵ (تصريح به وثاقت روات بعضي اسناد مي كند) و ج۱۰، ص۳۶۳۳ (اشاره به صحت سند مي كند) و... .

[۲۵] . الدر المنثور ج۲، ص۲۸۵؛ تفسير ابن كثير ج۴، ص۱۱۴؛ المستدرك علي الصحيحين ج۳، ص۱۱۸(تصريح مي كند كه روايت صحيح است)؛ سنن النسائي الكبري ج۵، ص۴۵ و ج۵، ص۱۳۰؛ سنن الترمذي ج۵، ص۶۶۳؛ المعجم الكبير ج۳، ص۶۵ - ۶۷؛ مسند أبي يعلي ج۲، ص۲۹۷؛ مسند ابن الجعد ج۱، ص۳۹۷؛ مسند أحمد بن حنبل ج۳۳، ص۱۷؛ مجمع الزوائد ج۹، ص۱۶۳-۱۶۵ (تصريح به وثاقت روات بعضي اسناد مي كند)؛ مجمع الزوائد ج۱۰۰، ص۳۶۳(اشاره به صحت سند مي كند) و...

[۲۶] . سنن الكبري نسائي ج۵، ص۱۰۷وص۱۳۴؛ خصائص علي ج۱، ص۲۸؛ خصائص علي ج۱، ص۱۱۴؛ آمالي المحاملي ج۱، ص۱۶۲؛ تاريخ مدينة دمشق ج۴۲، ص۳۴۳؛ تالي تلخيص المتشابه ج۱، ص۱۳۰؛ الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة ج۲، ص۳۶۸ و...

[۲۷] . المستدرك علي الصحيحين ج۳، ص۶۱۳(تصريح به صحت سند مي كند)؛ سنن النسائي الكبري ج۵، ص۱۳۴؛ المعجم الكبير ج۵، ص۱۷۱وص۱۹۵و۲۱۲؛ المطالب العالية ج۱۶، ص۱۴۲(تصريح به صحت سند مي كند)؛ مجمع الزوائد ج۹، ص۱۰۵(تصريح به وثاقت تمامي افراد سند مي كند)؛ خصائص علي ج۱، ص۱۱۴؛ حلية الأولياء ج۹، ص۶۴؛ شرح مشكل الاثار ج۵، ص۱۳و...

[۲۸] . الدر المنثور ج۲، ص۲۸۵ و ج۴، ص۱۳۳ ؛ تفسير ابن كثير ج۴، ص۱۱۴؛ المستدرك علي الصحيحين ج۳، ص ۱۱۸ و ج۳ ، ص۶۱۳ و ج۲، ص۱۳۱ (تصريح مي كند كه روايت صحيح است) ؛ سنن النسائي الكبري ج۵، ص۴۵۵ و ص۱۳۰ و ۱۳۴ ؛ سنن الترمذي ج۵، ص۶۶۳ ؛ المعجم الكبير ج۳، ص۶۵ و ص۶۷ و ص۱۷۱ و ص۱۹۵ و۲۱۲۲ ؛ مسند أبي يعلي ج۲، ص۲۹۷ و ۱۶۵ ؛ مسند ابن الجعد، ج۱، ص۳۹۷ ؛ مسند أحمد بن حنبل ج۳، ص۱۷ ؛ مجمع الزوائد ج۹۹، ص۱۶۳-۱۶۵ و ۱۰۵ و ج۱۰، ص۳۶۳ (تصريح به وثاقت روات بعضي اسناد مي كند)؛ المطالب العالية ج۱۶، ص۱۴۲(تصريح به صحت سند مي كند)؛ خصائص علي ج۱، ص۱۱۴؛ حلية الأولياء ج۹، ص۶۴؛ شرح مشكل الاثار ج۵ ، ص۱۳ ؛ مصنف ابن أبي شيبة ج۶، ص ۳۶۸ و ج۷، ص۴۱۱ ؛ مسند البزار ج۳، ص۲۵۹؛ تاريخ مدينة دمشق ج۴۲، ص۳۴۳ و... و اسناد بسيار زياد ديگري كه علامه اميني در كتاب گرانسنگ الغدير چندين جلد در مورد آن كتاب نوشته است .

[۲۹] . المستدرك علي الصحيحين ج۲، ص۱۳۱(تصريح به صحت سند مي كند) ؛ مصنف ابن أبي شيبة ج۶، ص ۳۶۸ و ج۷، ص۴۱۱ ؛ الدر المنثور ج۴، ص۱۳۳؛ مسند أبي يعلي ج۲، ص۱۶۵؛ مسند البزار ج۳، ص۲۵۹ ؛ مجمع الزوائد ج۹، ص۱۰۸ و ج۹، ص۱۳۴ (تصريح به وثاقت تمام روات مي كند) ؛ تاريخ مدينة دمشق ج۴۲، ص۳۴۳

[۳۰] . تاريخ يعقوبي ج۲، ص۱۱۲؛ المناقب للخوارزمي ص۲۴۶؛ ينابيع المودة ص۴۸۰؛ الفصول المهمة ج۱ ص۲۳؛ عيون المسائل لعبد القادر الشافعي ص۸۳ و...

[۳۱] . كتاب الولاية طبري (اين عالم تاريخ دان ومفسر معروف سني كتاب الولاية را مخصوص ماجراي غدير وآيات نازل در آن تاليف كرده است . اما متاسفانه اين كتاب وي مورد بي مهري ناشرين وعلماي اهل تسنن قرار گرفته است)؛ الحافظ ابن مردويه الأصفهاني (نقل از وي در كتاب تفسير ابن كثير ج ۲ ص ۱۴ . و الدر المنثور ۲ ص ۲۵۹ آمده است) ؛ الاتقان ج ۱ ص ۳۱ ؛ ما نزل من القرآن في علي للحافظ أبي نعيم الأصبهاني ؛ تاريخ بغداد ج ۸ ص ۲۹۰ ؛ كتاب الولاية للحافظ أبي سعيد السجستاني ؛ المناقب لابن المغازلي؛ العمدة ص ۵۲ ؛الحافظ أبو القاسم الحاكم الحسكاني ؛ تاريخ مدينة دمشق ج۴۲، ص۲۳۳ ؛ المناقب خوارزمي ص ۸۰ ؛ الخصائص العلوية لأبي الفتح النطنزي ؛ التوضيح الدلايل علي ترجيح الفضايل لأبي حامد سعد الدين الصالحاني ؛تذكرة الخواص لسبط ابن الجوزي الحنفي ص ۱۸ ؛ فرائد السمطين الباب الثاني عشر؛ بلفظ تفسير ابن كثيرج ۲ ص ۱۴؛ تاريخ ابن كثير ج ۵ ص ۲۱۰؛ الدر المنثور ج ۲ ص ۲۵۹؛ مفتاح النجا لميرزا محمد البدخشي ؛ تفسير رازي ج ۳ ص ۵۲۹ (با كنايه اين مطلب را مي فهماند) و ... واين جدا ازتمامي كتب تفسيري ونيز روايات شيعه در اين زمينه است .

[۳۲] . سوره مائده، آيه ۳

[۳۳] . التفسير الكبير ج۱۲، ص۴۲؛ روح المعاني ج۶، ص۱۹۴؛ تفسير الثعلبي ج۴، ص۹۲؛ الأحاديث المختارة ج۲، ص۱۰۵ و۱۰۶ و۱۷۴ و۲۷۴ وج۳ ص۲۱۳؛ المستدرك علي الصحيحين ج۳، ص۱۱۸ و۱۲۶؛ صحيح ابن حبان ج۱۵، ص۳۷۶؛ موارد الظمآن ج۱، ص۵۴۴؛ سنن النسائي الكبري ج۵، ص۴۵و۱۳۰ و۱۳۲و۱۳۴و۱۳۵و۱۳۶و۱۵۴؛ سنن ابن ماجه ج۱، ص۴۳؛ مصنف ابن أبي شيبة ج۶، ص۳۶۸و۳۶۹و۳۷۲و...

[۳۴] . حبيب السير، ج۱، ص۱۴۴(اين كتاب را در كشف الظنون ج۱ص۴۱۹ يكي از بهترين كتابهاي اهل تسنن مي داند)

[۳۵] . التفسير الكبير ج۱۲، ص۴۲؛ فيض القدير ج۶، ص۲۱۸؛ تاريخ مدينة دمشق ج۴۲، ص۲۲۱؛ الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة ج۱، ص۱۱۰؛ سمط النجوم العوالي ج۳، ص۳۶؛ تاريخ بغداد ج۸، ص۲۸۹؛ تاريخ مدينة دمشق ج۴۲، ص۲۳۳و...

[۳۶] . حبيب السير، ج۱، ص۱۴۴

[۳۷] . مرقاة الشعر للحافظ أبو عبد الله المرزباني محمد بن عمران الخراساني ؛ كتاب شرف المصطفي للحافظ الخركوشي أبي سعد ؛ ما نزل من القرآن في علي للحافظ أبي نعيم الأصبهاني ؛ كتاب الولاية للحافظ أبي سعيد السجستاني ؛ مقتل الإمام السبط الشهيد للخوارزمي؛ المناقب للخوارزمي ص ۸۰ ؛ الخصايص العلوية علي ساير البرية للحافظ أبي الفتح النطنزي ؛ تذكرة خواص الأمة - ص ۲۰ لسبط ابن الجوزي ؛ كفاية الطالب ص ۱۷ للكنجي الشافعي ؛ فرايد السمطين - في الباب الثاني عشر ؛ نظم درر السمطين للحافظ جمال الدين محمد بن يوسف الزرندي شمس الدين الحنفي؛ الازدهار فيما عقده الشعراء من الأشعار للحافظ جلال الدين السيوطي و...

[۳۸] . غريب القرآن للحافظ أبي عبيد الهروي ؛ تفسير شفاء الصدور لأبي بكر النقاش الموصلي البغدادي ؛ تفسير الكشف والبيان لأبي إسحاق الثعلبي النيسابوري ؛ كتاب دعاة الهداة إلي أداء حق الموالاة للحاكم أبي القاسم الحسكاني؛ تفسير القرطبي ؛ تذكرة الحفاظ ص ۱۹ ؛ الاكتفاء في فضل الأربعة الخلفاء للشيخ إبراهيم بن عبد الله اليمني الوصابي الشافعي ؛ فرايد السمطين في الباب الثالث عشر ؛ معارج الوصول للشيخ محمد الزرندي الحنفي ؛ درر السمطين للشيخ محمد الزرندي الحنفي ؛ هداية السعداء لشهاب الدين أحمد دولت آبادي في الجلوة الثانية من الهداية الثامنة ؛ الفصول المهمة ص ۲۶ ؛ جواهر العقدين السمهودي الشافعي؛ تفسيرأبي السعود ج ۸ ص ۲۹۲ ؛ الأربعين في مناقب أمير المؤمنين للسيد جمال الدين الشيرازي ؛ فيض القدر في شرح الجامع الصغير ج ۶ ص ۲۱۸؛العقد النبوي والسر المصطفوي لابن العيدروس ؛ وسيلة المآل في عد مناقب الآل للشيخ أحمد بن باكثير المكي الشافعي ؛ النزهة للصفوري ج۲ ص ۲۴۲ ؛ السيرة الحلبية ج۳ ص ۳۰۲ ؛ الصراط السوي في مناقب النبي لمحمود بن محمد القادري المدني؛ شرح الجامع الصغير ۲ ص ۳۸۷ لشمس الدين الحفني الشافعي ؛ تفسير شاهي؛ شرح المواهب اللدنية ج ۷ ص ۱۳ ؛ الروضة الندية في شرح التحفة العلوية ؛ نور الأبصار في مناقب آل بيت النبي المختار ص ۷۸ ؛ تفسير المنار ج ۶ ص ۴۶۴

[۳۹] . درمورد تمامي اين آيات وبراي يافتن مدارك بيشترمي توانيد به كتاب آيات الغدير تاليف مركز المصطفي مراجعه نماييد.

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت