درباره ما |
کد سؤال: ۱۰۲۴۳ | خلفا »ابوبکر | تعداد بازدید: ۹۱۳ |
سؤال كننده : سوده اميني طبق روايات صحيح السندي كه در بسياري از كتاب هاي اهل سنت وجود دارد ، اين دو لقب مبارك ، از القاب اختصاصي آقا امير المؤمنين عليه السلام بوده است ؛ اما اهل سنت تلاش كرده اند كه اين فضليت را براي خلفاي ديگر نقل كنند . ما به چند روايت اشاره مي كنيم . ۱ . بسياري از علماي اهل سنت ؛ از جمله ابن ماجه قزويني در سننش كه يكي از صحاح سته اهل سنت به شمار مي آيد ، با سند صحيح نقل كرده : عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَذَّابٌ صَلَّيْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِينَ . سنن ابن ماجة ، ج۱ ، ص ۴۴ ، و البداية والنهاية ، ج۳ ، ص ۲۶ و المستدرك ، حاكم نيشابوري ، ج۳ ، ص ۱۱۲ وتلخيص آن ، تأليف ذهبي در حاشيه همان صفحه ، و تاريخ طبري ، ج۲ ، ص ۵۶ ، والكامل ، ابن الاثير ، ج۲ ، ص ۵۷ و فرائد السمطين ، حمويني ، ج ۱ ص ۲۴۸ و الخصائص ، نسائي ، ص ۴۶ با سندي كه تمام روات آن ثقه هستند ، و تذكرة الخواص ، ابن جوزي ، ص ۱۰۸ و ده ها سند ديگر . عباد بن عبد الله گويد : علي عليه السلام فرمود : من بنده خدا ، برادر رسول خدا و صديق اكبر هستم ، پس از من جز دروغگو كسي ديگر خود را «صديق» نخواهد خواند ، من هفت سال قبل از ديگران نماز مي خواندم . محقق سنن ابن ماجه در ادامه مي نويسد : في الزوائد : هذا إسناد صحيح . رجاله ثقات . رواه الحاكم في المستدرك عن المنهال . وقال : صحيح علي شرط الشيخين . (بوصيري) اين روايت را در زوائد (سنن ابن ماجة) نقل كرده و گفته است : " سند آن صحيح و راويان آن مورد اعتماد هستند " . همچنين حاكم نيشابوري آن را نقل كرده و گفته است : " اين روايت طبق شرائط مسلم و بخاري صحيح است " . ۲ . ابن قتيبه دينوري در كتاب المعارف مي نويسد : عن معاذة بنت عبد الله العدوية سمعت علي بن أبي طالب علي منبر البصرة وهو يقول أنا الصديق الأكبر آمنت قبل ان يؤمن أبو بكر وأسلمت قبل أن يسلم أبو بكر . المعارف - ابن قتيبة - ص ۱۶۹ و تهذيب الكمال - المزي - ج ۱۲ - ص ۱۸ - ۱۹ و البداية والنهاية - ابن كثير - ج ۷ - ص ۳۷۰ و ... . معاذه دختر عبد الله گويد كه از علي بن أبي طالب عليه السلام شنيدم كه بر بالاي منبر بصره مي فرمود : من صديق اكبر هستم ، ايمان آوردم قبل از آن كه ابوبكر ايمان بياورد ، اسلام آوردم قبل از آن كه ابوبكر اسلام بياورد . ۳ . ابن مردويه اصفهاني در مناقبش ؛ فخررازي ، آلوسي ، أبو حيان و جلال الدين سيوطي در تفسيرشان و نيز متقي هندي در كنز العمال ، مناوي در فيض القدير و ... نقل كرده اند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلمفرمود : " الصديقون ثلاثة : حبيب النجار مؤمن آل ياسين ، وحزبيل مؤمن آل فرعون ، وعلي بن أبي طالب الثالث ، وهو أفضلهم . مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) - أبي بكر أحمد بن موسي ابن مردويه الأصفهاني - ص ۳۳۱ و الجامع الصغير - جلال الدين السيوطي - ج ۲ - ص ۱۱۵ و كنز العمال - المتقي الهندي - ج ۱۱ - ص ۶۰۱ و فيض القدير شرح الجامع الصغير - المناوي - ج ۴ - ص ۳۱۳ و تفسير الرازي - الرازي - ج ۲۷ - ص ۵۷ و تفسير البحر المحيط - أبي حيان الأندلسي - ج ۷ - ص ۴۴۲ و تفسير الآلوسي - الآلوسي - ج ۱۶ - ص ۱۴۵ و تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج ۴۲ - ص ۴۳ و ج ۴۲ - ص ۳۱۳ و المناقب - الموفق الخوارزمي - ص ۳۱۰ و ... صديقان سه نفر هستند : حبيب نجار ، مؤمن آل ياسين ، حزقيل مؤمن آل فرعون ، و علي بن أبي طالب عليه اسلام كه او برتر از آن ها است . اگر لقب ابوبكر نيز صديق بود ، بايد پيامبر اسلام متذكر مي شد و به جاي الصديقون ثلاثة ، مي فرمود : « الصديقون اربعة » و ابوبكر را نيز داخل آن مي كرد ؛ از اين رو نامگذاري ابوبكر به صديق با حصر صديق در آن سه نفر از سوي نبي مكرم اسلام نمي سازد . جالب اين است كه جلال الدين سيوطي ، مفسر و اديب مشهور اهل سنت در كتاب الدر المنثور و نيز قندوزي حنفي در ينابيع المودة عين همين روايت را با كمي تفاوت از كتاب تاريخ بخاري اين گونه نقل مي كنند : وأخرج البخاري في تاريخه عن ابن عباس قال قال رسول الله صلي الله عليه وسلم الصديقون ثلاثة حزقيل مؤمن آل فرعون وحبيب النجار صاحب آل ياسين وعلي بن أبي طالب . الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج ۵ - ص ۲۶۲ و ينابيع المودة لذوي القربي - القندوزي - ج ۲ - ص ۴۰۰ ولي وقتي به نسخه هاي مختلف تاريخ صغير و تاريخ كبير بخاري مراجعه مي كنيم ، اين روايت را در آن نمي يابيم . اين نيز يكي ديگر از ظلم هاي است كه دشمنان امير المؤمنين در حق آن حضرت مرتكب شده اند و قصد داشته اند كه با اين كار فضائل بي حد و حصر امير المؤمنين عليه السلام را از چشم مردم دور نگهداراند ؛ غافل از اين كه قبل از آن ها برخي از علماي خودشان اين مطلب را ديده و نقل كرده اند . از طرف ديگر بسياري از علماي اهل سنت اعتراف كرده اند كه اين دو لقب ، شايسته ابوبكر و عمر نيست و حديث آن جعلي است . ابن جوزي ، عالم معروف اهل سنت در كتاب الموضوعات مي نويسد : عن أبي الدرداء عن النبي صلي الله عليه وسلم قال : «رأيت ليلة أسري بي في العرش فرندة خضراء فيها مكتوب بنور أبيض : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصديق عمر الفاروق». أبي درداء از پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم نقل مي كند كه آن حضرت فرمود : در شب معراج ديدم كه در عرش خداوند بر لوحي سبز با نور سفيد نوشته شده بود « خدايي جز خداي يكتا نيست ، محمد صلي الله عليه وآله وسلم رسول او است ، ابوبكر صديق و عمر فاروق است ! . بعد در نقد روايت مي نويسد : هذا حديث لا يصحّ ، والمتّهم به عمر بن إسماعيل قال يحيي : ليس بشئ كذّاب ، دجال ، سوء ، خبيث ، وقال النسائي والدارقطني : متروك الحديث . الموضوعات ، ابن جوزي ، ج۱ ، ص ۳۲۷ . اين حديث صحيح نيست و كسي كه به آن متهم است عمر بن اسماعيل است . يحيي بن معين در باره او گفته است : سخن او ارزش ندارد ، دروغ گو است ، آدمي بد و خبيث است . نسائي و دارقطني گفته اند : حديث او متروك است . و در جاي ديگر مي نويسد : هذا باطل موضوع وعلي بن جميل كان يضع الحديث ... . الموضوعات ، ابن جوزي ، ج۱ ، ص ۳۳۶ . اين روايت باطل و ساختگي است و علي بن جميل حديث جعل مي كرده است و در جاي سوم مي گويد : هذا حديث لا يصح عن رسول الله صلي الله عليه وسلم . وأبو بكر الصوفي ومحمد بن مجيب كذابان ، قاله يحيي بن معين . الموضوعات ، ج۱ ، ص۳۳۷ . اين حديث از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم صحيح نيست ؛ زيرا ابوبكر صوفي و محمد بن مجيب هر دو دروغگو هستند ، اين سخن را يحيي بن معين گفته است . هيثمي نيز بعد از نقل روايت مي نويسد : رواه الطبراني وفيه علي بن جميل الرقي وهو ضعيف . مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج۹ ، ص۵۸ . اين روايت را طبراني نقل كرده و در سند آن علي بن جميل رقي است و او ضعيف است . و متقي هندي بعد از نقل آن مي گويد : كر وفيه محمد بن عامر كذّاب كنز العمال ، ج۱۳ ، ص۲۳۶ . ابن عساكر آن را نقل كرده و در سند آن محمد بن عامر ، دروغگو است . ابن حبان بعد از نقل دو روايت در اين باره ، مي نويسد : وهذان خبران باطلان موضوعان لا شكّ فيه ، وله مثل هذا، أشياء كثيرة يطول الكتاب بذكرها . كتاب المجروحين ، ج ج۲ ، ص۱۱۶. شكي نيست كه اين دو روايت باطل و ساختگي است . روايات بسياري همانند آن وجود دارد كه با ذكر همه آن ها كتاب ما طولاني خواهد شد . ابن حجر عسقلاني و شمس الدين ذهبي نيز بعد نقل روايت مي گويند : هذا باطل ، والمتهم به حسين . ميزان الاعتدال ، ذهبي ، ج۱ ، ص۵۴۰ و لسان الميزان ، ابن حجر ، ج۲ ، ص۲۹۵ . اين روايت باطل است و متهم به آن حسين است . و ابن كثير دمشقي سلفي نيز در اين باره مي گويد : فإنّه حديث ضعيف في إسناده من تكلم فيه ولا يخلو من نكارة ، والله أعلم . البداية والنهاية ، ج۷ ، ص۲۳۰ . اين حديث ضعيفي است و در سند آن كسي است كه در باره او سخن ها گفته شده و سخن او از منكرات خالي نيست . محمد بن سعد در الطبقات الكبري ، ابن عساكر در تاريخ مدينة دمشق ، ابن اثير در اسد الغابة و محمد بن جرير طبري در تاريخش مي نويسند : قال بن شهاب بلغنا أن أهل الكتاب كانوا أول من قال لعمر الفاروق وكان المسلمون يأثرون ذلك من قولهم ولم يبلغنا أن رسول الله صلي الله عليه وسلم ذكر من ذلك شيئا . الطبقات الكبري - محمد بن سعد - ج ۳ - ص ۲۷۰ و تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج ۴۴ - ص ۵۱ و تاريخ الطبري - الطبري - ج ۳ - ص ۲۶۷ و أسد الغابة - ابن الأثير - ج ۴ - ص ۵۷ . ابن شهاب گويد : اين گونه به ما رسيده است كه اهل كتاب نخستين كساني بودند كه به عمر لقب فاروق دادند و مسلمانان از سخن آن ها متأثر شدند و اين لقب را در باره عمر استعمال كردند و از پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم هيچ مطلبي در اين باره به ما نرسيده است . و نيز ابن كثير دمشقي سلفي در ترجمه عمر بن الخطاب در كتاب معتبر البداية والنهاية مي نويسد : عمر بن الخطاب بن نفيل بن عبد العزي ... أبو حفص العدوي ، الملقب بالفاروق قيل لقبه بذلك أهل الكتاب البداية والنهاية - ابن كثير - ج ۷ - ص ۱۵۰ . عمر بن الخطاب ... ملقب به فاروق ، گويند كه اهل كتاب اين لقب را به عمر دادند . در نتيجه ، لقب «صديق» مخصوص امير المؤمنين است و هر آن چه اهل سنت از زبان پيامبر اسلام در باره ابوبكر نقل كرده اند ، ساخته و پرداخته ديگران است ؛ همان طور كه لقب «فاروق» نيز از آنِ امير المؤمنين بوده و اهل كتاب آن را به خليفه دوم هديه كرده اند . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج) |