درباره ما |
کد سؤال: ۱۰۱۶۲ | امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام علی (ع) »فضائل امام علی (ع) | تعداد بازدید: ۸۵۳ |
سؤال كننده: محمدي توضيح سؤال: از رسول خدا صلي الله عليه وآله در باره امام علي عليه السلام نقل شده است: حُبُّ عَلِيٍّ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَبُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة. «دوستي علي حسنه اي است كه با داشتن آن، سيئه زياني نمي رساند و دشمني علي سيئه اي است كه با وجود آن حسنه سودي ندارد.» خواهشمنديم پاسخ دهيد: اولاً: مقصود از اين روايت كه مي گويد: با وجود عشق و محبت علي عليه السلام هيچ گناهي ضرر نمي رساند، چيست؟ ثانياً: آيا انسان بدون اين كه نماز و اعمال واجب ديگري را انجام دهد و فقط محبت علي عليه السلام را داشته باشد كافي است؟ اگر كار برد محبت علي عليه السلام تا اين حد است؛ پس ايمان به خدا و پيامبر و همه عقايد ديني و تكاليف و احكام شرعي ساقط است و غير از دوستي علي عليه السلام در شريعت اسلام چيزي ديگر باقي نمي ماند! يا مقصود چيزي ديگر است؟ نقد و بررسي اين شبهه در دو قسمت قابل بررسي است: قسمت اول: تبيين مقصود روايت؛ قسمت دوم: عدم سقوط انجام بقيه تكاليف با وجود عشق و محبت علي عليه السلام. بررسي طرق نقل روايت قبل از بررسي مطالب فوق، لازم است طرق اين روايت را كه از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل كرده اند؛ متذكر شويم. آيت الله العظمي مرعشي نجفي (ره) در شرح احقاق الحق، ج ۷، ص۲۵۸، اين روايت را از سه طريق نقل كرده كه در هر طريق، تعدادي از محدثان اهل سنت وجود دارد: الف: از طريق معاذ بن جبل: اين روايت را شيخ منتجب الدين ابن بابويه در الأربعون حديثا، ص ۴۴، با اين سند آورده است. أنا أبو زرعة عبد الكريم بن إسحاق بن سهلويه ، بقراءتي عليه : أنا أبو القاسم عبد الرحمان بن الحسن بن عليك : أنا أبو سعد أحمد بن محمد بن حفص الماليني الحافظ . أخبرنا أبو الحسن أحمد بن علي بن أحمد الرفاء : نا أبو عروبة الحسين بن محمد بن مودود : نا المسيب بن واضح : نا نقبة بن الوليد ، عن ثور بن يزيد ، عن خالد بن معدان ، عن معاذ بن جبل قال رسول الله صلي الله عليه وآله: حُبُّ عَلِيٍّ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَبُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة. گروهي از محدثان اين روايت را از معاذ نقل كرده اند: ۱. علامه محمد صالح الكشفي الترمذي الحنفي، المناقب المرتضوية، ص ۹۲ چاپ بمبئي)؛ ۲. علامه المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاي ۱۰۳۱هـ)، كنوز الحقائق في حديث خير الخلائق ، ص ۶۷ - ۵۷ ؛ ۳. علامه منير محمد البدخشي در مفتاح النجاة في مناقب آل العباء ص ۶۱ مخطوط؛ ۴. علامه القندوزي الحنفي ، الشيخ سليمان بن إبراهيم (متوفاي۱۲۹۴هـ) ينابيع المودة لذوي القربي، ج ۲ ص ۲۹۲؛ ۵. علامه فاضل الدين محمد بن محمد بن إسحاق الحمويني الخراساني در مناهج الفاضلين، ص ۳۷۷ مخطوط؛ ۶. علامه الشيخ عبيد الله الامرتسري الحنفي در أرجح المطالب، ص ۵۱۹ و ۵۱۲ چاپ لاهور؛ ۷. علامه عبد الرحمن بن عبد السلام بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفاي ۸۹۴ هـ)، نزهة المجالس ومنتخب النفائس، ج ۲، ص ۲۰۷ چاپ قاهرة. ايشان در آخر روايت به جاي كلمه ( سيئة) »معصية» دارد. ب: از طريق انس بن مالك: از اين طريق نيز جماعتي اين روايت را نقل كرده اند: ۱. علامه خطيب الخوارزمي، الموفق بن أحمد بن محمد المكي (متوفاي۵۶۸هـ) در المناقب، ج ۱، ص ۶۳ . سلسه سند روايت طبق نقل خوارزمي اينگونه است: قال: أنبأني مهذب الأئمة أبو المظفر عبد الملك بن علي بن محمد الهمداني، أخبرني أحمد بن نصر بن أحمد، أخبرني سليمان بن أحمد الطبراني، حدثني عمرو بن حمرة أبو أسد القيسي، حدثني خلف بن مهران، حدثنا أبو الربيع، عن أنس بن مالك قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم: حُبُّ عَلِيٍّ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَبُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة. ۲. علامه فاضل الدين محمد بن محمد بن إسحاق الحمويني الخراساني در مناهج الفاضلين ص ۳۷۷ مخطوط؛ ۳. علامه قندوزي، الشيخ سليمان بن إبراهيم (متوفاي۱۲۹۴هـ) در ينابيع المودة لذوي القربي، ج ۱، ص ۳۷۵ ج: از طريق ابن عباس: از طريق ابن عباس نيز گروهي از محدثين روايت را نقل كرده اند؛ از جمله علامه موصلي حنفي كه مشهور به ابن حسنويه است؛ در كتاب بحر المناقب، ص۷ اينگونه آورده است: عن عبد الله بن عباس رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم حُبُّ عَلِيٍّ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَبُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة. د: از طريق ابن عمر: زين الدين علي بن يوسف بن جبر از علماي قرن هفتم، طريق ديگري را نيز براي اين روايت ذكر كرده و تصريح نموده است كه جماعتي اين روايت را از عبد الله ابن عمر نقل كرده اند: وجماعة عن ابن عمر قال: قال النبي عليه السلام : حب علي بن أبي طالب حسنة لا تضر معها سيئة ، وبغضه سيئة لا تنفع معها حسنة. زين الدين علي بن يوسف بن جبر، (متوفاي قرن هفتم)؛ نهج الإيمان، ص ۴۴۹، تحقيق: السيد أحمد الحسيني، ناشر: مجتمع إمام هادي (ع)ـ مشهد، الطبعة الأولي۱۴۱۸هـ اين ها طرقي بود كه بزرگان گذشته از محدثان فريقين اين روايت را نقل كرده اند و محدثان بعد از آنها نيز در جوامع روائي مفصل آورده اند. بررسي اعتبار طرق اين روايات: اولاً: اگر روايتي به سندهاي متعدد نقل شد؛ تعدد سند، موجب استفاضه و اعتبار سند مي شود (حتي در باب الزاميات) و در نتيجه آن روايت معتبر است. براي روشن شدن مسأله لازم است كه در ابتدا خبر مستفيض را تعريف و سپس اعتبار روايت مستفيض را بررسي كنيم. شهيد ثاني در تعريف خبر مستفيض مي گويد: ثم هو: أي خبر الواحد. مستفيض: إن ، زادت رواته عن ثلاثة في كل مرتبة، أو زادت عن اثنين عند بعضهم. خبر واحد در صورتي مستفيض است كه در هر مرتبه راويانش از سه تا بيشتر باشد و بعضي گفته اند از دو تا بيشتر باشد. العاملي، زين الدين بن علي بن أحمد الجبعي (متوفاي۹۶۵هـ) الرعاية في علم الدراية، ص ۶۹، تحقيق : عبد الحسين محمد علي بقال، ناشر : مكتبة آية الله العظمي المرعشي النجفي - قم، الطبعة الثانية ۱۴۰۸ خبر مستفيض، در منابع ديگر دراية الحديث نيز همين گونه تعريف شده است به جهت رعايت اختصار از ذكر آنها خود داري مي كنيم. با توجه به تعريف فوق، اين روايت در زمره ي خبر مستفيض است و طبق نظر بزرگان، احتياح به بررسي سندي نيست. آقاضيا عراقي در باره خبر مستفيض مي گويد: استفاضتها كافية في الوثوق الاجمالي بصدور بعضها، مستفيض بودن خبر در وثوق اجمالي به صدور بعض روايت كافي است. العراقي، آقا ضياء الدين (متوفاي ۱۳۶۱هـ) تعليقة علي العروة، ص ۲۱۵، تحقيق و ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين ـ قم المشرفة، الطبعة الأولي ۱۴۱۰ صاحب جواهر مي گويد: ... فلا ريب في استفاضتها بحيث تستغني عن ملاحظة السند كما هو واضح. بدون شك، استفاضه خبر، از بررسي سند انسان را بي نياز مي كند و اين مطلب روشن است. النجفي، الشيخ محمد حسن (متوفاي۱۲۶۶هـ)، جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام، ج ۱۰ ص ۲۸۶، تحقيق: الشيخ عباس القوچاني، ناشر: دار الكتب الإسلامية، طهران، الطبعة: الثالثة، ۱۳۶۷ش. آقا رضا همداني در باره خبر مستفيض گفته است: واستفاضة هذه الأخبار مغنية عن البحث عن سندها ... . الهمداني، آقا رضا، (متوفاي: ۱۳۲۲) مصباح الفقيه، ج ۲، ص ۳۷۵ ، ناشر: انتشارات مكتبة النجاح- طهران، توضيحات : طبعة حجرية. بنابراين با توجه به تعدد طرق اين روايت، حتي اگر فرض كنيم همه آن ها ضعيف باشند، بازهم طبق اين قاعده نيازي به بررسي سندي ندارد و حجت مي شود . ثانياً: رواياتي كه در باب مناقب و فضائل وارد مي شود نيازي به تصحيح و بررسي سند ندارد و حتي علماي اهل سنت و از جمله احمد بن حنبل گفته است: ما در باب فضائل صحابه سخت گيري نمي كنيم. يعني برفرض اين كه در باب مناقب روايت ضعيف هم باشد؛ طبق آن عمل مي شود. مقدسي مي گويد : فصل في العمل بالحديث الضعيف وروايته والتساهل في أحاديث الفضائل دون ما تثبت به الأحكام والحلال والحرام والحاجة إلي السنة وكونها بيانا للقرآن يحب اتباعه. ولأجل الآثار المذكورة في الفصل قبل هذا ينبغي الإشارة إلي ذكر العمل بالحديث الضعيف والذي قطع به غير واحد ممن صنف في علوم الحديث حكاية عن العلماء أنه يعمل بالحديث الضعيف فيما ليس فيه تحليل ولا تحريم كالفضائل وعن الإمام أحمد ما يوافق هذا ... قبل از بيان آثاري كه در اين فصل ذكر شده سزاوار است كه به مسأله عمل به حديث ضعيف اشاره شود. آنچه را كه علماي علوم حديث قطع دارند اين است كه به حديث ضعيفي كه در مورد حلال و حرام نباشد بر طبق آن عمل مي شود؛ مانند رواياتي كه در باب فضائل است. و از امام احمد موافق اين نظر نقل شده است. المقدسي، الإمام أبي عبد الله محمد بن مفلح (متوفاي ۷۶۳هـ) ،الآداب الشرعية والمنح المرعية ج ۲ ، ص ۲۸۵، تحقيق : شعيب الأرنؤوط / عمر القيام، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة الثانية ۱۴۱۷هـ - ۱۹۹۶م علاء الدين مرداوي حنبلي نيز همين مطلب را در كتابش آورده است. المرداوي المقدسي الحنبلي، علاء الدين أبو الحسن علي بن سليمان بن احمد بن محمد (متوفاي۸۸۵ هـ)، التحبير شرح التحرير في أصول الفقه ، ج ۴، ص ۱۹۴۴، تحقيق : د. عبد الرحمن الجبرين، د. عوض القرني، د. أحمد السراح ، ناشر : مكتبة الرشد - السعودية / الرياض ، الطبعة : الأولي ، ۱۴۲۱هـ ـ ۲۰۰۰م نووي نيز مي گويد : أهل العلم متفقون علي العمل بالضعيف في غير الأحكام وأصول العقائد. علماء در عمل به خبر ضعيفي كه در باره احكام و اصول عقائد نباشد؛ اتفاق دارند. النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي۶۷۶ هـ)، المجموع، ج ۵ ، ص ۶۲، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، التكملة الثانية. و از آن جائي كه اين روايات يكي از مناقب امير مؤمنان عليه السلام را بيان مي كند، طبق اين قاعده حتي اگر همه آن ها هم ضعيف باشند ، حجت مي شوند. نتيجه: رواياتي كه ثابت مي كند : گناه و عصيان، با وجود محبت و دوستي اميرمؤمنان عليه السلام ضرري به شخص نمي رساند، قابل قبول هستند. پاسخ قسمت اول: مقصود از ضرر نرساندن سيئه با وجود محبت علي عليه السلام. بزرگان علماء شيعه اين روايت را در جوامع حديثي شان نقل كرده و در ضمن توجيه و تفسير هم كرده اند. ما هم پاسخ اين سؤال را از زبان اين بزرگان بيان مي كنيم: ۱. مقصود از ضرر ، ضرر نسبي است زين الدين علي بن يوسف بن جبر در تأويل اين روايت مي فرمايد: مقصود اين است كه دوستي اميرمؤمنان عليه السلام ايمان به خدا و دشمني او كفر به خدا است؛ از اين رو، محب علي اگر مرتكب گناهي شد؛ فقط گرفتار كيفر مقطعي است كه با شفاعت حل شدني است؛ اما اگر كسي به جاي دوستي با اميرمؤمنان عليه السلام، دشمني او را در دل داشته باشد و گرفتار گناه شود؛ چون ايمان كامل ندارد، مستحق عذاب دائمي است و روزنه اي از شفاعت هم براي او باز نيست. بنابراين، گناه و عصيان با وجود محبت اميرمؤمنان عليه السلام، ضررش نسبت به كسي كه هم دشمن آن حضرت است و هم گناه مي كند، كمتر و عقوبت آن نيز خفيف تر است ؛ تا آن جا كه مي توان گفت با وجود شفاعت اميرمؤمنان عليه السلام هيچ ضرري ندارد. زين الدين علي بن يوسف بن جبر از علماي قرن هفتم شيعه در اين باره مي نويسد: تأويل الخبر: لما كان حبه هو الإيمان بالله تعالي وبغضه هو الكفر استحق محبه الثواب الدائم ومبغضه العذاب الدائم، فإن قارن هذه المحبة سيئة استحق بها عقابا منقطعا، ومع ذلك يرجي له عفو من الله تعالي أو شفاعة من الرسول عليه السلام. وكل شئ قل ضرره بإضافته إلي ما كثر ضرره، جاز أن يقال: إنه غير ضار، كما يقال: لا ضرر علي من يحب نفسه في مهلكة وإن تلف ماله. فحبه عليه السلام يصحح العقيدة، وصحة العقيدة تمنع من الخلود، فلا تضر سيئته كل الضرر، وبغضه يفسدها وفسادها يوجب الخلود ويحبط كل حسنة. چون محبت علي عليه السلام ايمان به خدا و دشمني او كفر به خداست؛ محبان او مستحق پاداش دائمي و دشمنان او مستحق عذاب دائمي است. اگر اين محبت با سيئه اي همراه شد به خاطر آن مستحق كيفر مقطعي مي شود و اميد بخشش خدا وشفاعت رسول خدا صلي الله عليه وآله در مورد اوست. بنا براين ، هرچيزي را كه ضررش كمتر باشد نسبت به آنچه كه ضررش بيشتر است؛ مي توان گفت او غير مضر است. چنانچه در باره كسي كه دوست دارد جانش از مهلكه ي نجات يابد گرچه مالش تلف شود؛ ضرر نكرده است. محبت و عشق علي عليه السلام عقيده را درست مي كند و درستي عقيده مانع از خلود در آتش است پس سيئه با وجود اين محبت ضرري ندارد اما از آن طرف، دشمني باعلي عليه السلام عقيده را فاسد مي كند و فساد در عقيده باعث خلود در آتش و حبط و از بين بردن تمام حسنات است. اين دانشمند ديني پس از ارائه پاسخ فوق، روايتي را از ابن مردويه نقل مي كند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فرموده: كسي كه ولايت علي را ندارد، حتي بوي بهشت را استشمام نخواهد كرد. وروي ابن مردويه بالإسناد عن زيد بن علي عن أبيه عن جده قال: قال النبي صلي الله عليه وآله: يا علي لو أن عبدا عبد الله [مثل] ما قام نوح في قومه، وكان له مثل أحد ذهبا فأنفقه في سبيل الله، ومد في عمره حتي حج ألف عام علي قدميه، ثم قتل بين الصفار والمروة مظلوما، ثم لم يوالك يا علي لم يشم ريح الجنة [ولم يدخلها] رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود : اي علي! اگر بنده اي به مدت عمر حضرت نوح خدا را عبادت كند و همانند كوه احد طلا داشته باشد و او را در راه خدا انفاق كند و آن قدر عمرش طولاني شود كه در اين مدت هزار حج پياده انجام دهد سپس بين صفا و مروه مظلوم كشته شود اما تو را دوست نداشته باشد و ولايت تو را نداشته باشد؛ بوي بهشت را استشمام نمي كند. آنگاه در توضيح اين روايت مي نويسد: بيان: هذا الخبر [يدل علي] أن العقيدة [ لو كانت ] غير صحيحة، فكان عمله هباء منثورا، قال الله تعالي (وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ. عامِلَةٌ ناصِبَةٌ. تَصْلي ناراً حامِيَة) وقال تعالي(وَ قَدِمْنا إِلي ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً). والدليل علي أن العقيدة غير صحيحة [ما] أثبتُّ في هذا الكتاب من وجوب إمامته وحجته عليه السلام، فلما لم يأت المكلف بما وجب عليه من حق الإمامة فسدت عقيدة دينه فحبطت أعماله . اين روايت دلالت دارد بر اينكه اگر عقيده درست نبود عمل او همچون ذرات غبار پراكنده در هواست. خداوند فرموده است: در آن روز، چهره هايي زبونند، كه تلاش كرده، رنج [بيهوده ] برده اند. [ناچار] در آتشي سوزان درآيند. و در جاي ديگر مي فرمايد: و به هر گونه كاري كه كرده اند مي پردازيم و آن را [چون ] گَردي پراكنده مي سازيم. دليل بر اين كه عقيده دشمن علي صحيح نيست و فاسد است آن چيزي است كه در اين كتاب وجوب امامت و حجت بودن علي را اثبات كرده ام. بنا براين، زمانيكه مكلف حق امامت را كه برايش واجب است بجا نياورد؛ عقيده ديني او فاسد و اعمالش باطل است. زين الدين علي بن يوسف بن جبر، (متوفاي قرن هفتم)؛ نهج الإيمان، ص۴۵۰ ، تحقيق: السيد أحمد الحسيني، ناشر: مجتمع إمام هادي (ع)ـ مشهد، چاپ: الأولي۱۴۱۸هـ توجيه ايشان (كه با وجود محبت اميرمؤمنان عليه السلام، سيئه عذاب مقطعي و بدون محبت عقاب دائمي را به دنبال دارد) بر گرفته از روايت ديگر رسول خداست كه به جاي « حب علي حسنة» تعبير «ولاية علي حسنة » دارد. اين روايت در ذيل آيه ۸۰ سوره بقره از امام حسن عسكري عليه السلام در تفسير منسوب به ايشان ذكر شده و مرحوم مجلسي نيز در بحار نقل كرده است: [تفسير الإمام عليه السلام ] فِي قَوْلِهِ تَعَالَي «وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً» قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله: إِنَّ وَلَايَةَ عَلِيٍّ حَسَنَةٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا شَيْ ءٌ مِنَ السَّيِّئَاتِ وَإِنْ جَلَّتْ إِلَّا مَا يُصِيبُ أَهْلَهَا مِنَ التَّطْهِيرِ مِنْهَا بِمِحَنِ الدُّنْيَا وَبِبَعْضِ الْعَذَابِ فِي الْآخِرَةِ إِلَي أَنْ يَنْجُوا مِنْهَا بِشَفَاعَةِ مَوَالِيهِمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَإِنَّ وَلَايَةَ أَضْدَادِ عَلِيٍّ وَمُخَالَفَةَ عَلِيٍّ عليه السلام سَيِّئَةٌ لَا تَنْفَعُ مَعَهَا شَيْ ءٌ إِلَّا مَا يَنْفَعُهُمْ بِطَاعَاتِهِمْ فِي الدُّنْيَا بِالنِّعَمِ وَ الصِّحَّةِ وَالسَّعَةِ فَيَرِدُوا الْآخِرَةَ وَلَا يَكُونُ لَهُمْ إِلَّا دَائِمُ الْعَذَاب. در ذيل آيه «وقالوا لن تمسنا النار إلا أياما معدودة» (وگفتند جز روزهايي چند هرگز آتش به ما نخواهد رسيد) فرمودند : رسول خدا (ص) فرموده اند كه ولايت علي ، حسنه اي است كه هيچ بدي ، به همراه آن ضرر نخواهد زد ؛ حتي اگر بزرگ باشد ! جز اين مصيبت كه ممكن است در دنيا ، با سختي هاي دنيا پاك شود ، و يا با مقداري عذاب در آخرت ، تا اينكه از آتش با شفاعت رهبران پاك و طاهرشان ، نجات پيدا كنند ؛ و ولايت دشمنان علي ، و مخالفت با او ، بدي است ، كه هيچ چيزي با آن سود نمي دهد ، مگر سودي كه به خاطر عبادت در دنيا ، به صورت نعمت و سلامتي و گشايش به آنها داده شود ، و در آخرت در حالتي مي آيند كه جز عذاب دائم ، براي آنان نيست ! المجلسي، محمد باقر (متوفاي ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ۸ ، ص ۳۵۲، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء، بيروت ـ لبنان، الطبعة الثانية المصححة، ۱۴۰۳هـ - ۱۹۸۳م. بنابراين ، نخستين معنا كه از روايات اهل بيت عليهم السلام به دست مي آيد و در كلام علما نيز ذكر شده است ، اين است كه: شخصي كه ولايت حضرت امير عليه السلام را دارد، در صورتي كه گناه كند، در ابتدا پاكيزه شده و سپس به بهشت مي رود؛ اما اگر ولايت حضرت را نداشته باشد و حتي نيكوكار نيز باشد، در دنيا پاداش آن را مي گيرد و در قيامت عذاب دائم خواهد داشت. ۲. كسي كه ولايت اميرمومنان داشته باشد ، با توبه و پاك از دنيا مي رود . علي بن يونس العاملي در تأويل اين روايات مي گويد: محبان اميرمؤمنان عليه السلام دو دسته اند: يك دسته كساني هستند كه با توبه از دنيا مي روند؛ در اين صورت هيچ گناهي ندارند و پرونده عمل شان سرشار از محبت و ولايت اميرمؤمنان عليه السلام است. دسته دوم كساني اند كه موفق به توبه نشوند؛ اما در اثر ابتلاء به انواع گرفتاريها و بعد از امتحان، پاك از دنيا مي روند كه در نتيجه باز هم تنها چيزي كه در پرونده آن ها ثبت مي شود، محبت اميرمؤمنان عليه السلام است و هيچ گناهي به همراه ندارند. در هر دو صورت، محبت علي عليه السلام منشأ توفيق توبه و پاك شدن اوست. وتأويل ذلك أن من أحب عليا لا يخرج من الدنيا إلا بتوبة تكفر سيئاته، فتكون ولايته خاتمة عمله، ومن لم يوفق للتوبة ابتلي بغم في نفسه، أو حزن علي ماله، أو تعسير في خروج روحه، حتي يخرج من الدنيا ولا ذنب له يؤاخذ به. تأويل روايت اين است كه دوست دار علي عليه السلام با توبه كه كفاره گناهان اوست از دنيا مي رود، و ولايت علي مهر صحت عمل اوست. و كسي هم كه موفق به توبه نشود به انواع مواد امتحاني همانند وارد شدن مصيبت جاني، اندوه بر فقدان مال يا مشكل خارج شدن روحش امتحان مي شود تا از دنيا بدون گناه خارج شود . العاملي ، علي بن يونس ، ( متوفاي ۸۷۷) الصراط المستقيم، ج ۱، ص ۱۹۹، تحقيق و تصحيح: محمد الباقر البهبودي، ناشر: المكتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية، الطبعة الأولي ۱۳۸۴ ۳. مقصود ولايت حقيقي است ، يعني اطاعت محض: شهيد ثاني از علماي قرن نهم تحليل دقيق تري را در مورد اين روايت دارد و به نظر ايشان دوستي اميرمؤمنان عليه السلام يك عامل قوي باز دارنده از گناه است. به اين معنا كه محب آن حضرت هيچ وقت به طرف گناه نمي رود و مطيع محض است. وأقرب التأويلات حمله علي المحبة الحقيقية الكاملة، وهي توجب عدم ملابسة شئ ء من الذنوب البتة، لان المحب الحقيقي يؤثر رضا المحبوب كيف كان. ولا شك أن رضا علي عليه السلام في ترك المحرمات والقيام بالواجبات، فمحبة علي الحقيقة تؤثر لأجله ذلك، فلا يفعل موجب النار فيدخل الجنة، ومن خالف هوي محبوبه فمحبته معلولة. نزديكترين تأويل روايت اين است كه مراد از محبت، محبت حقيقي و كامل علي عليه السلام است كه با هيچ گناهي مخلوط و همراه نيست؛ زيرا دوست حقيقي در پي رضايت محبوب است و بدون شك رضايت علي عليه السلام در ترك محرمات و انجام واجبات است. بنابر اين، محبت حقيقي علي عليه السلام به اين خاطر مؤثر است. در نتيجه دوست دار علي عليه السلام كاري را كه موجب دخول در آتش شود؛ انجام نمي دهد و اين محبت علت دخول در بهشت است. العاملي ، زين الدين بن علي بن أحمد (متوفاي ۹۶۵ ه ق )، حقائق الإيمان، ص ۲۲۸ إشراف: السيد محمود المرعشي تحقيق : السيد مهدي الرجائي نشر : مكتبة آية الله العظمي المرعشي النجفي العامة- قم، الطبعة الأولي ۱۴۰۹ ه ۴. مقصود از «سيئه»، گناهاني است كه در غير اركان اسلام باشد : شيخ ماحوذي در كتاب الاربعين توجيه اين روايت را از بعض بزرگان كه اسمش را نبرده اين گونه بيان مي كند: إنّ محبّة علي (عليه السلام) توجب الإيمان الخاصّ، والتشيّع بقول مطلق، وحينئذ لا يضرّ معه سيئة، لأنّ العصيان في غير الأُصول الخمسة لا يوجب الخلود في النار، بل المفهوم من أخبارنا الواردة عن أئمّتنا (عليهم السلام): إنّ ذنوب الشيعة الإمامية مغفورة. محبت امام علي عليه السلام باعث ايمان ويژه مي شود كه با وجود آ ن هيچ سيئه اي ضرر نمي زند؛ زيرا محب آن حضرت، در اصول پنجگانه عصيان نمي كند و عصيان در غير اصول پنجگانه (اشاره به روايت بني الاسلام علي الخمس دارد ، و اين اركان عبارتند از نماز ، روزه ، زكات ، حج و ولايت) باعث جاودانگي در آتش نمي شود؛ بلكه بالاتر از آن، آنچه از روايات ائمه عليهم السلام استفاده مي شود اين است كه ساير گناهان شيعه اماميه بخشيده شده است. الشيخ الماحوزي ،(متوفاي ۱۱۲۱) الأربعين، ص ۱۰۵، تحقيق: السيد مهدي رجائي چاپخانه: أمير- قم، الطبعة الأولي۱۴۱۷ ۵. مقصود از «حب»، ولايت حقيقي است كه سبب شفاعت مي شود: فخر الدين طريحي نيز دوستي اميرمؤمنان عليه السلام را به ايمان كامل تفسير كرده كه با وجود آن سيئه ضرر نمي رساند؛ چون با وجود حب علي، اميد به بخشش گناه از طريق شفاعت وجود دارد؛ بنابراين، دوستي اميرمؤمنان عليه السلام حسنه مي شود: الظاهر أن المراد بالحب الحب الكامل المضاف إليه سائر الاعمال لأنه هو الايمان الكامل حقيقة وأما ما عداه فمجاز، وإذا كان حبه إيمانا وبغضه كفرا فلا يضر مع الايمان الكامل سيئة بل تغفر إكراما لعلي (عليه السلام) ولا تنفع مع عدمه حسنة إذ لا حسنة مع عدم الايمان. وقد سبق في «عصي» كلام للزمخشري في توجيه «لأدخل الجنة من أطاع عليا وإن عصاني» نافع في هذا المقام. مراد از «حب» ، همان حب و دوستي كامل علي عليه السلام است كه باعث انجام بقيه اعمال نيك است و اين حقيقتاً همان ايمان كامل است و محبتي كه اينگونه نباشد دورغين و مجازي است. پس زماني كه حب علي ايمان و بغض او كفر باشد با اين ايمان كامل سيئه ضرر ندارد؛ بلكه به خاطر آن حضرت بخشيده مي شود و با نبود حب علي، حسنه اي به درد نمي خورد؛ زيرا با نبود ايمان كامل حسنه ي نيست. كلام زمخشري در توجيه روايت قدسي «لأدخل الجنة من أطاع عليا وإن عصاني»، در بحث واژه «عصي» گذشت كه اين سخن را روشن مي كند. الطريحي، فخر الدين ( متوفاي۱۰۸۵)، مجمع البحرين ، ج ،۱ ص ۴۴۳ ، تحقيق: السيد أحمد الحسيني، ناشر: مكتب النشر الثقافة الإسلاميه، الطبعة الثانية ۱۴۰۸ - ۱۳۶۷ ش فخرالدين طريحي در ذيل واژه «عصي» مي گويد: زمخشري در ذيل حديث قدسي (لأدخل الجنة من أطاع عليا وإن عصاني وأدخل النار من عصاه وإن أطاعني؛ كسي را كه از علي اطاعت نمايد گرچه مرا عصيان كند؛ وارد بهشت مي نمايم و كسي را كه او را عصيان كند گرچند مرا اطاعت كند؛ وارد آتش مي كنم) گفته است: وهذا رمز حسن، وذلك ان حب علي (عليه السلام) هو الايمان الكامل والايمان الكامل لا تضر معه السيئات. قوله: (وإن عصاني) فاني أغفر له إكراما وأدخله الجنة بايمانه، فله الجنة بالايمان وله بحب علي العفو والغفران. وقوله: (وأدخل النار من عصاه وان أطاعني) وذلك لأنه إن لم يوال عليا فلا إيمان له وطاعته هناك مجاز لا حقيقة، لان طاعة الحقيقة هي المضاف إليها سائر الاعمال، فمن أحب عليا فقد أطاع الله ومن أطاع الله نجا فمن أحب عليا نجا، فعلم أن حب علي هو الايمان وبغضه كفر، وليس يوم القيامة إلا محب ومبغض، فمحبه لا سيئة له ولا حساب عليه ومن لا حساب عليه فالجنة داره، ومبغضه لا إيمان له ومن لا إيمان له لا ينظر الله إليه بعين رحمته، وطاعته عين المعصية وهو في النار، فعدو علي هالك وإن جاء بحسنات العباد ومحبه ناج ولو كان في الذنوب غارقا إلي شحمتي أذنيه وأين الذنوب مع الايمان المنير أم أين من السيئات مع وجود الإكسير؟ فمبغضه من العذاب لا يقال ومحبه لا يوقف ولا يقال فطوبي لأوليائه وسحقا لأعدائه. اين رمز نيكويي است كه محبت علي عليه السلام ايمان كامل است و با وجود ايمان كامل سيئات زياني نمي زند. معناي گفته خداوند ( وان عصاني) اين است كه من او را از جهت اكرام مي بخشم و با اين ايماني كه دارد او را وارد بهشت مي نمايم. پس وارد شدن او در بهشت به خاطر ايمان و بخشيده شدنش به خاطر محبت علي است. معناي فرموده خداوند: (وأدخل النار من عصاه وان أطاعني) به خاطر اين است كسي كه علي را دوست ندارد ايماني ندارد و اطاعت او از من مجازي و دورغين است نه اطاعت حقيقي؛ زيرا اطاعت حقيقي در بقيه اعمال، به اضافه محبت و ولايت علي است نه بدون آن. پس كسي كه علي را دوست داشته باشد خدا را اطاعت كرده و كسي كه خدا را اطاعت كند نجات يافته است در نتيجه كسي كه علي را دوست دارد نجات يافته است. بنابر اين دانسته شد كه حب علي عليه السلام ايمان و دشمني او كفر است و روز قيامت، روز حشر دوست و دشمن است و محبان علي چون گناهي ندارند حسابي ندارند و كسي كه حساب ندارد جايگاهش در بهشت است. اما دشمنان علي چون ايمان ندارند؛ خداوند به نظر رحمت به او نگاه نمي كند در اين صورت اطاعت او عين معصيت است و جايگاه او در آتش خواهد بود پس دشمن علي اگر چه به اندازه حسنات تمام بندگان حسنه داشت باشد هلاك شده و دوستان علي اگرچه تا نرمي گوش غرق در گناه باشند؛ نجات يافته است. كجاست در قيامت خبر از گناه با اين ايمان روشن و با وجود اين اكسير؟ پس در قيامت سخن دشمنان علي در مقابل گناهشان شنيده نمي شود و دوستان او متوقف نمي شود و سخني از گناه او نيست. پس خوشا به حال دوستان و بدا به حال دشمنان علي عليه السلام. الطريحي، فخر الدين ( متوفاي۱۰۸۵)، مجمع البحرين ، ج ۳ ، ص ۱۹۸، تحقيق : السيد أحمد الحسيني، ناشر: مكتب النشر الثقافة الإسلاميه، الطبعة الثانية ۱۴۰۸ - ۱۳۶۷ ش در اين معنا بايد تمام شروطي كه براي شفاعت گفته شده است، در نظر گرفته شود؛ يعني ممكن است شفاعت بعد از ورود در آتش و چشيدن طعم عذاب باشد؛ و به معني عدم عذاب نيست! همانطور كه ممكن است در دنيا به خاطر سختي ها، گناه او پاك شده باشد و مستحق شفاعت قبل از ورود در آتش گردد . نتيجه: در مجموع از اين تفاسير، سه نتيجه به دست مي آيد : ۱. سيئه با وجود اين ايمان كه بزرگترين حسنه است سبب عقاب دائمي نمي شود؛ بلكه عقاب كسي كه عشق و محبت اميرمؤمنان عليه السلام را دارد؛ اما گناه هم كرده است، مقطعي است و با شفاعت از ميان خواهد رفت و به خاطر اميرمؤمنان عليه السلام بخشيده خواهد شد؛ ۲. اين ايمان كامل (عشق و محبت اميرمؤمنان عليه السلام) منشأ توفيق براي توبه و يا پاك شدن گناه از پرونده اعمال دوستان آن حضرت در اثر ابتلا به انواع امتحان ها ( در صورت عدم توفيق توبه) است؛ ۳. با وجود اين ايمان كامل، محبان و عاشقان اميرمؤمنان عليه السلام، هرگز به طرف گناه نمي رود تا چه رسد به ارتكاب آن. كه تحليل شهيد ثاني از روايت همين بود. در تفسير ايشان، عشق و محبت علي قوي ترين عامل باز دارنده از گناه است. برابر اين سه نتيجه، معناي روايت روشن است كه دوستي و عشق به علي عليه السلام حسنه است.. البته بايد دقت كرد كه منظور از حب، دوستي ظاهري نيست؛ بلكه مراد از آن، حب قلبي است كه منشأ اين همه آثار عجيب انگيز است. نكته مهم اين است كه از ديدگاه قرآن اگر كسي گناهي را كه محيط بر اعمالش باشد مرتكب شود؛ در آتش جاودانه است و از طرف ديگر كسي كه عمل صالح و حسنه ي انجام دهد در بهشت جاودانه است: بَلي مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ. وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (بقره/ ۸۱- ۸۲.) آري، كسي كه بدي به دست آورد، و گناهش او را در ميان گيرد، پس چنين كساني اهل آتشند، و در آن ماندگار خواهند بود. و كساني كه ايمان آورده، و كارهاي شايسته كرده اند، آنان اهل بهشتند، و در آن جاودان خواهند ماند. در روايت مورد بحث نيز، بغض علي، به «سيئه» تعبير شده است؛ بنابراين، كسي كه بغض علي را دارد طبق اين آيه، گرفتار عذاب جاوداني است؛ زيرا طبق خود روايت بغض علي سيئه ا ي است كه هيچ حسنه ا ي با وجود آن منفعت ندارد. پاسخ قسمت دوم: عدم سقوط انجام بقيه تكاليف با وجود عشق علي عليه السلام. قسمت دوم شبهه، اين است كه اگر كاربرد دوستي اميرمؤمنان عليه السلام تا اين حد است كه با وجود آن سيئه ضرر ندارد؛ پس ايمان به خدا و پيامبر و همه عقائد ديني و تكاليف و احكام شرعي ساقط است و غير از دوستي اميرمؤمنان عليه السلام در شريعت اسلام چيزي ديگري باقي نمي ماند و بايد هر چه توان داريم براي به دست آوردن عشق آن حضرت بكوشيم. البته پاسخ اين مطلب، از آنچه در بالا مطرح شد، مشخص مي شود؛ اما براي تكميل بحث پاسخ را از زبان يكي از علماي معاصر بيان مي كنيم. عشق و محبت علي (ع) موجب التزام به تكاليف الهي مي شود ابوطالب تجليل تبريزي از علماي فرهيخته معاصر در پاسخ اين شبهه مي نويسد: اگر در مورد دوستي اميرمؤمنان عليه السلام اين همه سفارش شده، به خاطر اين است كه او ولي خدا، وصي رسول خدا، پيشواي امت از جانب خدا و محبوب ترين مردم در نزد خدا بعد از رسول خدا است. عشق و محبت او به اين معنا برگرفته از عشق به خدا و پيامبر است؛ بنا براين، در قلب كسي كه حب و عشق به خدا پا برجا و محكم شد، به اطاعت از احكام و تكاليف الهي ملتزم مي شود. أقول: ليس المراد حب علي عليه السلام لأجل شكله ومظهره، أو لأجل كونه من قبيلة فلان، أو سائر الجهات الدنيوية فحسب، بل لأجل كونه ولي الله ووصي رسوله صلي الله عليه وآله وسلم، والإمام علي الأمة من قبل الله، وأحب الناس إليه بعد رسوله. وحبه بهذه المعاني إنما ينشأ من حب الله ورسوله، وتلك رشحة من رشحات حب الله، ومن ارتكز في قلبه حب الله يلتزم بطاعة أحكامه وتكاليفه. ومن كان مدعيا لحب علي بهذا المعني وكان غير مبال بأحكام الله وتكاليفه فهو كاذب في دعوي حب علي عليه السلام. مراد از محبت علي اين نيست كه او را به خاطر شكل ظاهري، زيبايي، قبيله اي يا سائر جهات دنيوي دوست بداريد؛ بلكه محبت او به اين جهت است كه آن حضرت، ولي خدا ، جانشين رسول خدا صلي الله عليه وآله ، پيشواي امت اسلامي از جانب خداوند و محبوب ترين مردم بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله در نزد خدا است. طبق اين معنا، حب علي نشأت گرفته از حب خدا و پيامبر يا تراوش حب خداست و كسي كه در دلش حب خدا ثابت و پا برجا شد به اطاعت از احكام و تكاليف الهي ملتزم مي شود؛ بنا براين، كسي كه حب علي را به اين معنا مدعي است؛ اما نسبت به احكام خدا و تكاليف او توجهي ندارد؛ او در اين ادعا دروغگو است. التجليل التبريزي ، أبو طالب ، تنزيه الشيعة الإثني عشرية عن الشبهات الواهية ، ج۲، ص۸۳ ايشان سخن خود را در مورد اين كه حب علي عليه السلام التزام به تكاليف الهي را به دنبال دارد؛ به اين روايت استناد كرده است: أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ لِي يَا جَابِرُ أَيَكْتَفِي مَنِ انْتَحَلَ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَي اللَّهَ وَأَطَاعَهُ وَمَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَالتَّخَشُّعِ وَالْأَمَانَةِ وَكَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ وَالصَّوْمِ وَالصَّلَاةِ وَالْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ وَالتَّعَاهُدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَأَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَالْغَارِمِينَ وَالْأَيْتَامِ وَصِدْقِ الْحَدِيثِ وَتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَكَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَكَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِي الْأَشْيَاءِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا نَعْرِفُ الْيَوْمَ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَالَ يَا جَابِرُ لَا تَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذَاهِبُ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ يَقُولَ أُحِبُّ عَلِيّاً وَأَتَوَلَّاهُ ثُمَّ لَا يَكُونَ مَعَ ذَلِكَ فَعَّالًا فَلَوْ قَالَ إِنِّي أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ- فَرَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله خَيْرٌ مِنْ عَلِيٍّ عليه السلام ثُمَّ لَا يَتَّبِعُ سِيرَتَهُ وَلَا يَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِيَّاهُ شَيْئاً فَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَبَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَأَكْرَمُهُمْ عَلَيْهِ أَتْقَاهُمْ وَأَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ يَا جَابِرُ وَاللَّهِ مَا يُتَقَرَّبُ إِلَي اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَي إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَمَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَلَا عَلَي اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَمَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَمَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَالْوَرَع. جابر گويد: امام باقر عليه السّلام به من فرمود: اي جابر! آيا كسي كه ادعاي تشيع مي كند، او را بس است كه از محبت ما خانواده دم زند؟ به خدا شيعه ما نيست، جز آنكه از خدا پروا كند و او را اطاعت نمايد، اي جابر! ايشان شناخته نشوند، جز با فروتني و خشوع و امانت و بسياري ياد خدا و روزه و نماز و نيكي به پدر و مادر و مراعات همسايگان فقير و مستمند و قرض داران و يتيمان و راستي گفتار و تلاوت قرآن و بازداشتن زبان از مردم، جز از نيكي آنها، و آنها امانت نگهدار فاميل خويش باشند. جابر مي گويد: عرض كردم: يا ابن رسول اللَّه! ما امروز كسي را داراي اين صفات نمي شناسيم، فرمود: اي جابر! مبادا فريفته راه هاي مختلف شوي ! آيا براي مرد كافي است كه بگويد، من علي را دوست دارم و از او پيروي مي كنم، و با وجود اين فعاليت ديني نكند؟! پس اگر بگويد: من رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله را دوست دارم- در حالي كه رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله بهتر از علي عليه السّلام است- سپس از رفتار او پيروي نكند و به سنتش عمل ننمايد، محبت رسول خدا صلي الله عليه وآله برايش هيچ سودي ندهد، پس از خدا پروا كنيد و براي آنچه نزد خداست عمل كنيد، خدا با هيچكس خويشي ندارد، دوست ترين بندگان خداي عز و جل [و گرامي ترين شان نزد او] با تقوا ترين و مطيع ترين آنهاست. اي جابر! به خدا جز با اطاعت از خداي تبارك و تعالي تقرب نمي توان جست. و همراه ما برات آزادي از دوزخ نيست و هيچ كس بر خدا حجت ندارد، هر كه مطيع خدا باشد دوست ما و هر كه نافرماني خدا كند دشمن ماست، ولايت ما جز با عمل كردن به ورع به دست نيايد. الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي۳۲۸ هـ)، الأصول من الكافي، ج ۲ ، ص ۷۵، ناشر: اسلاميه ، تهران ، الطبعة الثانية،۱۳۶۲ هـ.ش. در اين روايت حد اقل ده مورد از ويژگي شيعه و محبان اميرالمؤمنين عليه السلام بيان شده است و خود امام باقر عليه السلام فرموده كه بين خدا و هيچ يكي از بنده قرابت و نسبتي نيست فقط وسيله اين قرابت، اطاعت و تقواي الهي است ودر پايان تصريح نموده كه هركه اين تقواي الهي را نداشته باشد به ولايت و محبت ما دست پيدا نخواهد كرد. نكته مهم در روايت اين است كه اگر كسي محبت رسول خدا صلي الله عليه وآله را كه از نظر رتبه برتر از اميرمؤمنان عليه السلام است، داشته باشد؛ ولي در عمل به سنت و سيره او ملتزم نباشد ؛ اين محبت برايش نفعي ندارد؛ زيرا محبت او واقعي نيست؛ پس ادعاي محبت اميرمؤمنان عليه السلام نيز بدون انجام تكاليف ديني قطعاً كافي نخواهد بود. نتيجه: با توجه به اين روايت، پاسخ اين قسمت شبهه نيز روشن است و نتيجه مي گيريم كه محبت و عشق به علي عليه السلام باعث نمي شود كه بقيه تكاليف الهي از انسان ساقط شود؛ بلكه با توجه به روايات، محبت و عشق آن حضرت باعث مي شود كه بيشتر از گذشته به تكاليف خدا ملتزم شد؛ زيرا شخص محب و عاشق در پي كسب رضايت محبوب و دوست است و رضايت محبوب (اميرمؤمنان عليه السلام) در اطاعت از خدا و انجام تكاليف خداوند است. و اگر كسي، به دنبال اطاعت نباشد، در واقع محبت ندارد. در قسمت گذشته ثابت شد كه دوستي اميرمؤمنان عليه السلام برخواسته از عشق به خدا و رسول خدا صلي الله عليه وآله است، مي بايست اين دوستي در برخوردها و اعمال خارجي انسان انعكاس داشته باشد و نخستين مظهر انعكاس آن، اطاعت از اوامر و اجتناب از نواهي خداوند است. از نظر عقلي هم به دور است كسي ادعاي محبت خدا و پيامبرش را داشته باشد اما بر خلاف دستورات عمل نمايد. قرآن كريم اين مطلب را به صورت خيلي شفاف بيان كرده است : قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ. (آل عمران/۳۱) بگو: «اگر خدا را دوست داريد، از من پيروي كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد، و خداوند آمرزنده مهربان است. در پايان، با كلامي از امام صادق عليه السلام در توضيح اين معني، مقاله خويش را به پايان مي بريم. شيخ مفيد از علماي برجسته شيعه در امالي آورده است: حدثنا محمد بن موسي بن المتوكل (رحمه الله)، قال: حدثنا علي بن إبراهيم، عن أبيه إبراهيم بن هاشم، عن محمد بن أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ مَا أَحَبَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ عَصَاهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ فَقَالَ: تَعْصِي الْإِلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ هَذَا مُحَالٌ فِي الْفِعَالِ بَدِيعُ لَوْ كَانَ حُبُّكَ صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ يُحِبُّ مُطِيع امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه خدا را نافرماني كند او را دوست ندارد. سپس به اين شعر مثل آورد : عصيان الهي با تظاهر حب خدا امر محال و كار بديع است . اگر دوستي تو از راستي بود او را فرمان مي بردي؛ زيرا عاشق امر و گفتار محبوبش را اطاعت مي كند. الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري، البغدادي (متوفاي۴۱۳ هـ)، الأمالي، ص ۵۷۸، تحقيق الحسين أستاد ولي - علي أكبر الغفاري، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع ـ بيروت، الطبعة الثانية، ۱۴۱۴هـ - ۱۹۹۳ م. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
|