درباره ما |
کد سؤال: ۱۰۳۹۹ | امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »حسنین علیهما السلام »امام حسن (ع) »همسران امام حسن (ع) | تعداد بازدید: ۱۵۱۷ |
امروزه وهابيون نسبت به وجود مبارک امام مجتبي عليه السلام خرده مي گيرند و بر اساس برخي منابع، مي گويند ايشان فردي مِطلاق بود. يعني بسيار زن مي گرفت و طلاق مي داد. واکاوي اين مسأله آنگاه ضرورت پيدا مي کند که بدانيم اين موضوع علاوه بر آنکه در منابع آنان انعکاس داشته، در برخي از منابع حديثي نامور و متقدم اماميه هم به چشم مي آيد. نوشتار حاضر در نظر دارد با استقصاء از روايات منابع اماميه، پاسخي مناسب از اين روايات ارائه دهد. تعداد محدودي از روايات منابع اماميه از کثير الطلاق بودن امام مجتبي عليه السلام حکايت مي کند. دو روايت در کافي کليني، يک روايت در محاسن برقي و يک روايت در دعائم الاسلام قاضي نعمان مغربي است. پارهاي از اين دست گزارشها در ميراث حديثي اهل سنت هم بازتاب داشته است. روشن است روايات اهل سنت براي ما قابل قبول نيست به همين دليل تنها درصدد تحليل و ارزيابي روايات منابع اماميه بر مي آييم. گفتني است انديشمندان امامي در مواجهه با اين روايات، سه دستهاند. بسياري از آنان قائلاند اين روايات ساختگياند. صاحب حدائق توقف مي کند و پاسخي براي اين روايات ارائه نمي دهد. البحراني، الشيخ يوسف، (متوفاي۱۱۸۶هـ)، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج ۲۵ ص ۱۴۸، ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، طبق برنامه مكتبه اهل البيت. برخي در مقام توضيح وشرح اين روايات برآمده اند. علامه مجلسي از جمله اينهاست. المجلسي، محمد باقر (متوفاى ۱۱۱۱هـ)، مرآة العقول في شرح اخبار آل الرسول، ج۲۱، ص: ۹۶، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ تهران، الطبعة : الثانية،۱۴۰۴هـ ـ ۱۲۶۳ش. نخست متن اين گزارشها را مي آوريم و پس از بررسي سند به واكاوي محتواي آنها مي پردازيم. حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ عَلِيّاً قَالَ وَ هُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ لَا تُزَوِّجُوا الْحَسَنَ فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ فَقَامَ رَجُلٌ مِنْ هَمْدَانَ فَقَالَ بَلَى وَ اللَّهِ لَنُزَوِّجَنَّهُ وَ هُوَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ ابْنُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَإِنْ شَاءَ أَمْسَكَ وَ إِنْ شَاءَ طَلَّقَ. الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى۳۲۸ هـ)، الكافي، ج ۶ ص ۵۶، ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،۱۳۶۲ هـ.ش. امام صادق عليه السلام فرمود: امير مؤمنان عليه السلام در حالى كه بر فراز منبر مشغول سخنرانى بود فرمود: به فرزندم حسن زن ندهيد او زياد طلاق مي دهد. مردى از قبيله همدان برخاست و گفت: آرى، به خدا قسم ما به حسن زن ميدهيم، در حالي که او فرزند پيغمبر خدا صلي الله عليه وآله و على بن ابى طالب عليه السلام است اگر بخواهد نگه ميدارد و اگر نخواهد طلاق ميدهد. سلسله راويان اين روايت چهار نفرند که به ترتيب عبارتند از: حميد بن زياد، حسن بن محمد بن سماعه، محمد بن زياد بن عيسي و عبد اللَّه بن سنان. راوي سوم و چهارم شيعه دوازده امامي هستند و در نگاه دانشمندان راوي شناس هم مورد اعتمادند. راويان اول و دوم اگر چه افرادي مورد وثوقاند اما به لحاظ عقيده، واقفياند. نجاشي درباره حميد بن زياد مي گويد: حميد بن زياد بن حماد ... كان ثقة واقفا وجها فيهم. النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاى۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص ۱۳۲، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، ۱۴۱۶هـ. حميد بن زياد انساني مورد وثوق بود. او واقفي مذهب است و در ميان آنها داراي جايگاه بود. همو درباره حسن بن محمد بن سماعه مي نويسد: الحسن بن محمد بن سماعة من شيوخ الواقفة ... ثقة وكان يعاند في الوقف ويتعصب. النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاى۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص ۱۳۲، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، ۱۴۱۶هـ. حسن بن محمد بن سماعه انساني مورد اعتماد است و در مذهب واقفي اهل دشمني و داراي تعصب بود. شيخ طوسي هم درباره حسن بن محمد بن سماعه مي نگارد: الحسن بن محمد بن سماعة واقفي المذهب. الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى۴۶۰هـ)، الفهرست، ص ۱۰۳، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولى۱۴۱۷ حسن بن محمد بن سماعه واقفي مذهب است. چنين روايتي در اصطلاح دانش حديث، موثق است. علامه مجلسي هم ذيل روايت مي گويد: الحديث الرابع: موثق. مجلسي،محمد باقر، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج۲۱، ص: ۹۶، محقق: رسولى محلاتى، سيد هاشم، ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران، ۱۴۰۴ هـ.ق. نکتهاي را که بايد توجه نمود آن است رواياتي را که در سلسله سندشان راويان مورد وثوقِ غير امامي وجود دارند، آنگاه مورد پذيرشاند که محتوايشان معارضي نداشته باشد. شيخ طوسي در اين باره مي گويد: وأما إذا كان الراوي من فرق الشيعة مثل الفطحية والواقفة والناووسية وغيرهم نظر فيما يرويه فان كان هناك قرنية تعضده أو خبر آخر من جهة الموثوقين بهم وجب العمل به وان كان هناك خبر آخر يخالفه من طريق الموثوقين وجب اطراح ما اختصوا بروايته والعمل بما رواه الثقة. الطوسي، محمد بن الحسن، الاستبصار (متوفاي۴۶۰هـ)، عدة الأصول، ج ۱ ص ۳۸۱، تحقيق : محمد مهدي نجف، ناشر : مؤسسة آل البيت ( عليهم السلام). اگر راوي از يکي از فرقههاي شيعه (غير از دوازده امامي) مانند فطحيه، واقفيه، ناووسيه و غير اينها باشد، در روايت آنها نظر مي شود اگر قرينهاي که بتواند آن را تقويت کند باشد يا روايتي ديگر از ناحيه افراد مورد وثوق، در اين باره بوده باشد، عمل به آن واجب است و در صورتي که روايتي مخالف با آن از سوي افراد مورد وثوق وجود داشته باشد، بايد روايات آنها را رها کرد و به روايات افراد ثقه عمل نمود. جالب آنکه علامه حلي در خصوص روايات «حميد ين زياد» مي گويد: فالوجه عندي قبول روايته إذا خلت عن المعارض. الحلي الأسدي، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاى۷۲۶هـ) خلاصة الأقوال في معرفة الرجال، ص ۱۲۹، تحقيق: فضيلة الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۷هـ. نظر من آن است که روايات حميد ين زياد اگر معارضي نداشته باشد قابل قبول است. در بخش نهايي، تعارض اين روايت با ساير آموزههاي اماميه را به تفصيل مي آوريم. در نتيجه؛ سند روايت فوق از اين جهت مورد خدشه خواهد بود. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ ع طَلَّقَ خَمْسِينَ امْرَأَةً فَقَامَ عَلِيٌّ ع بِالْكُوفَةِ فَقَالَ يَا مَعَاشِرَ أَهْلِ الْكُوفَةِ لَا تُنْكِحُوا الْحَسَنَ فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ بَلَى وَ اللَّهِ لَنُنْكِحَنَّهُ فَإِنَّهُ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ ابْنُ فَاطِمَةَ ع فَإِنْ أَعْجَبَتْهُ أَمْسَكَ وَ إِنْ كَرِهَ طَلَّق. الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى۳۲۸ هـ)، الكافي، ج ۶ ص ۵۶، ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،۱۳۶۲ هـ.ش. امام صادق عليه السلام فرمود: امام حسن عليه السلام پنجاه زن طلاق داد امير مؤمنان عليه السلام در کوفه فرمود: اي مردم کوفه به فرزندم حسن زن ندهيد او زياد طلاق مي دهد. مردى از قبيله همدان برخاست و گفت: آرى، به خدا قسم ما به حسن زن ميدهيم، همانا او فرزند پيغمبر خدا صلي الله عليه وآله و فاطمه عليها السلام است اگر بخواهد نگه ميدارد و اگر نخواهد طلاق ميدهد. يکي از راويان اين روايت «يَحْيَى بْن أَبِي الْعَلَاء الرازي» است. به گفتهي آيت الله خويي او فردي مجهول الحال است. ايشان مي نويسد: يحيى بن أبي العلاء الرازي لم يرد فيه توثيق. الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم (متوفاى۱۴۱۱هـ)، معجم رجال الحديث، ج ۲۱ ص ۲۷، الطبعة الخامسة، ۱۴۱۳هـ ـ ۱۹۹۲م درباره يحيى بن ابي العلاء رازي توثيقي وارد نشده است. علامه مجلسي هم ذيل روايت مي نويسد: الحديث الخامس: مجهول. مجلسي،محمد باقر، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج۲۱، ص: ۹۶، محقق: رسولى محلاتى، سيد هاشم، ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران، ۱۴۰۴ هـ.ق. بنابراين؛ روايت فوق نيز غير قابل استناد است. أحمد بن مُحمد بن خالِد البَرقي عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: أَتَى رَجُلٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً عليه السلام فَقَالَ لَهُ جِئْتُكَ مُسْتَشِيراً أَنَّ الْحَسَنَ عليه السلام وَ الْحُسَيْنَ عليه السلام وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ خَطَبُوا إِلَيَّ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام الْمُسْتَشَارُ مُؤْتَمَنٌ أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ مِطْلَاقٌ لِلنِّسَاءِ وَ لَكِنْ زَوِّجْهَا الْحُسَيْنَ فَإِنَّهُ خَيْرٌ لِابْنَتِكَ. البرقي، أحمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج ۲ ص ۶۰۱، التحقيق : السيد جلال الدين الحسيني المشتهر بالمحدث، ناشر : دار الكتب الإسلامية - طهران امام صادق عليه السلام فرمود: مردى به حضور امير مؤمنان عليه السلام رسيد و گفت: حسن و حسين و عبد الله ابن جعفر از دختر من خواستگارى کردند، اكنون با تو مشورت ميكنم كه كدام از ايشان را بپذيرم؟ حضرت امير فرمود: شخصى كه مورد مشورت قرار مي گيرد امين است. اما فرزندم حسن زياد زن طلاق مي دهد. دخترت را به فرزندم حسين بده. اين کار براي دخترت خير است. سلسله راويان اين روايت همگي مورد پذيرشاند. بنابراين سند روايا خالي از اشکال است. قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍ عليه السلام قَالَ عَلِيٌّ عليه السلام لِأَهْلِ الْكُوفَةِ لَا تُزَوِّجُوا حَسَناً فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ. المغربي، القاضي النعمان (متوفاي ۳۶۳هـ)، دعائم الإسلام، ج۲، ص: ۲۵۸، تحقيق : آصف بن علي أصغر فيضي، ناشر : دار المعارف – القاهرة، سال چاپ : ۱۳۸۳ - ۱۹۶۳ م امام باقر عليه السلام فرمود: علي عليه السلام به مردم کوفه اعلان نمود: به فرزندم حسن زن ندهيد همانا او زياد زن طلاق مي دهد. همانطور که ملاحظه مي کنيد اين روايت به صورت مرسل و بدون سند در کتاب «دعائم الإسلام» ثبت گشته است به همين دليل قابل اعتناء نيست. بر پايه آنچه گذشت دانستيم که از ميان چهار روايت در منابع اماميه، روايت نخست از اصول کافي از طريق راويان واقفي مذهب و مورد وثوق بوده و چون مبتلا به معارض است، غير قابل قبول است. در روايت دوم از کليني «يحيي بن ابي العلاء» بود كه فردي مجهول است. روايت كتاب دعائم الاسلام نيز مُرسل و فاقد اعتبار است. در اين ميان تنها روايت محاسن از نظر سند بدون اشکال است. قبل از بررسي متن روايات شايسته است به نگاه مرحوم کليني به اين روايات توجه شود. ايشان هر دو روايت مربوط به امام مجتبي عليه السلام را در «بَابُ تَطْلِيقِ الْمَرْأَةِ غَيْرِ الْمُوَافِقَة» (باب طلاق دادن همسران ناسازگار) از کتاب کافي مي آورد. در حالي که رواياتي را که دلالت بر مبغوضيت طلاق مي کند را ذيل «بَابُ كَرَاهِيَةِ طَلَاقِ الزَّوْجَةِ الْمُوَافِقَة» (باب کراهت طلاق دادن همسران سازگار) جاي مي دهد. با دقت در عنوان دو باب، مي توان گفت که مرحوم کليني از مطلاق بودن امام حسن عليه السلام تلقي منفي نداشته است و درخواست طلاق را از جانب زنان مي داند. حال در ادامه روايات چهارگانه پيشين، را از نظر محتوا با محوريت بررسي واژه «مطلاق» در اين نقلها مورد بررسي قرار مي دهيم: به طور کلي مطلاق بودن امام مجتبي عليه السلام آنگونه که در اين روايات بيان گرديد، يا نعوذ بالله نشان از زن بارگي و تنوع طلبي آن حضرت بود يا آنکه مطلب از قرار ديگر است و ريشه مسأله را بايد در چيز ديگري جُست. در صورت دوم ديگر خردهاي بر امام عليه السلام نيست. دلايل و قرائني كه در ذيل بيان مي گردد، ثابت مي كند به طور قطع، مقصود از «مطلاق» در اين روايات، «زن بارگي، شهوت پرستي و تنوع طلبي جنسي» نيست. يکم: عصمت امام مجتبي عليه السلام: اولين دليلي كه از مقصود امير مؤمنان عليه السلام پرده بر مي دارد، عصمت امام حسن عليه السلام است؛ امام علي عليه السلام مي دانند كه امام حسن عليه السلام بر اساس آيه تطهير معصوم است و مرتكب عمل منكر [اعم از حرام، مكروه و منكر اخلاقي] نمي شوند و حتي ترك اولي [ترك كار بهتر] نيز از ايشان سر نمي زند پس نقص در وجود چنين شخصي به هيچ عنوان راه ندارد؛ با اين اوصاف چگونه ممكن است امير مؤمنان عليه السلام با اين واژه [مطلاق] قصد نكوهش ايشان را داشته باشد و بخواهد فرد معصوم را تنقيص نمايد. از اين رو علامه مجلسي در شرح اين روايات چنين مي فرمايد: ولعل غرضه عليه السلام كان استعلام حالهم ومراتب إيمانهم لا الإنكار على ولده المعصوم المؤيد من الحي القيوم. المجلسي، محمد باقر (متوفاى ۱۱۱۱هـ)، مرآة العقول في شرح اخبار آل الرسول، ج۲۱، ص: ۹۶، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ تهران، الطبعة : الثانية،۱۴۰۴هـ ـ ۱۲۶۳ش. چه بسا هدف امير مؤمنان عليه السلام امتحان مردم و به دست آوردن مراتب آنان [و پايبندي شان به امام معصوم عليه السلام] بود نه اينكه بخواهند فرزند معصوم شان را كه از جانب خداوند تائيد شده است، زير سؤال ببرند. دوم: بر اساس دو روايت مرحوم کليني، بعد از آنکه امام علي عليه السلام اهالي کوفه را از ازدواج با فرزندش بر حذر داشت برخي از حاضران، ازدواج با حسن بن علي عليهما السلام را وسيلهاي براي انتساب به خاندان رسول خدا صلي الله عليه و آله و کسب شرافت خود دانستند. در تاريخ ابن کثير نيز كه از علماي اهل سنت مي باشد، آمده است كه بعد از كلام آن حضرت مردم گفتند: والله يا أمير المؤمنين لو خطب إلينا كل يوم لزوجناه منا من شاء ابتغاء في صهر رسول الله صلى الله عليه وسلم. ابن كثير، البداية والنهاية، ج ۸، ص ۳۸، ناشر: مكتبة المعارف- بيروت. گفتند به خدا سوگند اي امير مؤمنان اگر [امام] حسن [عليه السلام] هر روز از دختران ما خواستگاري كند، هر كسي را بخواهد به ازدواج او در مي آوريم زيرا مي خواهيم فرزند رسول خدا صلي الله عليه وآله دامادمان باشد. مطابق اين روايات، امام علي عليه السلام سکوت کرد و مخالفت ننمود و سخن گوينده گان را به گونهاي [= تقرير] تاييد نمود. زيرا اگر اين امر [طلاق دادن امام مجتبي عليه السلام] امري منفي و منكر بود، قطعا بايد امير مؤمنان عليه السلام موضع منفي مي گرفتند و با گفته آنان مخالفت مي كردند. بنابراين از آنجايي كه تقرير امام عليه السلام از نظر علماي شيعه حجت است، قطعا مي فهميم كار امام حسن عليه السلام كاملا صحيح بوده و مقصود امام علي عليه السلام از اين عمل تنقيص امام مجتبي عليه السلام نبوده است. جالب آنکه مطابق نقل غزالي كه از علماي اهل سنت است، امير مؤمنان عليه السلام گوينده اين سخن را تحسين نمود. وي مي نويسد: ... قام رجل من همدان فقال والله يا أمير المؤمنين لننكحنه ما شاء فإن أحب امسك وإن شاء ترك فسر ذلك عليا وقال: لو كنت بوابا على باب جنة لقلت لهمدان ادخلي بسلام. محمد بن محمد الغزالي أبو حامد الوفاة: ۵۰۵ ، إحياء علوم الدين ، ج ۲، ص ۵۶، دار النشر : دار االمعرفة – بيروت. پس از سخنان امام علي عليه السلام) مردي از قبيله همدان برخاست و گفت: ما به حسن زن ميدهيم اگر بخواهد نگه مي دارد و اگر نخواهد طلاق رها مي کند. اين سخن، علي عليه السلام را شادمان کرد و گفت: اگر دربان بهشت بودم به قبيله همدان مي گفتم وارد بهشت شويد. با توجه به اين مطلب؛ مي توان گفت قطعا هدف امير مؤمنان علي عليه السلام نکوهش امام مجتبي عليه السلام نبود بلکه چه بسا آن حضرت اين كار را با دو هدف انجام دادند: ۱ـ مي خواست بفهماند ازدواجهاي مکرر به خواست خود آنهاست. ۲ـ توطئه دشمنان مبني بر تهمت تنوع طلبي جنسي به امام مجتبي عليه السلام را خنثي سازد. از طرفي در منابع اهل سنت روايات ديگري موجود است که همين نتيجه را ثابت مي کند که درخواست ازدواج از جانب زنان و خانواده هاي آنها بوده است: طبراني که از علماي اهل سنت است، در روايتي دقيقا به اين مطلب تصريح مي کند: وعن محمد يعني ابن سيرين قال خطب الحسن بن علي إلى منصور بن سيار بن ريان الفزاري ابنته فقال والله اني لأنكحك وإني لاعلم أنك علق طلق ملق غير أنك أكرم العرب بيتا وأكرمه نسبا. رواه الطبراني ورجاله ثقات. علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: ۸۰۷ ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج ۴، ص ۳۳۵، ناشر : دار الريان للتراث/دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – ۱۴۰۷. محمد بن سيرين مي گويد: امام حسن عليه السلام از دختر منصور بن سيار خواستگاري نمود، منصور گفت: به خدا قسم؛ او را به ازدواج تو در مي آورم در حالي که مي دانم تو زود طلاق مي دهي ولي اين ازدواج به خاطر اين است که تو از گراميترين خاندان عرب و داراي با شرافترين نسب هستي. هيثمي بعد از اين روايت مي گويد: روايت فوق را طبراني نقل نموده و همه راويان آن مورد وثوقاند. از طرفي، مطابق روايت ابن عساکر و ديگر علماي اهل تسنن، هر يک از زنان که امام مجتبي عليه السلام از آنها جدا مي شد، دوستدار آن حضرت بودند: وكان لا يفارق امرأة إلا وهي تحبه ابن عساكر، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: ۵۷۱ ، تاريخ مدينة دمشق، ج ۱۳ ص ۲۵۱، تحقيق : محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر : دار الفكر - بيروت – ۱۹۹۵. بنابراين آنان بودند که مي خواستند شرافت انتساب به خاندان وحي را پيدا کنند و ازدواج با فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله را وسيلهاي براي کسب اين افتخار مي دانستند، بنابراين هيچ گونه خردهاي بر امام مجتبي عليه السلام نيست. حال با فرض ثبوت اين روايات، شايسته است هدف امام حسن عليه السلام از اين ازدواج و طلاقها، را بررسي نماييم. بر فرض ثبوت ازدواج هاي متعدد، با توجه به برخي آموزه هاي ديني مي توان ادعا نمود چه بسا از جمله اهداف امام عليه السلام از اين امر، دو هدف زير بوده است: ۱ـ بر آوردن حاجات مردم نسبت به انتساب به خاندان رسالت و امامت. ۲ـ بي نياز نمودن زنان از نظر اقتصادي. چنانچه گذشت، به جهت علاقه مؤمنان براي انتساب به خاندان رسالت و امامت، پيشنهاد اين ازدواجها از ناحيه خانواده ها صورت مي گرفت؛ همان گونه كه در دو روايت كتاب «كافي» شريف و نقل كتاب «إحياء علوم الدين» غزالي و روايت طبراني گذشت؛ بنابراين آنان بودند که مي خواستند به واسطه برقراري ازدواج با فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله، افتخار انتساب به خاندان رسالت و امامت را پيدا کنند. از اين رو يكي از اهداف امام عليه السلام از اين امر، بر آوردن حاجت آنها بود و قطعا هيچ غرض شهواني در بين نبود. هدف ديگري كه مي توان براي اين مساله ذكر نمود، بي نياز نمودن زنان از نظر اقتصادي بود، چنانچه در بعضي از منابع اسلامي اين مطلب را به آن حضرت نسبت داده اند. راغب اصفهاني يكي از علماي اهل تسنن، در اين زمينه چنين مي نويسد: فقيل له في ذلك فقال إن الله تعالى علق بهما الغنى فقال «وأنكحوا الأيامى منكم والصالحين من عبادكم وإمائكم إن يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله» وقال «وإن يتفرقا يغن الله كلا من سعته» فأنا أتزوج للغنى وأطلق للغنى. الأصفهاني، أبو القاسم الحسين بن محمد بن المفضل، الوفاة: ۵۰۲، محاضرات الأدباء ومحاورات الشعرء والبلغاء ج۲، ص ۲۲۰، تحقيق : عمر الطباع، ناشر: دار القلم - بيروت - ۱۴۲۰هـ- ۱۹۹۹م. به [امام] حسن [عليه السلام] گفته شد هدف شما از اين ازدواج و طلاقها چيست؟ ايشان فرمودند خداوند دو بي نيازي را مترتب بر ازدواج و طلاق نموده است، آنجا كه [در قرآن پيرامون ازدواج] مي فرمايد : «مردان و زنان بىهمسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بىنياز مىسازد» و در آيه اي ديگر [پيرامون طلاق] مي فرمايد: «اگر از هم جدا شوند، خداوند هر كدام از آنها را با فضل و كرم خود، بىنياز مىكند»؛ بنابراين من به خاطر بي نيازي ازدواج مي كنم و به خاطر بي نيازي طلاق مي دهم. بنابراين مي توان ادعا نمود چه بسا از جمله انگيزه هاي امام عليه السلام از اين كار، هدفي فرهنگي [انتساب مردم به خاندان رسالت و امامت] و اقتصادي [بي نياز نمودن زنان بي سرپرست] بوده است. اكنون در اين مجال قبل از بيان دلايلي كه به عنوان رد اين دسته از روايات مطرح است، شايسته است پيرامون متن روايت كتاب «محاسن» اندكي توضيح دهيم. مرحوم برقي در كتاب محاسن چنين نقل مي كند: قَالَ: أَتَى رَجُلٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً عليه السلام فَقَالَ لَهُ جِئْتُكَ مُسْتَشِيراً أَنَّ الْحَسَنَ عليه السلام وَ الْحُسَيْنَ عليه السلام وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ خَطَبُوا إِلَيَّ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام الْمُسْتَشَارُ مُؤْتَمَنٌ أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ مِطْلَاقٌ لِلنِّسَاءِ وَ لَكِنْ زَوِّجْهَا الْحُسَيْنَ فَإِنَّهُ خَيْرٌ لِابْنَتِكَ. البرقي، أحمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج ۲ ص ۶۰۱، التحقيق : السيد جلال الدين الحسيني المشتهر بالمحدث، ناشر : دار الكتب الإسلامية – طهران. امام صادق عليه السلام فرمود: مردى به حضور امير مؤمنان عليه السلام رسيد و گفت: حسن و حسين و عبد الله ابن جعفر از دختر من خواستگارى کردند، اكنون با تو مشورت ميكنم كه كدام از ايشان را بپذيرم؟ حضرت امير فرمود: شخصى كه مورد مشورت قرار مي گيرد امين است. اما فرزندم حسن زياد زن طلاق مي دهد. دخترت را به فرزندم حسين بده. اين کار براي دخترت خير است. با توجه به مطالبي كه گذشت، توضيح روايت فوق از اين قرار است: امام عليه السلام از نظر شرعي نمي توانست هم زمان بيش از چهار همسر داشته باشد با اين فرض اميرالمؤمنين عليه السلام به آن فرد فرمودند دخترت را به ازدواج حسين عليه السلام دربياور؛ زيرا امام علي عليه السلام مي دانستند كه چه بسا هدف آن مرد از ازدواج دخترش اين است كه همسر پسر پيامبر صلي الله عليه وآله باقي بماند و اين مطلب با ازدواج با امام حسين عليه السلام ميسر بود و يا اينكه امير مؤمنان عليه السلام ايمان آن مرد را به اندازه مردان قبيله هَمدان نمي دانستند و خوف اين وجود داشت كه در صورت طلاق دخترش، معرفتش نسبت به امام معصوم عليه السلام كم شود و در دينش لغزش پيدا شود، از اين رو توصيه نمودند كه دخترش را به ازدواج امام حسين عليه السلام در آورد. صرف نظر از بيان و توضيحي كه پيرامون محتواي اين دسته از روايات ذكر شد و در صورت عدم پذيرش توضيحات فوق، چارهاي جُز کنار گذاردن اين روايات نيست؛ زيرا: يک: اگر تلقي فردي از واژه «مطلاق»، تنوع طلبي جنسي و شهوت اني باشد، اين دسته روايات با عصمت ائمه عليهم السلام در تعارضاند. در نظام اعتقادي اماميه، امامان عليهم السلام داراي عصمتاند و هيچگونه لغزشي از آنان سر نمي زند. حال اگر روايتي با مقوله عصمت در تعارض باشد، از نظر علماي شيعه مردود است و كنار گذاشته مي شود همانگونه که عالمان ما در بسياري از مسائل کلامي، فقهي و ... همين روش را بر مي گزينند. از باب مثال شيخ طوسي روايتي را که بر سهو نمودن امام علي عليه السلام دلالت دارد، به دليل آنکه با عصمت امام عليه السلام در تعارض است، رد مي کند و مي نويسد: فَهَذَا خَبَرٌ شَاذٌّ مُخَالِفٌ لِلْأَخْبَارِ كُلِّهَا وَ مَا هَذَا حُكْمُهُ لَا يَجُوزُ الْعَمَلُ بِهِ عَلَى أَنَّ فِيهِ مَا يُبْطِلُهُ وَ هُوَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام أَدَّى فَرِيضَةً عَلَى غَيْرِ طُهْرٍ سَاهِياً عَنْ ذَلِكَ وَ قَدْ آمَنَنَا مِنْ ذَلِكَ دَلَالَةُ عِصْمَتِهِ عليه السلام. الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى۴۶۰هـ)، تهذيب الأحكام، ج ۳ ص ۴۰، تحقيق: السيد حسن الموسوي الخرسان، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ طهران، الطبعة الرابعة،۱۳۶۵ ش . اين روايت شاذ است و با تمام احاديث ديگر مخالفت دارد و هر خبري که چنين باشد، نمي توان بدان عمل نمود. علاوه بر آنکه در خود روايت مطلبي است که دلالت بر بطلان آن مي کند و آن اينکه امام علي عليه السلام نمازي را سهواً بدون وضوء انجام داده است در حالي که عصمت او مانع از پذيرش اين مطلب است. دو: اين دسته روايات با احاديث مبغوضيت تنوع طلبي جنسي در تعارضاند. بر اساس روايتي که کليني با سند معتبر از امام صادق عليه السلام نقل نموده، افرادي که به دليل لذت طلبي جنسي، بسيار ازدواج مي کنند و طلاق مي دهند، مبغوض خدايند. إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْمِطْلَاقَ الذَّوَّاقَ. الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى۳۲۸ هـ)، الكافي، ج ۶ ص ۵۴، ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،۱۳۶۲ هـ.ش. خداوند بر مردي که هوس باز است و مرتباً زن طلاق مي دهد، غضب مي کند. هيچ فرد شيعي نمي پذيرد امام دوم عليه السلام مبغوض خداوند باشد. سه: اين دسته روايات با احاديث بيانگر ويژگي و نشانههاي امامان در تعارض است. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: ائمه از ابتداي خلقتشان همواره مورد عنايت ويژه خداوند بوده و هيچگاه امري ناپسند دامنگيرشان نشد. کليني با سند معتبر آورده است: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي خُطْبَةٍ لَهُ يَذْكُرُ فِيهَا حَالَ الْأَئِمَّةِ ع وَ صِفَاتِهِم ... لَمْ يَزَلْ مَرْعِيّاً بِعَيْنِ اللَّهِ يَحْفَظُهُ وَ يَكْلَؤُهُ بِسِتْرِهِ مَطْرُوداً عَنْهُ حَبَائِلُ إِبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ ... مَعْصُوماً مِنَ الزَّلَّاتِ مَصُوناً عَنِ الْفَوَاحِشِ كُلِّهَا ... الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى۳۲۸ هـ)، الكافي، ج ۱ ص ۲۰۴، ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،۱۳۶۲ هـ.ش. امام صادق عليه السلام در خطبهاي را که پيرامون ويژگيهاي امامان عليهم السلام ايراد نمود، فرمود: ... امام هميشه زير نظر خدا سرپرستى و نگهباني شده، از دامهاى شيطان و لشكرش بر كنار ... از لغزشها نگهدارى شده و از تمام زشتكاريها در امان است ... امام باقر عليه السلام يکي از نشانههاي امام را نزاهت از اُمور بيهوده بر مي شمارد. عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام: مَا عَلَامَةُ الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَ الْإِمَامِ فَقَالَ طَهَارَةُ الْوِلَادَةِ وَ حُسْنُ الْمَنْشَإِ وَ لَا يَلْهُو وَ لَا يَلْعَبُ. الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى۳۲۸ هـ)، الكافي، ج ۱ ص ۲۸۵، ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،۱۳۶۲ هـ.ش. معاوية بن وهب گويد: به امام باقر عليه السلام گفتم علامت جانشين امام چيست؟ فرمود: پاكيزگى ولادت (حلالزادگى)، پرورش خوب و كنار بودن از لهو و لعب. چهار: مطابق اين روايات، نکوهش امام علي عليه السلام در ملأ عام بوده است. حال مسأله از دو حال خارج نيست. نخست آنکه ابتدا و بدون آنکه فرزندش را از اين عمل نهي کرده باشد، آن را در ميان مردم کوفه اعلام داشت و امر منكر را به صورت علني افشا نمود و اين به معناي «اشاعه فحشا = انتشار منكرات» است كه خود كاري حرام مي باشد. چنين چيزي به هيچ وجه قابل پذيرش نيست زيرا هر کسي مي داند که براي نهي از منکر ابتدا بايد به طرف مقابل آن هم به طور خصوصي تذکر داد و بنابر اجماع شيعه، امام عليه السلام هرگز مرتكب گناه نمي شود. فرض دوم آن است که امام ابتدا فرزندش را از اين کار نهي کرد اما او سر برتافته است؛ مخالفت امام با دستور پدر نيز كاري حرام است و براي هيچ فرد شيعي قابل پذيرش نيست كه امام مجتبي عليه السلام نعوذ بالله مرتكب كار حرامي شده باشند. پنج: بررسي تعداد فرزندان امام مجتبي عليه السلام مي تواند شاهدي بر نادرستي اين مسأله باشد. بيان مطلب اين است: اگر امام حسن عليه السلام از هر يک از پنجاه همسر مطلقه كه در آن روايت ضعيف السند كتاب «كافي» ادعا شده بود، تنها يک فرزند مي داشت بايد حداقل داراي پنجاه فرزند مي بودندمخصوصاً با توجه به آنکه رسول خدا صلي الله عليه و آله به زياد کردن فرزندان ترغيب نمود و فرمود. تَزَوَّجُوا بِكْراً وَلُوداً وَ لَا تَزَوَّجُوا حَسْنَاءَ جَمِيلَةً عَاقِراً فَإِنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ. الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى۳۲۸ هـ)، الكافي، ج ۵ ص ۳۳۳، ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،۱۳۶۲ هـ.ش. با دوشيزگاني که فرزند زياد مي آوردند ازدواج کنيد و با زنان زيبا روي نازا ازدواج نکنيد همانا من در روز رستاخيز به شما مباهات مي ورزم. طبيعتاً امام مجتبي عليه السلام براي عمل به اين سفارش جدش از ديگران اولي بود. حال آنکه فرزندان آن حضرت بسيار کمتر از اين مقدارند. شيخ مفيد در کتاب ارشاد جلد ۲ صفحه ۲۰، تعداد فرزندان آن حضرت را اعم از دختر و پسر، پانزده نفر مي داند. مرحوم طبرسي در إعلام الوري بأعلام الهدي، صفحه ۲۱۴، شانزده تن مي داند. ابن شهر آشوب در مناقب آل أبي طالب عليهم السلام جلد ۴ صفحه ۳۰، چهارده فرزند براي امام مجتبي عليه السلام معرفي مي کند. شش: بررسي ابعاد زندگاني امام حسن عليه السلام چهره واقعي ايشان را معرفي مي کند. او مولود با شرافتترين خاندان است. پرورش يافته بهترين انسانهاست. در اطاعت خداوند سر آمد همگان بود به حدي كه هنگام وضو گرفتن حالت عجيبي پيدا مي کرد. كَانَ إِذَا تَوَضَّأَ ارْتَعَدَتْ مَفَاصِلُهُ وَ اصْفَرَّ لَوْنُهُ. ابن شهرآشوب، رشيد الدين أبي عبد الله محمد بن علي السروي المازندراني (متوفاى۵۸۸هـ)، مناقب آل أبي طالب، ج ۳ ص ۱۸۰، تحقيق: لجنة من أساتذة النجف الأشرف، ناشر: المكتبة والمطبعة الحيدرية، ۱۳۷۶هـ ـ ۱۹۵۶م. هر گاه وضو مي ساخت اعضايش مي لرزيد و رنگ صورتش زرد مي شد. هرگاه نام خدا برده مي شد و به ياد روز رستاخيز افتاده و دگرگون مي شد. حال مي توان پذيرفت او فردي زن باره و لذت طلب بوده است!؟ روايات مربوط به مطلاق بودن امام مجتبي عليه السلام در منابع اهل سنت و اماميه وجود دارد. روايات اهل سنت براي ما قابل قبول نيست. در منابع اماميه چهار روايت در اين موضوع وجود دارد. در اين ميان سند سه روايت مبتلا به اشکال است و تنها يک سند قابل قبول وجود دارد. پارهاي توجيهات پيرامون محتواي اين روايات ذکر گرديد. اگر از اين توجيهات صرفنظر كنيم و آنها را كنار بگذاريم، از آنجايي كه اين روايت با آموزه هاي اعتقادي شيعه همچون عصمت امام در تعارض است، اين روايات قابل پذيرش نمي باشد و در نتيجه آنها را کنار مي گذاريم. |