درباره ما |
کد سؤال: ۱۰۲۰۵ | امامت و ائمه (علیهم السلام) »حضرت زهرا (س) | تعداد بازدید: ۷۸۶ |
طرح شبهه: آنچه در روايات ثابت است عدم اثبات سوزاندن خانه حضرت زهرا (رضي الله عنها) توسط حضرت عمر فاروق (رضي الله عنه) و بسنده نمودن حضرت عمر فاروق (رضي الله عنه) به تهديد مصلحت آميز، است. در هيچ جاي روايات صحيح به سوزاندن خانه حضرت زهرا (رضي الله عنها) تصريح نشده است و اگر تهديد محض بمثابه سوزاندن خانه حضرت زهرا محسوب مي شود؛ پس تهديداتي كه از رسول اكرم (ص) نقل شده است، بايد به حقيقت حمل شود. چنانكه مي فرمايد: إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أُحَرِّقَ قُرَيْشًا. خداوند به من دستور داده تا قريش را بسوزانم. النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي۲۶۱هـ)، ج ۴، ص ۲۱۹۷، ح۲۸۶۵، بَاب الصِّفَاتِ التي يُعْرَفُ بها في الدُّنْيَا أَهْلُ الْجَنَّةِ وَأَهْلُ النَّارِ، كتاب الإيمان، بَاب بَيَانِ الْكَبَائِرِ وَأَكْبَرِهَا، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. عن أبي هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم قال وَالَّذِي نَفْسِي بيده لقد هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ فَيُحْطَبَ ثُمَّ آمُرَ بِالصَّلَاةِ فَيُؤَذَّنَ لها ثُمَّ آمُرَ رَجُلًا فَيَؤُمَّ الناس ثُمَّ أُخَالِفَ إلي رِجَالٍ فَأُحَرِّقَ عليهم بُيُوتَهُمْ وَالَّذِي نَفْسِي بيده لو يَعْلَمُ أَحَدُهُمْ أَنَّهُ يَجِدُ عَرْقًا سَمِينًا أو مِرْمَاتَيْنِ حَسَنَتَيْنِ لَشَهِدَ الْعِشَاءَ قسم به ذاتي كه جانم در دست اوست، قصد كرده ام تا دستور به جمع آوري هيزم دهم سپس مؤذن را بگويم تا اذان دهد و شخصي را براي امامت مردم مقرر نمايم و خود به خانه متخلفان بروم و خانه هايشان را بر آنان آتش زنم. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي۲۵۶هـ)، صحيح البخاري، ج ۱، ص ۲۳۱، ۶۱۸، كتاب الْجَمَاعَةِ وَالْإِمَامَةِ، بَاب وُجُوبِ صَلَاةِ الْجَمَاعَةِ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷. اما هيچ عاقلي از روايات پيشين بر سوزاندن قريش و متخلفان از نماز جماعت توسط پيامبر اسلام (ص) استدلال نمي نمايد، و مي داند كه منظور پيامبر (ص) اهميت دعوت به مسأله ي توحيد و نماز با جماعت بوده است؛ لذا تأكيد و تصريح به سوزاندن خانه ي حضرت زهرا (رضي الله عنها) توسط عمر فاروق به دور از انصاف و از روي تعصب است. نقد و بررسي: قياس اين دو تهديد با يكديگر، قياس مع الفارق است؛ چرا كه بين تهديد به آتش زدن بيت فاطمه با تهديدي كه از رسول خدا درباره متخلفان از نماز جماعت نقل شده است، هيچ گونه شباهتي وجو ندارد؛ زيرا: اولاً: اين روايت در كتاب هاي شما آمده است و شما بايد به چيزي استدلال كنيد كه نزد ما حجت باشد؛ ثانياً: نمي توان مدلول آن را پذيرفت؛ چرا كه از اخلاق نيك پيامبر بعيد است كه به خاطر يك عمل مستحبي و نه واجب، مردم را تهديد به آتش زدن نمايد. هنگامي كه خداوند چنين تهديدي نكرده است، آيا پيامبر مي تواند مردم را فقط به خاطر عدم شركت در نماز جماعت تهديد به آتش زدن نمايد؟ استحباب عمل با تهديد به آتش زدن در تضاد و با اصل شريعت سازگاري ندارد. ثالثاً: طبق نقل طبري و ابن أبي شيبه، عمر قسم مي خورد كه اگر اجتماع كنندگان در خانه اميرمؤمنان عليه السلام براي بيعت با ابوبكر بيرون نيايند، خانه را با اهلش به آتش خواهد كشيد و حضرت زهرا سلام الله عليها نيز سخن عمر را براي اميرمؤمنان عليه السلام و زبير يادآور شده و به خداوند سوگند مي خورد كه عمر به قسم خود وفا خواهد كرد: وَايْمُ اللَّهِ مَا ذَاكَ بِمَانِعِيَّ إِنِ اجْتَمَعَ هؤُلاَءِ النَّفَرُ عِنْدَكِ أَنْ آمُرَ بِهِمْ أَنْ يُحْرَقَ عَليْهِمُ الْبَيتُُ، قَالَ فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاؤُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِي وَقَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَيَحْرِقَنَّ عَلَيكُمُ الْبَيْتَ، وَايْمُ اللَّهِ لَيُمْضِيَنَّ مَا حَلَفَ عَلَيْهِ. به خدا سوگند، گردآمدن اين افراد در خانه تو مانع از آتش زدن خانه نخواهد شد. هنگامي كه عمر رفت، علي (ع) و زبير به خانه بازگشتند، دخت گرامي پيامبر به علي و زبير گفت: عمر نزد من آمد و سوگند ياد كرد كه اگر اجتماع شما تكرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را كه قسم خورده است انجام مي دهد!. إبن أبي شيبة الكوفي، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفاي۲۳۵ هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج ۷، ص ۴۳۲، ح۳۷۰۴۵، كتاب المغازي، باب ما جاء في خلافة ابي بكر وسيرته في الرده، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۹هـ. و از طرف ديگر اين مطلب قطعي است كه اميرمؤمنان عليه السلام به تهديد هاي عمر توجهي نكرد و حاضر به بيعت نشد. محمد بن اسماعيل بخاري مي نويسد: فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَي أَبِي بَكْرٍ فِي ذَلِكَ فَهَجَرَتْهُ، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّي تُوُفِّيَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِيِّ، صلي الله عليه وسلم، سِتَّةَ أَشْهُرٍ... وَلَمْ يَكُنْ يُبَايِعُ تِلْكَ الأَشْهُر. حضرت فاطمه سلام الله عليها بر ابوبكر غضب نمود، با وي قهر كرد و با او سخني نگفت تا از دنيا رفت، آن حضرت پس از پيامبر (ص) شش ماه زندگي كرد... و علي (ع) در اين شش ماه با ابوبكر بيعت نكرد. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي۲۵۶هـ)، صحيح البخاري، ج ۴، ص ۱۵۴۹، ح ۳۹۹۸، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷. النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي۲۶۱هـ)، صحيح مسلم، ج ۳، ص ۱۳۸۰، ح ۱۷۵۹، كتاب الجهاد والسير، باب قول النبي لانورث، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. بنابراين سوگند عمر كه اگر بيعت نكنيد خانه را به آتش خواهم كشيد موضوعي قطعي و يقيني است و از طرفي اميرمؤمنان عليه السلام براي بيعت حاضر نشد؛ پس عمر تهديد خود را عملي كرده و خانه را به آتش كشيده است. شاهد ديگر اين مطلب، روايتي است كه بلاذري در همين باره نقل مي كند: فلم يبايع، فجاء عمر و معه فتيلة. فتلقته فاطمة علي الباب فقالت فاطمة: يابن الخطاب! أتراك محرّقا عليّ بابي؟! قال: نعم. چون علي عليه السلام با ابوبكر بيعت نكرد، عمر با شعله آتش به طرف خانه فاطمه (عليها السلام) رفت. فاطمه (عليها السلام) پشت در خانه آمد و گفت: اي پسر خطّاب! آيا تو مي خواهي خانه مرا آتش بزني؟ عمر پاسخ داد: آري!. البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج ۱، ص ۲۵۲. رابعاً: همان طور كه گذشت، سوگند ياد كردن عمر كه خانه را با اهلش به آتش خواهد كشيد، قطعي است، وچون قسم خورده است، يا مدلول قسم را عملي كرده كه حرف شيعه ثابت است و يا عملي نكرده؛ پس لازم بود كفاره حنث قسم بپردازد، آيا شما دليلي و لو يك روايت ضعيف پيدا مي كنيد كه عمر كفاره شكستن قسم را پرداخته باشد؟ خامساً: ما مي گوئيم عمر تهديدش را عملي كرد؛ زيرا ابوبكر كه دستور آتش زدن و حمله كردن به خانه وحي را داده بود، در آخر عمرش سخت پشيمان شده بود. قال أبو بكر رضي الله تعالي عنه: أجل إني لا آسي علي شئ من الدنيا إلاّ علي ثلاث فعلتهن وددت أنّي تركتهن وثلاث تركتهن وددت أني فعلتهن وثلاث وددت أني سألت عنهن رسول الله صلي الله عليه وسلم فأما الثلاث اللاتي وددت أني تركتهن فوددت أني لم أكشف بيت فاطمة عن شئ وإن كانوا قد غلقوه علي الحرب.... من به چيزي در دنيا تأسف نمي خورم، مگر بر سه چيز كه انجام دادم و سه چيزي كه انجام ندادم و سه چيزي كه كاش از رسول خدا (ص) مي پرسيدم: دوست داشتم خانه فاطمه را هتك حرمت نمي كردم هر چند براي جنگ بسته شده شود.... الطبري، محمد بن جرير (متوفاي ۳۱۰هـ)، تاريخ الطبري، ج ۲، ص ۳۵۳، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت؛ الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي۷۴۸هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج ۳، ص ۱۱۸، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م. مسعودي شافعي در كتاب اثبات الوصيه تصريح مي كند كه عمر خانه را به آتش كشيده است: فهجموا عليه و أحرقوا بابه و استخرجواه منه كرهاً وضغطوا سيّدة النساء بالباب حتّي أسقطت محسناً. ... پس قصد خانه علي كردند و بر او هجوم آوردند و خانه اش را آتش زدند و او را به زور از خانه بيرون آوردند، سرور زنان (فاطمه) را بين ديوار ودر فشار دادند تا فرزندش محسن را سقط كرد. المسعودي، أبو الحسن علي بن الحسين بن علي (متوفاي۳۴۶هـ)، اثبات الوصيه، ص ۱۴۳. تاج الدين سبكي نام مسعودي را در زمره عالمان شافعي آورده و او را مورخ، صاحب فتوا و علامه مي داند: علي بن الحسين بن علي المسعودي صاحب التواريخ كتاب مروج الذهب في أخبار الدنيا وكتاب ذخائر العلوم وكتاب الاستذكار لما مر من الأعصار وكتاب التاريخ في أخبار الأمم وكتاب أخبار الخوارج وكتاب المقالات في أصول الديانات وكتاب الرسائل وغير ذلك. قيل إنه من ذرية عبد الله بن مسعود رضي الله عنه أصله من بغداد وأقام بها زمانا وبمصر أكثر وكان أخباريا مفتيا علامة صاحب ملح وغرائب. علي بن الحسين مسعودي، صاحب كتاب هاي تاريخي مروج الذهب... و ديگر كتاب ها است. گفته شده كه او از فرزندان عبد الله بن مسعود بوده است، اصالتاً اهل بغداد و زماني در آن جا و بيشتر در مصر ساكن بوده، او اخباري، داراي فتوا، دانشمند و... بود. السبكي، تاج الدين بن علي بن عبد الكافي (متوفاي۷۷۱هـ)، طبقات الشافعية الكبري، ج ۳، ص ۴۵۶، تحقيق: د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع - ۱۴۱۳هـ، الطبعة: الثانية. سادساً: اگر فقط تهديد كرده هم باشد، همين تهديد نيز به تنهايي مي تواند مشروعيت خلافت خلفا را زير سؤال ببرد؛ چرا كه ثابت مي كند حضرت زهرا، امير مؤمنان عليهما السلام و اصحاب آن حضرت با خلافت ابوبكر مخالف بوده اند و اين مسأله افسانه اجماع بيعت با ابوبكر را زير سؤال مي برد. نتيجه: با توجه به تصميم قطعي خليفه دوم و سوگند هايي كه ياد كرده، و از طرف ديگر با توجه به مداركي كه در كتاب هاي اهل سنت يافت مي شود، عمر بن الخطاب فقط به تهديد كردن بسنده نكرده؛ بلكه آن را عملي نيز كرده است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
|