درباره ما

آیا آیهء « غلبت الروم ... » در بارهء عمر بن الخطاب و عثمان نازل شده است ؟
کد سؤال: ۱۰۳۴۱خلفا »عمر
خلفا »عثمان
تعداد بازدید: ۶۷۰
آیا آیهء « غلبت الروم ... » در بارهء عمر بن الخطاب و عثمان نازل شده است ؟

سؤال كننده : فاروق

توضيح سؤال :

آيا آيهء « غلبت الروم ... » در بارهء عمر بن الخطاب و عثمان نازل شده است ؟

قوله تبارك و تعالي :

غُلِبَتِ الرُّومُ . فِي أَدْنَي الْأَرْضِ [الي قوله تعالي ] وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ .

روم / ۱ _ ۶ .

در كتاب الروضه تأليف علامه كليني ص۸۶ ج۲ حديث شماره ۳۹۷ موجود است كه :

«حضرت ابو جعفر باقر العلوم فرمودند : اين وعده الهي در خلافت حضرت فاروق به اتمام و كمال رسيده است . »

(هـ) عن أبي عبد الله لما حفر رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم الخندق الي قوله فتحت علي في ضربتي هذه كنوز كسري و قيصر .

امام صادق عليه السلام فرمودند : وقتي كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم خندق را حفر نمودند ، آن حضرت مشغول كندن زمين بود ، ضربه اي زد و سپس فرمود : با اين ضربه گنج هاي كسري و قيصر را فتح كردم .

شما را به خدا ، آيا « فتحت عليّ كنوز كسري و قيصر » ذر زمان خلافت فاروق و ذي النورين محقق نگشت ؟

پاسخ :

۱. نويسنده محترم ، با تزوير و تحريف ، برداشت خود را از روايت ، به نام امام صادق عليه السلام نوشته است ؛ در حالي كه در روايت هيچ نامي از «فاروق » نيست .

۲ . اين روايت از نظر سندي اشكال دارد . مرحوم شيخ كليني رحمت الله عليه سند روايت را اين گونه مي نويسد :

سهل بن زياد ، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر ، عن أبان بن عثمان ، عن بعض رجاله عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) .

الكافي ، الشيخ الكليني ، ج ۸ ، ص ۲۱۶ .

اين كه اين « بعض رجاله » چه كسي است ، روشن نيست ؛ لذا روايت از درجه اعتبار ساقط است .

۳. در اين روايت «سهل بن زياد » وجود دارد كه ضعف او روشن است . مرحوم نجاشي رضوان الله تعالي عليه در باره وي مي نويسد :

سهل بن زياد أبو سعيد الآدمي الرازي ، كان ضعيفا في الحديث ، غير معتمد عليه فيه ، وكان أحمد بن محمد بن عيسي يشهد عليه بالغلو والكذب وأخرجه من قم إلي الري وكان يسكنها .

رجال النجاشي ، النجاشي ، ص ۱۸۵ .

سهل بن زياد آدمي ، در حديث ضعيف است و قابل اعتماد نيست . و احمد بن محمد بن عيسي شهادت به غلو و كذب او داده كه او را از قم اخراج و به ري فرستادند و در آن جا ساكن بود .

مرحوم شيخ طوسي رحمت الله عليه در باره وي مي نويسد :

سهل بن زياد الادمي الرازي ، يكني أبا سعيد ، ضعيف .

الفهرست ، الشيخ الطوسي ، ص ۱۴۲ .

سهل بن زياد آدمي الرازي ، با كنيهء ابو سعيد ، ضعيف است .

و در كتاب الاستبصار مي نويسد :

أبو سعيد الآدمي وهو ضعيف جدا عند نقاد الاخبار وقد استثناه أبو جعفر بن بابويه في رجال نوادر الحكمة .

الاستبصار ، الشيخ الطوسي ، ج ۳ ، ص ۲۶۱ .

ابو سعيد آدمي نزد ناقدان اخبار ضعيف است و ابو جعفر بن بابويه او را از رجال نوادر الحكمة استثناء كرده است .

و ابن غضائري مي نويسد :

سهل بن زياد ، أبو سعيد ، الآدمي ، الرازي . كان ضعيفا جدا ، فاسد الرواية والدين . وكان أحمد بن محمد بن عيسي الأشعري أخرجه من قم ، وأظهر البراءة منه ، ونهي الناس عن السماع منه والرواية عنه .

رجال ابن الغضائري ، أحمد بن الحسين الغضائري الواسطي البغدادي ، ص ۶۶ - ۶۷ .

سهل بن زياد آدمي الرازي جداً ضعيف است و روايت و دين او فاسد است . و احمد بن محمد بن عيسي اشعري او را از قم بيرون كرد و دوري جستن از او را اظهار نمود و مردم را از شنيدن حرف ها و روايات او نهي كرد .

آيا با اين اوصاف ، به اين روايت مي توان اعتماد كرد ؟

۴. مستدل به آيهء اول سوره روم استدلال كرده است كه هيچ ربطي به خلافت خلفا ندارد .اين آيه قبل از هجرت و در مكه نازل شده است و يكي از معجزات نبي مكرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم محسوب مي شود كه چندين سال قبل از غلبه روم بر فارس آن را پيش بيني كرده است .

واقعاً اين آيه چه ربطي به خلافت خلفاي سه گانه دارد ؟ ما كه متوجه نشديم .

۵ . مستدل گفته است :

شما را به خدا ، آيا « فتحت عليّ كنوز كسري و قيصر » ذر زمان خلافت فاروق و ذي النورين محقق نگشت ؟

در پاسخ بايد گفت : بلي ما نيز اين را قبول داريم كه اين خليفه دوم جناب عمر بن الخطاب بود كه ايران و... را فتح كرد ؛ اما متأسفانه همين فتوحاتي كه اين همه اهل سنت به آن بها مي دهند و مباهات مي كنند ، يكي از بدعت هاي است كه ايشان وارد دين مبين اسلام كرد و ديني را كه خداوند دين رحمت ، عطوفت ، دوستي و مهرباني ، و پيامبرش را رحمت اللعالمين معرفي مي كند ، عمر بن الخطاب اين دين را دين شمشير و سر نيزه ، و خليفه رسول خدا را انسان خونريز و خونخوار معرفي كرد .

خداوند در قرآّن كريم مي فرمايد :

وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ . الانبياء / ۱۰۷ .

به جرأت مي توان گفت كه همين فتوحات ، يكي از موانعي بود كه سرعت پيشرفت اسلام را در سراسر جهان گرفت ؛ زيرا جناب عمر بن الخطاب و فرماندهان او در اين جنگ ها جناياتي را مرتكب شدند كه مردم را از دين اسلام منزجر و متنفر كرد . عمر تنها كاري كه كرد سر زمين هاي مردم را فتح كرد ؛ اما قلوب مردم را از دين اسلام منزجر كرد . و هنوز كه هنوز است ، غير مسلمان ، دين مبين اسلام را دين شمشير و مسلمان را خونريز و خونخوار مي شناسند .

توضيح مطلب :

بدون شك تمامي جنگ هاي رسول خدا با مشركان ، يهوديان و ... به اين دليل بوده است كه آن ها يا به محدودهء اسلام تجاوز كرده بودند و يا عهد و پيماني را كه ميان رسول خدا و آن ها بسته شده بود ، نقض مي كردند .

به عبارت ديگر : رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم براي مسلمان كردن ديگران هيچ گاه با آن ها نجنگيد و خون كسي را نريخت . هيچ گاه پيامبر اسلام شروع كنندهء جنگ نبوده است . منطق پيامبر ، منطق دعوت به مهرباني و گفتگو بود . او وظيفه داشت دين اسلام و قوانين آن را به مردم ابلاغ كند ؛ اما وظيفه نداشت كه مردم را به زور شمشير و سر نيزه مسلمان كند . خداوند در آيات فراواني از قرآن كريم اين مطلب را بيان كرده است ؛ از جمله :

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ الْمُبِينُ . النحل / ۸۲ .

قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ . النور / ۵۴ .

وَإِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمَا عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ . العنكبوت / ۱۸ .

وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ . يس / ۱۷ .

فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ . الشوري / ۴۸ .

مَا عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ . المائده / ۹۹ .

فَهَلْ عَلَي الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ . النحل / ۳۵ .

و... .

اما عمر بن الخطاب چه كرد ؟ :

الف : جنگ ذات العيون :

در جنگ فتح الانبار ، خالد بن وليد ، از فرماندهان عمر بن الخطاب به تير اندازان خود دستور داد كه چشمان مردم را هدف بگيرند و آنان در آن روز هزار نفر را كور كردند ؛ تا حدي كه اين جنگ به جنگ «ذات العيون» معروف گشت .

ابن اثير در الكامل مي نويسد :

ذكر فتح الأنبار ثم سار خالد علي تعبيته إلي الأنبار ، وأنما سمي الأنبار لأن أهراء الطعام كانت بها أنابير ، وعلي مقدمته الأقرع بن حابس . فلما بلغها أطاف بها ، وأنشب القتال ، وكان قليل الصبر عنه وتقدم إلي رماله أن يقصدوا عيونهم فرموا رشقا واحدا ، ثم تابعوا فأصابوا ألف عين ، فسميت تلك الوقعة ذات العيون .

الكامل في التاريخ ، ابن الأثير ، ج ۲ ، ص ۳۹۴ .

وقتي كه شهر انبار فتحشد ، خالد مأمور سر و سامان دادن به آن شهر شد ( اين شهر از آن جهت انبار ناميده مي شد كه محل ذخيره مواد غذائي بود ) ولي پيشاپيش لشكريان ولي شخصي بود به نام اقرع بن جابس كه مجرد رسيدن به شهر ، اطراف آن را محاصره كرد و آتش جنگ را شعله ور ساخت . او مردي كم صبر بود ، تير اندازان را جلوي لشكر گذاشت و دستور داد تا چشم هاي مردم را هدف بگيرند و خود او نيز اولين تير را رها كرد و آنان به دنبال او چشم ها را مورد هدف قرار دادند كه حدود هزار چشم هدف تير قرار گرفت . از اين رو ، اين واقع «ذات العيون » نام گرفت .

و ابن كثير در البداية و النهاية مي گويد :

فتح خالد للأنبار ، وتسمي هذه الغزوات ذات العيون ركب خالد في جيوشه فسار حتي انتهي إلي الأنبار وعليها رجل من أعقل الفرس وأسودهم في أنفسهم ، يقال له شيرزاذ ، فأحاط بها خالد وعليها خندق وحوله أعراب من قومهم علي دينهم ، واجتمع معهم أهل أرضهم ، فمانعوا خالدا أن يصل إلي الخندق فضرب معهم رأسا ، ولما تواجه الفريقان أمر خالد أصحابه فرشقوهم بالنبال حتي فقأوا منهم ألف عين ، فتصايح الناس ، ذهبت عيون أهل الأنبار ، وسميت هذه الغزوة ذات العيون .

البداية والنهاية ، ابن كثير ، ج ۶ ، ص ۳۸۴ .

خالد ، شهر انبار را فتح كرد و اين جنگ ها «ذات العيون» ناميده شد . خالد سوار بر مركب خود به انتهاي شهر رفت و مردي از عاقل هاي فارس به نام «شيرزاد» همراه او بود . خالد شهر را محاصره كرد ؛ ولي مردم در اطراف شهر خندق ايجاد كرده بودند . مردان عرب زباني اطراف خندق جمع شده بودند كه به همراه صاحبان زمين ها مانع از نفوذ لشكر به داخل شهر شدند ، دستور داد سر يك نفر از آنان را جدا كنند . سپس خالد دستور داد كه با تير مردم را هدف قرار دهند تا اين كه چشم هزاران نفر از آنان كور شود . فرياد و نالهء مردم سراسر آن جا را فرا گرفت كه چشم هاي مردمان كور شد و لذا اين جنگ را «ذات العيون» ناميدند .

سؤال ما از دوستان اهل سنت اين است كه : خداوند در كجاي قرآن گفته است كه اگر كسي اسلام را قبول نكرد ، چشمانش را كور كنيد ؟! آيا چنين اعمالي در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم سابقه داشت يا از بدعت هاي عمر بوده است ؟

ب : جنگ طالقان :

در اين جنگ ، فرماندهان به ظاهر مسلمان ، چنان جنايتي را مرتكب شدند كه در طول تاريخ سابقه نداشته است ؛ حتي چنگيز و اسكندر هم چنين جناياتي را مرتكب نشده اند .

ابن اثير در الكامل مي نويسد :

كتب قتيبة إلي نيسابور وغيرها من البلاد ليقدم عليه الجنود فقدموا قبل أوانهم نحو الطالقان وكان ملكها قد خلع وطابق نيزك علي الخلع فأتاه قتيبة فأوقع باهل الطالقان فقتل من أهلها مقتلة عظيمة وصلب منهم سماطين أربعة فراسخ في نظام واحد .

الكامل في التاريخ ، ابن الأثير ، ج ۴ ، ص ۵۴۵ .

قتيبه از فرماندهان نظامي به نيشابور و شهر هاي ديگر نامه نوشت كه به لشكر او بپيوندند و آنان قبل از رسيدن او به طالقان به او پيوستند . نيزك ( يك زا غلام هاي حاكم طالقان ) اقدام به خلع قدرت حاكم كرده بود . وقتي كه قتيبه به آن جا رسيد با مردم درگير شد و حمام خون به راه انداخت و انبوهي از مردم را به قتل رساند و صفي از مردم را به طول چهار فرسخ به دار آويخت .

چهار فرسخ مردم را را به صف كردند و همهء آن ها را اعدام كردند !!! جل الخالق ! عجب جنايتي !! حالا خودتان ماشين حساب به دست بگيريد و حساب كنيد كه چند نفر در اين روز كشته شده است ؟

هر فرسخي تقريبا ۶ كيلومتر ، هر كيلومتري ، هزار متر . اگر در هر متر دو نفر ايستاده باشند ، چند نفر كشته شده است ؟

آيا در زمان پيامبر ، چنين كشتاري سابقه داشته است ، يا از بدعت هاي عمر بوده است ؟

ج : جنگ گرگان :

در اين جنگ هم جنايت عظيمي اتفاق افتاد . غير مسلمان ، از فرمانده به ظاهر مسلمان درخواست كردند كه ما درهاي شهر را بر روي شما مي گشاييم ، به شرطي كه حتي يك نفر از ما كشته نشود ؛ اما لشكريان خليفه چه كردند ؟ بلي ، همه را كشتند جز يك نفر و گفتند كه ما گفته بوديم كه يك نفر از شما را نمي كشيم .!!!

ابن اثير در الكامل مي گويد :

فأتي جرجان فصالحوه علي مائتي ألف ثم أتي طميسة وهي كلها من طبرستان متاخمة جرجان وهي مدينة علي ساحل البحر فقاتله أهلها فصلي صلاة الخوف أعلمه حذيفة كيفيتها وهم يقتتلون وضرب سعيد يومئذ رجلا بالسيف علي حبل عاتقه فخرج السيف من تحت مرفقه وحاصرهم فسألوا الأمان فأعطاهم علي أن لا يقتل منهم رجلا واحدا ففتحوا الحصن فقتلوا أجمعين إلا رجلا واحدا ففتحوا الحصن وحوي ما في الحصن .

الكامل في التاريخ ، ابن الأثير ، ج ۳ ، ص ۱۱۰ .

به گرگان وارد شدند و با گرفتن ۲۰۰ هزار دينار با آنان مصالحه كردند . سپس به اطرافه طميسه كه شهري در كنار ساحل دريا و بعد از گرگان واقع و جزو مازندران بود ، رفتند . با مردم آن جا جنگ كردند . نماز خوف كه حذيفه كه كيفيت خواندن آن را مي دانست خوانده شد و با آنان نيز به مقابله برخواستند و سعيد با شمشير بر سر مرديم كوبيد كه از زير بغل او درآمد و آنان را محاصره كردند . آنان درخواست امان كردند كه به آنان اين امان دده شد تا كسي از آنان را نكشند و لذا قلعه را باز كردند ؛ ولي آنان همه را كشتند به جز يك مرد . سپس آن چه كه در قلعه بود تصرف كردند .

جل الخالق !!! آن ها از فرمانده دين عطوفت و مهرباني ، امان خواسته بودند ، با چه مجوزي به آن ها امان دروغ داده شد ؟ با چه مجوزي عهد خود را شكستند ؟ ، با چه مجوزي همهء آن ها را كشتيد ؟ اگر واقعاً مستحق قتل عام بودند ، با چه مجوزي آن يك نفر را باقي گذاشته شد ؟ !

آيا در زمان پيامبر چنين جنايتي سابقه داشته است ؟ پيامبر اسلام از بدترين دشمن خود ابوسفيان و از وحشي ( غلام هند جگر خوار ) قاتل عزيزترين كس خود گذشت و آن روز كه بر آن ها مسلط شد همه را ؛ از جمله معاويه را آزاد كرد ؛ اما مسلمانان چه كردند ؟!

آيا به چنين فتوحاتي مي توان مباهات كرد ؟ معاذ الله !

د : جنگ فلسطين :

در اين جنگ ، بازهم جنايت عظيم ديگري اتفاق افتاد كه حقيقتاً از كافر زنديق هم سر نمي زند ؛ چه رسد به كسي كه خود را خليفهء خدا در روي زمين مي داند .

ابن اثير در الكامل نقل مي كند :

واستعمل مروان علي فلسطين الرماحس بن عبد العزي الكناني فظفر بثابت وبعثه إلي مروان موثقا بعد شهرين فأمر به وبأولاده الثلاثة فقطعت أيديهم وأرجلهم وحملوا إلي دمشق فالقوا علي باب المسجد ثم صلبهم علي أبواب دمشق .

الكامل في التاريخ ، ابن الأثير ، ج ۵ ، ص ۳۳۰ .

مروان ، رماحس بن عبد العزي الكنانيس را بر فلسطين گماشت و او بر ثابت پيروز گشت و بعد از دو ماه در حالي كه به زنجير بسته شده بود ، او را نزد مروان فرستاد ، دست ها و پاهاي او و سه فرزندش را قطع كرد و به دمشق فرستاد . در شهر دمشق آنان را در ورودي مسجد قرار دادند .

در كجاي قرآن گفته شده است كه بايد دست و پاي مردم را قطع كرد ؟! مگر نه اين است كه مثله كردن دشمن حرام است ؟!

آيا در زمان پيامبر چنين كشت و كشتاري سابقه داشته است ؟ بلي ، در جنگ احد ؛ آن هم توسط ابوسفيان و هند جگر خوار ، پدر و مادر معاويه ، نه توسط رسول خدا و مسلمانان .

هـ : تمام مردم شهر را كشتند :

ابن كثير در البداية و النهاية نقل مي كند :

ثم شد عبد الله وأصحابه ، وكبروا تكبيرة رجل واحد ، وحملوا علي البلد فكبرت الاعراب من الناحية الأخري ، فحار أهل البلد ، وأخذوا في الخروج من الأبواب التي تلي دجلة ، فتلقتهم إياد والنمر وتغلب ، فقتلوهم قتلا ذريعا ، وجاء عبد الله بن المعتم بأصحابه من الأبواب الاخر فقتل جميع أهل البلد عن بكرة أبيهم ، ولم يسلم إلا من أسلم من الاعراب من إياد وتغلب والنمر .

البداية والنهاية ، ابن كثير ، ج ۷ ، ص ۸۳ .

آن گاه عبد الله و اصحابش را محكم بست و همه يك صدا تكبير گفتند . آنان را به طرف شهر بردند . سپس اعراب از ناحيهء ديگر شهر تكبير گفتند و مردم شهر در حيرت ماندند و راه فرار را از دهاي كه به طرف دجله بود در پيش گرفتند و با اياد و نمر و تغلب برخورد كردند و ا»ان را به شكلي فجيع كشتند . عبد الله بن معتم با يارانش از در ديگري وارد شد و همه اهل شهر را كشت و كسي از اعراب اياد ، تغلب و نمر سالم نماند ، مگر اين كه اسلام آورد .

كلاه خود را قاضي قرار بدهيد و قضاوت كنيد كه آيا چنين بي رحمي هاي از مسلمانان كه دينشان دين رحمت و پيامبرشان پيامبر رحمت است ، انتظار مي رود ؟

حال ببنيد كه عمر ، پيامبر اسلام را كه خداوند او را رحمت اللعالمين معرف كرده بود، چگونه به جهانيان معرفي كرده است . تعجبي ندارد كه پاپ مي گويد : دين اسلام را دين شمشير است . شايد او هم اين روايات را ديده باشد ؟!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت