درباره ما

آیا آیه ۵۵ سوره نور « وعد اللّه الذِین امنوا مِنکم» در باره ابوبکر و عمر نازل شده است ؟
کد سؤال: ۱۰۲۹۳خلفا »ابوبکر »نقد ادله خلافت ( ابوبکر و ... ) از دیدگاه اهل سنت
تعداد بازدید: ۹۰۸
آیا آیه ۵۵ سوره نور « وعد اللّه الذِین امنوا مِنکم» در باره ابوبکر و عمر نازل شده است ؟

سؤال كننده : يزدان

قوله تعالي (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَي لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ) (النور:۵۵)

خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند وعده مي دهد كه قطعاً آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد ، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد و دين و آييني را كه براي آنان پسنديده ، پابرجا و ريشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مي كند ؛ آن چنان كه تنها مرا مي پرستند و چيزي را شريك من نخواهند ساخت . و كساني كه پس از آن كافر شوند ، آنها فاسقانند .

پاسخ :

اولاً : اگر آن چه را كه اهل سنت ادعا مي كنند صحت دارد ؛ پس چرا خود ابوبكر كه در سقيفه به هر چيزي استناد كرد ؛ به اين آيه استناد نكرد ؟

ثانيا : عايشه دختر ابوبكر به صراحت مي گويد كه هيچ آيه اي در قرآن در حق ما نازل نشده است :

ما انزل الله فينا شيئا من القرآن .

صحيح البخاري ، البخاري ، ج ۶ ، ص ۴۲ .

هيچ آيه اي از قرآن كريم در باره ما خاندان نازل نشده است .

ثالثاً : خود علماي اهل سنت از اين آيه جواب داده اند . شوكاني از مفسرين بنام اهل سنت در اين باره مي نويسد :

( وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ) هذه الجملة مقررة لما قبلها من أن طاعتهم لرسول الله صلي الله عليه وآله وسلم سبب لهدايتهم ، وهذا وعد من الله سبحانه لمن آمن بالله وعمل الأعمال الصالحات بالاستخلاف لهم في الأرض لما استخلف الذين من قبلهم من الأمم ، وهو وعد يعم جميع الأمة . وقيل هو خاص بالصحابة ، ولا وجه لذلك ، فإن الإيمان وعمل الصالحات لا يختص بهم ، بل يمكن وقوع ذلك من كل واحد من هذه الأمة ، ومن عمل بكتاب الله وسنة رسوله فقد أطاع الله ورسوله .

اين جمله در حقيقت تفسير و تأييد قبل است كه اطاعت و فرمانبرداري رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) سبب هدايت و راهنمايي آنان خواهد بود و اين وعده اي از جانب خدا براي كساني كه مؤمن به خدا بوده و اعمال شايسته اي انجام دهند تا اسباب جانشيني و تسلط بر زمين را به دست آورند ؛ همان گونه كه در امت ةاي پيشين اين گونه بوده است ، اين وعده عام است و شامل همه امت اسلامي مي شود ، اگر چه بعضي گفته اند : اين وعده مخصوص صحابه است ؛ ولي اين سخن ارزش ندارد ؛ زيرا ايمان و عمل صالح مخصوص صحابه نيست ؛ بلكه هر يك از افراد امت اسلامي با تحصيل اين شرط وضعيت را مي تواند شامل شود ، و هر كس كه به د ستورات خداوند در قرآن و به سنت پيامبر عمل نمايد ، در حقيقت مطيع خدا و رسول است .

و در ادامه مي گويد :

ومعني ليستخلفنهم في الأرض : ليجعلنهم فيها خلفاء يتصرفون فيها تصرف الملوك في مملوكاتهم ، وقد أبعد من قال إنها مختصة بالخلفاء الأربعة ، أو بالمهاجرين ، أو بأن المراد بالأرض أرض مكة ، وقد عرفت أن الاعتبار بعموم اللفظ لا بخصوص السبب ، وظاهر قوله ( كما استخلف الذين من قبلهم ) كل من استخلفه الله في أرضه فلا يخص ذلك ببني إسرائيل ولا أمة من الأمم دون غيرها .

فتح القدير ، الشوكاني ، ج ۴ ، ص ۴۷ .

معناي استخلاف در زمين اين است كه : ما آنان را حاكمان زمين قرار خواهيم داد تا همان گونه كه پادشاهان و سلاطين در آنچه تحت تصرّفشان بود تصرف مي كردند آنان نيز تصرف كنند . وكساني كه استخلاف را مخصوص به خلفاي چهارگانه يا به مهاجران دانسته اند و مقصود از زمين را هم در آيه زمين مكه دانسته آند سخني دور از حقيقت گفته اند ؛ چون لفظ استخلاف عام است و شامل همه مؤمنان مي شود نه آن كه خاص باشد و بگوييم در امم پيشين هم به گروه خاصي مانند بني اسرائل و يا امت خاصي اختصاص داشته است .

نسفي در تفسير خود مي نويسد :

(ليستخلفنهم في الأرض ) * أي أرض الكفار وقيل أرض الكفار وقيل أرض المدينة والصحيح أنه عام لقوله عليه الصلاة والسلام ليدخلن هذا الدين علي ما دخل عليه الليل .

تفسير النسفي ، النسفي ، ج ۳ ، ص ۱۵۴ .

در باره معناي اين قسمت از آيه بعضي گفته اند : مقصود سر زمين مكه است و بعضي گفته اند سرزمين كفار است و نيز سرزمين مدينه هم گفته شده است ؛ ولي تفسير دقيق و صحيح آن است كه بگوييم معناي آن عام است ؛ به دليل فرمايش رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) كه فرمود : آنچه شب او را فرامي گيرد ، دين وارد آن خواهد و آن را فراخواهد گرفت .

و قرطبي از مفسرين بزرگ اهل سنت مي نويسد :

قوله تعالي : ( ليستخلفنهم في الأرض ) فيه قولان : أحدهما ، يعني أرض مكة ، لان المهاجرين سألوا الله تعالي ذلك فوعدوا كما وعدت بنو إسرائيل ، قال معناه النقاش . الثاني ، بلاد العرب والعجم . قال ابن العربي : وهو الصحيح ، لان أرض مكة محرمة علي المهاجرين ، قال النبي صلي الله عليه وسلم : ( لكن البائس سعد بن خولة ) . يرثي له رسول الله صلي الله عليه وسلم أن مات بمكة . وقال في الصحيح أيضا : ( يمكث المهاجر بمكة بعد قضاء نسكه ثلاثا ) .

تفسير القرطبي ، القرطبي ، ج ۱۲ ، ص ۲۹۹ - ۳۰۰

در باره معناي اين سخن خداوند : «ليستخلفنهم في الأرض» دو قول و نظر است : يكي آن كه مقصود سر زمين مكه باشد ؛ زيرا مهاجران از خداوند تقاضاي امنيت و آرامش كردند و خداوند همانگونه كه به بني اسرائيل وعده داده بود به آنان نيز وعده داده ، و اين قول از فردي به نام نقاش است . قول دوم اين است كه مقصود سر زمين عجم و عرب است و اين هم درست است و از ابن عربي است ؛ زيرا سرزمين مكه بر مهاجران حرام شده بود و در روايت صحيح آمده است كه مهاجرين پس از اداي مناسك حج سه روز مي تواند در مكه بماند ؛ ولي سعد بن خوله بدبخت كه پيامبر در حق وي اين چنين فرمود : آن قدر در شهر مكه ماند تا در همانجا از دنيا رفت .

رابعاً : خداوند در اين آيه وعده مي دهد كه تمام كساني را كه ايمان آورده اند بر تمام زمين مسلط كند (لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ) . و ارض نمي تواند اختصاص به يك مكان خاص داشته باشد ؛ بلكه شامل تمام كشور ها مي شود ؛ چنانچه بسياري از علماي اهل سنت در تفاسير خودشان بر اين نكته تأكيد كرده اند كه مراد از « الارض » تمام كشورهاي جهان است .

ثعلبي در تفسير خودش مي نويسد :

والله ليستخلفنهم في الأرض أي ليورثنهم أرض الكفار من العرب والعجم ، فيجعلهم ملوكها وسائسيها وسكانها .

تفسير الثعلبي ، الثعلبي ، ج ۷ ، ص ۱۱۴ .

خداوند آنان را وارث زمين قرار خواهد داد ؛ يعني سرزمين كفار از عرب و عجم را تحت سلطه آنان قرار خواهد داد و آنان فرماندار و سياست گذاران و ساكنان آن خواهد بود .

واحدي نيز مي گويد :

وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الأرض ) * ليورثنهم أرض الكفار من العرب والعجم .

تفسير الواحدي ، الواحدي ، ج ۲ ، ص ۷۶۸ .

منظور از اين آيه اين است كه خداوند آنان (صالحان) را وارث سرزمين كفار از عرب و عجم قرار خواهد داد .

و ابن جوزي مي گويد :

قوله تعالي : * ( ليستخلفنهم ) * أي : ليجعلنهم يخلفون من قبلهم ، والمعني : ليورثنهم أرض الكفار من العرب والعجم ، فيجعلهم ملوكها وساستها وسكانها .

زاد المسير ، ابن الجوزي ، ج ۵ ، ص ۳۷۲ .

معناي اين سخن خداوند (ليستخلفنهم) اين است كه آنان (صالحان) را جانشينان مردم پس از خودشان قرار خوهد و در حقيقت وارثان سرزمين كافر از عرب و عجم و پادشاهان و ساكنان آنان خواهد بود .

و الغرناطي الكلبي در تفسير خود مي گويد :

( ليستخلفنهم في الأرض ) * وعد ظهر صدقه بفتح مشارق الأرض ومغاربها لهذه الأمة .

التسهيل لعلوم التنزيل ، الغرناطي الكلبي ، ج ۳ ، ص ۷۱ .

اين قسمت از آيه ، وعده اي است كه با آزاد شدن مشرق و مغرب زمين ، به دست امت اسلامي محقق خواهد گشت .

در حالي كه مي بينيم در زمان خلافت ابوبكر حتي تمام جزيرة العرب به تصرف مسلمين در نيامده بود ؛ چه رسد به تمام زمين .

پس قطعاً اين آيه شامل هيچ يك از خلفاي سه گانه نخواهد شد .

از اين نكته استفاده مي شود كه اين آيه اشاره دارد به زمان ظهور حضرت مهدي كه تمام مسلمين اتفاق دارند كه وقتي آن حضرت ظهور كند ، بر تمام زمين حكومت مي كند و كفر و الحاد را در سراسر زمين نابود مي كند .

خامساً : نكته ديگري كه بايد به آن توجه كرد ، ذيل آيه است كه خداوند مي فرمايد :

وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَي لَهُمْ .

بسياري از مفسرين اهل سنت گفته اند كه مراد از آن اين است كه خداوند دين اسلام را بر تمامي اديان غالب خواهد كرد و دين اسلام تنها ديني خواهد بود كه در سراسر عالم پيرو خواهد داشت و بقيه اديان همگي از بين خواهد رفت .

أبي عبد الله محمد بن عبد الله بن أبي زمنين در تفسير خود مي گويد :

( وليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم ) * أي : سينصرهم بالإسلام ؛ حتي يظهرهم علي الدين كله ؛ فيكونوا الحكام علي أهل الأديان .

به زودي به وسيله اسلام آنان را پيروز خواهيم كرد تا بر همه اديان مسلط و فرمانروايان بر ديگر پيروان اديان و مذاهب خواهند بود .

و اين مفسر بزرگ اهل سنت براي اثبات اين نظريه ، اين روايت را به عنوان مؤيد نقل مي كند :

يحيي : عن عبد الرحمن بن يزيد ، عن [ سليم ] بن عامر الكلاعي قال : سمعت المقداد بن الأسود يقول : سمعت رسول الله يقول : لا يبقي علي ظهر الأرض بيت مدر ولا وبر ، إلا أدخله الله كلمة الإسلام بعز عزيز أو ذل ذليل ؛ إما يعزهم الله فيجعلهم من أهلها ، وإما يذلهم فيدينون لها .

تفسير ابن زمنين ، أبي عبد الله محمد بن عبد الله بن أبي زمنين ، ج ۳ - ص۲۴۲ - ۲۴۴ .

سليم بن عامر كلاعي مي گويد : از مقداد بن اسود شنيدم كه گفت : از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه فرمود : هيچ خانه اي در زمين باقي نماند ؛ مگر اين كه اسلام وارد آن خانه شده و با رغبت آن را پذيرا شدند و يا با ذلّت .

و سمعاني مفسر مشهور اهل سنت در اين باره مي گويد :

وقوله : * ( وليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم ) أي : ليظهرن دينهم علي جميع الأديان .

تفسير السمعاني ، السمعاني ، ج ۳ ، ص ۵۴۴ - ۵۴۵ .

معناي اين سخن «وليمكنن ... » اين است كه آئين و مذهب شما را بر همه اديان پيروز خواهيم نمود .

و ابن جوزي نيز مي گويد :

قوله تعالي : * ( وليمكنن لهم دينهم ) * وهو الإسلام ، وتمكينه : إظهاره علي كل دين .

زاد المسير ، ابن الجوزي ، ج ۵ ، ص ۳۷۲ .

معناي اين سخن خداوند «وليمكنن ... » اين است كه آن دين اسلام و معناي تمكين آن غلبه و پيروزي آن بر اديان ديگر است .

و قرطبي نيز در تفسر خود مي نويسد :

( وليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم ) وهو الاسلام ، كما قال تعالي : " ورضيت لكم الاسلام دينا " [ المائدة : ۳ ] .

مقصود از دين در اين آيه « وليمكنن » اسلام است به دليل اين سخن خداوند كه فرموده است اسلام را به عنوان دين براي شما برگزيدم .

و در ادامه اين روايت را نقل مي كند :

وروي سليم بن عامر عن المقداد ابن الأسود قال : سمعت رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول : ( ما علي ظهر الأرض بيت حجر ولا مدر إلا أدخله الله كلمة الاسلام بعز عزيز أو ذل ذليل أما بعزهم فيجعلهم من أهلها وأما بذلهم فيدينون بها ) .

تفسير القرطبي ، القرطبي ، ج ۱۲ ، ص ۲۹۹ - ۳۰۰ .

سليم بن عامر كلاعي مي گويد : از مقداد بن اسود شنيدم كه گفت : از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه فرمود : هيچ خانه اي در زمين باقي نماند ؛ مگر اين كه اسلام وارد آن خانه شده و با رغبت آن را پذيرا شدند و يا با ذلّت .

در حالي كه در زمان خلفاي سه گانه حتي تمام مردم مدينه مسلمان نبودند و غير مسلمان حتي در مدينه وجود داشت . خود اهل سنت اتفاق دارند كه قاتل عمر بن الخطاب مجوسي بوده و او را در مسجد كشته است . پس معلوم مي شود كه اين آيه هيچ ارتباطي با مشروعيت خلافت خلفاي سه گانه ندارد .

سادساً : بسياري از علماي اهل سنت در تفسير اين بخش از آيه كه خداوند مي فرمايد :

وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا .

گفته اند كه مراد از امنيت در آيه ، امنيتي است كه تمام مردم جز از خداوند از هيچ كسي ديگري نترسند ؛ به طوري كه حاكم اسلامي بتواند در ميان جمعيت عظيمي بدون سلاح حركت كند و هيچ گزندي به او نرسد . و نيز گفته اند كه اگر كسي از صنعا تا حضرموت حركت كنند ، هيچ چيزي آن ها را تهديد نكند .

قرطبي در تفسير خود مي نويسد :

وجاء في معني تبديل خوفهم بالأمن أن رسول الله صلي الله عليه وسلم لما قال أصحابه : أما يأتي علينا يوم نأمن فيه ونضع السلاح ؟ فقال عليه السلام : ( لا تلبثون إلا قليلا حتي يجلس الرجل منكم في الملا العظيم محتبيا ليس عليه حديدة ) . وقال صلي الله عليه وسلم : ( والله ليتمن الله هذا الامر حتي يسير الراكب من صنعاء إلي حضرموت لا يخاف إلا الله والذئب علي غنمه ولكنكم تستعجلون ) .

تفسير قرطبي ، ج ۱۲ ، ص۲۹۹ .

در باره تبديل ترس و وحشت به امنيت و آرامش اين چنين نقل شده است كه : پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) به اصحابش فرمود : آيا روزي نخواهد رسيد كه با آرامش و راحتي زندگي كنيم و اسلحه را كنار بگذاريم ؟ سپس فرمود : طولي نخواهد كشيد كه يك نفر از شما در ميان جمع زيادي بدون سلاح قرار بگيرد . و فرمود : به خدا سوگند كه اين آرامش فراخواهد رسيد آن كه گونه كه سواره اي از صنعا تا حضرموت از هيچ چيز نترسد مگر از خدايش و از گرگ بر گوسفندانش ؛ ولي شما عجله مي كنيد .

اين روايتي كه قرطبي به آن استدلال مي كند در بسياري از كتاب هاي اهل سنت ؛ از جمله اين كتاب ها آمده است .

صحيح البخاري ، البخاري ، ج ۸ ، ص ۵۶ و مسند احمد ، الإمام احمد بن حنبل ، ج ۵ ، ص ۱۱۱ و ج ۶ ، ص ۳۹۵ و عمدة القاري ، العيني ، ج ۱۶ ، ص ۱۴۴ و ج ۱۶ ، ص ۱۴۶ و ج ۲۴ ، ص ۹۹ و السنن الكبري ، النسائي ، ج ۳ ، ص ۴۵۰ و صحيح ابن حبان ، ابن حبان ، ج ۷ ، ص ۱۵۷ و ج ۱۵ ، ص ۹۱ و المعجم الكبير ، الطبراني ، ج ۴ ، ص ۶۳ و ...

در حالي كه همگي مي دانند كه چنين امنيتي در زمان هيچ يك از خلفاي سه گانه وجود نداشته است . بهترين شاهد بر اين مطلب كشته شدن عمر بن الخطاب خليفه دوم در مركز كشور اسلامي ( نه در صنعا و حضرموت ) و در مسجد رسول خدا و كشته شدن عثمان بن عفان به دست اصحاب رسول خدا است .

چنين امنيتي ، تنها و تنها در زمان ظهور حضرت مهدي عج الله تعالي فرجه الشريف برقرار خواهد شد و احدي غير آن حضرت قادر به برقراري چنين امنيتي كه در اين روايت آمده است ، نيست .

پس اين آيه هيچ دلالتي بر صحت خلافت خلفاي سه گانه ندارد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت