درباره ما |
کد سؤال: ۱۰۲۴۷ | امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع) و خلفاء | تعداد بازدید: ۹۰۹ |
طرح شبهه: اگر در واقع حق با علي بود، چرا از حق خود كوتاه آمده است؟ چرا شما نيز همانند علي (ع) كوتاه نمي آييد؟ نقد و بررسي: اين پرسش و شبهه از دو زاويه قابل تأمل و بررسي است: ۱. كوتاه آمدن علي عليه السلام از حق خودش؛ ۲. پيروان علي عليه السلام و مدافعان مكتب اهل بيت هم بايد ساكت شوند و از مذهب و عقائد بر حق شان دفاع نكنند. موضع گيري امير مؤمنان علي عليه السلام در برابر خلفا از مباحث بسيار روشن و مشخص تاريخ است؛ اگرچه برخي با دستكاري ها سعي در مشوّش كردن اذهان و تحريف حقايق تاريخي دارند؛ چرا كه مصادر روائي و تاريخي شاهد فريادها و اعتراضات علي عليه السلام به بر گزيدگان سقيفه و پس از آن است، متن ذيل بهترين شاهد و گواه بر اين ادعا است: فَلَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- وَوَلِيُّ أَبِي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا. النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي۲۶۱هـ)، صحيح مسلم، ج ۳، ص ۱۳۷۸، ح ۱۷۵۷، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. علي عليه السلام و عباس گفتگويي پيرامون بعضي از مسائل با ابوبكر داشته اند كه مهمترين آن بحث پيرامون ميراث پيامبر بوده است، راوي اين گفتگو عمربن خطاب است كه مي گويد:... ابو بكر گفت: من جانشين رسول خدا هستم؛ پس شما دو تن ( علي و عباس) براي گرفتن ارث نزد وي آمديد، و تو اي عباس ارث پسر برادرت و او نيز ميراث همسرش را از پدرش مي خواست. ابوبكر گفت: رسول خدا فرمود: ما چيزي به ارث نمي گذاريم، هرچه باقي گذاريم صدقه است؛ پس شما دو تن او را دروغگو، بدكار، حيله گر و خيانتكار دانستيد ولي خدا مي داند كه او راستگو، در مسير درست و تبعيت كننده از حق بود؛ سپس او از دنيا رفت ومن جانشين رسول خدا و جانشين ابوبكر شدم؛ شما دو تن من را نيز دروغگو، بدكار، حيله گر و خيانتكار دانستيد ولي خداوند مي داند كه من راستگو، نيكو كار و در راه درست و تبعيت كننده از حق هستم.... در اين نقل به اعتراف شخص عمر، علي عليه السلام؛ خليفه اول و دوم را دروغگو، غاصب خلافت و افرادي خائن مي دانست. بنابراين، آيا مي شود ادعا كرد كه علي عليه السلام كوتاه آمد، و هيچ اعتراض و مخالفتي نكرد؟ و آيا مخالفت و اعتراض از اين روشن تر مي توان يافت كه با جرأت و شهامت تمام شرط انتقال خلافت كه رعايت سيره شيخين بود را كنار مي زند و روش آن دو را باطل و مردود اعلام مي كند؟ تفتازاني در شرح مقاصد مي گويد: ثم جعلوا الاختيار إلي عبدالرحمن بن عوف فأخذ بيد علي رضي الله تعالي عنه وقال تبايعني علي كتاب الله وسنة رسول الله وسيرة الشيخين فقال علي كتاب الله وسنة رسول الله وأجتهد برأيي ثم قال مثل ذلك لعثمان فأجابه إلي ما دعاه وكرر عليهما ثلاث مرات فأجابا بالجواب الأول فبايع عثمان وبايعه الناس ورضوا بإمامته اختيار را به عبد الرحمن بن عوف وانهادند؛ دست علي را گرفت و گفت: آيا به شرط عمل به كتاب خدا و سنت رسول و سيره شيخين حاضري بيعت كني؟ پاسخ داد: بنا بر كتاب خدا و سنت رسول و رأي و اجتهاد خودم مي پذيرم. سپس همين شرط را براي عثمان گفت؛ و او قبول كرد. اين مطلب را سه بار تكرار كرد؛ و همان پاسخ اول را دادند؛ در نتيجه با عثمان بيعت كرد و مردم با او بيعت كرده و به امامت او راضي شدند. التفتازاني، سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفاي ۷۹۱هـ)، شرح المقاصد في علم الكلام، ج ۲، ص ۲۹۶، ناشر: دار المعارف النعمانية - باكستان، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۱هـ - ۱۹۸۱م. طبري نيز در تاريخ خود مي گويد: ولما خرجت الخوارج من الكوفة أتي عليا أصحابه وشيعته فبايعوه وقالوا نحن أولياء من واليت وأعداء من عاديت فشرط لهم فيه سنة رسول الله فجاءه ربيعة بن أبي شداد الخثعمي وكان شهد معه الجمل وصفين ومعه راية خثعم فقال له بايع علي كتاب الله وسنة رسول الله فقال ربيعة علي سنة أبي بكر وعمر قال له علي ويلك لو أن أبا بكر وعمر عملا بغير كتاب الله وسنة رسول الله لم يكونا علي شيء من الحق فبايعه فنظر إليه علي وقال أما والله لكأني بك وقد نفرت مع هذه الخوارج فقتلت وكأني بك وقد وطئتك الخيل بحوافرها فقتل يوم النهر مع خوارج البصرة. هنگامي كه خوارج در كوفه خروج كردند، علي نزد اصحاب و شيعيانش آمد، با او بيعت كردند و گفتند: ما با هركس دوستي كني دوست بوده و هركس را دشمن بداري دشمن مي داريم. علي عليه السلام با آنان شرط كرد كه به سنت رسول خدا عمل كنند. ربيعة بن ابوشداد در حالي كه پرچم قبيله خثعم را همراه داشت، نزد حضرت آمدـ او در جمل و صفين حضورداشت ـ امير مؤمنان به وي گفت: بيعت كن بر كتاب خدا و سنت رسول خدا؛ گفت: بر سنت ابوبكر و عمر؛ علي به وي گفت: واي بر تو؛ اگر ابوبكر و عمر به غير سنت رسول خدا عمل كرده باشند، هيچ حقي ندارند؛ با حضرت بيعت كرد؛ حضرت نگاهي به وي نمود و فرمود: قسم به خدا گويا تو را مي بينم كه همراه خوارج عازم جنگ شده و كشته شده اي؛ تو را مي بينم كه زير سم اسبان لگد كوب شده اي؛ عاقبت در روز نهروان با خوارج بصره كشته شد. الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي۳۱۰)، تاريخ الطبري، ج ۳، ص ۱۱۶، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت؛ الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي۶۳۰هـ) الكامل في التاريخ، ج ۳، ص ۲۱۵، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، ۱۴۱۵هـ. هنگامي كه امير مؤمنان سيره ابوبكر و عمر را قبول ندارد چطور ادعا مي كنيد كه وي با آنان از روي ميل بيعت كرده و آنان را خلفاي رسول خدا مي دانست؟ و اما بخش دوّم اين شبهه كه كوتاه آمدن شيعه در دفاع از عقائد و آرمان هاي مذهبي خويش بود، نيازمند پاسخ تفصيلي نيست؛ بلكه فقط مي گوئيم: آيا مخالفان مذهب اهل بيت كوتاه آمده و دست از جسارت ها، تهديدها، كشتارها، تحريف ها و تخريب ها برداشته اند، تا متقابلا شاهد آرامش و سكوت باشند؟ نتيجه: نه امير مؤمنان عليه السلام از مطالبه حق خود دست كشيد و كوتاه آمد و نه دشمنان آن حضرت دست از تهاجم عليه شيعه برداشته اند؛ بنابراين انتظار بي جايي است كه از شيعيان بخواهيم سكوت نمايند. لينك فايل pdf ترجمه انگليسي اين متن: http://www.valiasr-aj.net/lib/chera_ali.pdf موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
|