درباره ما

آیا کسی از علمای اهل سنت، امامت را جزء اصول دین دانسته است؟
کد سؤال: ۱۰۱۷۸امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت عامه
تعداد بازدید: ۸۴۷
آیا کسی از علمای اهل سنت، امامت را جزء اصول دین دانسته است؟

بسم الله الرحمن الرحيم

فهرست مطالب

پاسخ :

خلافت ركني از اركان دين است :

امامت از اصول دين است و مخالفت با آن كفر و بدعت ! :

هركسي كه منكر خلافت هر حاكمي بشود كافر است !

منكر خلافت ابوبكر و عمر كافر است

منكر امامت ابوبكر و عمر كافر است

هر كس ابوبكر و عمر را امام هدايت نداند كشته مي شود !

ابوبكر و عمر اصل دين بعد از پيامبر هستند ! و بغض آنها كفر !

سؤال كننده: محمود رستمي

پاسخ :

يكي از اشكالاتي كه همواره پيروان مكتب سقيفه به شيعيان گرفته اند، اين است كه چرا شما «امامت» را جزء اصول دين مي دانيد؟ چه دليلي براي اين قضيه وجود دارد ؟ و ...

البته اين كه امامت جزء اصول دين است، بايد در جاي ديگر به صورت تفصيلي به آن پرداخته شود .

اما جالب است بدانيد كه بسياري از علماي اهل سنت ، به صورت صريح خلافت و امامت را جزو اركان و اصول دين ناميده اند. و يا مطالبي را مطرح كرده اند كه نتيجه آن پذيرفتن چنين اعتقادي است ؛ اما وقتي به امامت اميرمومنان علي عليه السلام و عقيده شيعه مي رسند ، امامت را جزو اركان نمي دانند و به آن اشكال مي كنند؛ از جمله آقاي ابن خلدون مي گويد :

وشبهة الإمامية في ذلك إنما هي كون الإمامة من أركان الدين كما يزعمون وليس كذلك فإنما هي من المصالح العامة المفوضة إلي نظر الخلق ولو كانت من أركان الدين لكان شأنها شأن الصلاة.

شبهه شيعيان در اين زمينه اين است كه امامت ركني از اركان دين است ؛ اين جزو توهمات آنها است؛ ولي آنچنان كه خيال مي كنند نيست؛ بلكه امامت از مصالح عمومي است كه به نظر خلق واگذار شده است و اگر جزء اركان دين بود، بايد شأن و منزلت آن همانند نماز باشد .

إبن خلدون الحضرمي، عبد الرحمن بن محمد (متوفاي۸۰۸ هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج ۱، ص۲۱۲ ، ناشر: دار القلم - بيروت - ۱۹۸۴، الطبعة: الخامسة.

اما در مقابل وقتي بحث خلافت ابوبكر و عمر باشد ، نظر آن ها صد در صد تغيير كرده و ادعا مي كنند كه امامت و خلافت جزو اركان دين است .

تعداد زيادي از علماي اهل سنت به اين مطلب تصريح كرده اند كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

خلافت ركني از اركان دين است

ابن عبد البر قرطبي، شهاب الدين نويري و علي بن محمود خزاعي به صراحت ادعا كرده اند كه خلافت ركني از اركان دين است:

واستخلفه رسول الله صلي الله عليه وسلم علي امته من بعده بما أظهر من الدلائل البينة علي محبته في ذلك وبالتعريض الذي يقوم مقام التصريح ولم يصرح بذلك لأنه لم يؤمر فيه بشيء وكان لا يصنع شيئا في دين الله إلا بوحي والخلافة ركن من أركان الدين.

رسول خدا صلي الله عليه وآله ابوبكر را جانشين خويش بر امت قرار داد!!! زيرا شواهد آشكاري بر محبت خويش نسبت به ابوبكر ابراز كرد ؛ و همچنين با كنايه اي كه شبيه تصريح بود ، وي را خليفه خود قرار داد ؛ اما به اين كار تصريح نكرد ؛ زيرا در اين زمينه دستوري از جانب خداوند نداشت و رسول خدا صلي الله عليه وآله در مورد دين ، جز با وحي كاري انجام نمي دهيد وخلافت نيز يكي از اصول دين است .

ابن عبد البر النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاي۴۶۳هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج۳، ص۹۶۹، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۲هـ.

النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي۷۳۳هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب، ج ۱۹، ص۱۴ ، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۲۴هـ - ۲۰۰۴م.

الخزاعي ، علي بن محمود بن سعود أبو الحسن (متوفاي۷۸۹ هـ)، تخريج الدلالات السمعية علي ما كان في عهد رسول الله من الحرف ، ج ۱، ص۴۴ ، تحقيق : د. إحسان عباس ، ناشر : دار الغرب الإسلامي - بيروت ، الطبعة : الأولي ، ۱۴۰۵هـ

قرطبي ، مفسر شهير نيز در تفسير خود در ذيل آيه «إني جاعل في الأرض خليفة» مي نويسد:

الرابعة هذه الآية أصل في نصب إمام وخليفة يسمع له ويطاع لتجتمع به الكلمة وتنفذ به أحكام الخليفة ولا خلاف في وجوب ذلك بين الأمة ولا بين الأئمة ... ودليلنا قول الله تعالي : إني جاعل في الأرض خليفة وقوله تعالي : يا داود إنا جعلناك خليفة في الأرض وقال : وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الأرض أي يجعل منهم خلفاء إلي غير ذلك من ... ثم إن الصديق رضي الله عنه لما حضرته الوفاة عهد إلي عمر في الإمامة ولم يقل له أحد هذا أمر غير واجب علينا ولا عليك فدل علي وجوبها وأنها ركن من أركان الدين الذي به قوام المسلمين.

اين آيه ، مدرك شرعي وجوب نصب امام و خليفه اي است كه مردم بايد از او حرف شنوي داشته باشند و اطاعت كنند تا اتحاد ايجاد شود و احكام خليفه بدين سبب اجرا شود .

و كسي از امت و يا بزرگان در اين مطلب شكي ندارد ... و دليل ما اين آْيه است كه «إني جاعل في الأرض خليفة» و اين آيه كه «يا داود إنا جعلناك خليفة في الأرض» و نيز آيه «وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الأرض» يعني از ميان آنها خلفايي قرار دهد ، و نيز آيات ديگر ...

ابوبكر وقتي زمان وفاتش فرا رسيد ، امامت را بعد از خودش به عمر واگذار كرد ، و كسي به او نگفت كه اين كار بر تو يا بر ما واجب نيست .

اين ادله نشان مي دهد كه اين كار واجب است و ركني از اركان دين است كه بقاي مسلمانان وابسته به آن است.

الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاي۶۷۱هـ)، الجامع لأحكام القرآن (تفسير القرطبي)، ج ۱، ص ۲۶۵، ناشر: دار الشعب - القاهرة.

همين مطلب را ديگر علماي اهل سنت در كتب خويش از وي نقل كرده و تاييد كرده اند . از جمله حمد بن ناصر تميمي حنبلي و شنقيطي صاحب تفسير معروف أضواء البيان .

التميمي الحنبلي، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاي ۱۲۲۵هـ)، الفواكه العذاب في الرد علي من لم يحكم السنة والكتاب، ج ۱، ص۲۱۲ ، طبق برنامه الجامع الكبير.

الجكني الشنقيطي، محمد الأمين بن محمد بن المختار (متوفاي ۱۳۹۳هـ.)، أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، ج ۱، ص۲۱ ، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - ۱۴۱۵هـ - ۱۹۹۵م.

امامت از اصول دين است و مخالفت با آن كفر و بدعت !

بسياري از علماي اهل سنت ، تصريح كرده اند كه امامت جزو اصول دين و مخالفت با آن كفر و بدعت است.

۱. بيضاوي

بيضاوي از مشاهير علماي اهل سنت است و كتابي در علم اصول دارد كه جزو اساسي ترين كتب اصولي به شمار مي رود و به همين سبب بيش از ۴۰ شرح بر كتاب وي نگاشته شده است ؛ وي در اين كتاب مي گويد :

وادعت الشيعةُ ان النصَّ دَلَّ علي إمامةِ علي رضي الله عنه ولم يتواتر كما لم تتواتر الإقامة والتسمية ومعجزات الرسول عليه الصلاة والسلام ، قلنا الأولان من الفروع ، ولا كفر ولا بدعة في مخالفتهما ، بخلاف الإمامة ؛ وأما تلك المعجزات فلقلة المشاهدين .

شيعيان ادعا مي كنند كه روايت ، دلالت بر امامت علي رضي الله عنه مي كند؛ اما اين روايات متواتر نيست ؛ همانطور كه روايات گفتن اقامه (و اجزاي آن) متواتر نيست ؛ يا روايت مربوط به بسم الله گفتن در نماز (كه بلند باشد يا آرام) متواتر نيست ؛ يا معجزات پيامبر صلي الله عليه وآله متواتر نيست ؛ ما در پاسخ مي گوييم دو مورد اول (اقامه و تسميه) جزو فروع دين است و مخالفت با آن ها موجب كفر يا بدعت نمي شود ، به خلاف امامت ؛ اما معجزات پيامبر صلي الله عليه وآله به اين علت متواتر نيست كه افراد كمي آنها را ديده اند !

عكس شماره ۱

عكس شماره ۲

عكس شماره ۳

اين عبارت به خوبي نشان مي دهد كه وي امامت را ، جزو اصول دين مي داند ، و مخالفت با آن را موجب كافر شدن ، و اهل بدعت شدن مي داند .

بسياري از شراح اين كتاب نيز همين مطلب را تاييد كرده اند ؛ كه به آنها اشاره خواهيم كرد .

۲. محمد ابو النور زهير استاد الازهر

وي در كتاب خود اصول الفقه كه در شرح كتاب بيضاوي است مي نويسد :

وأجاب الجمهور عن ذلك ، بأن الاقامة و التسمية في الصلاة لم تتوفر الدواعي علي نقلها لكونها من الأحكام الفرعية ، والمخطئ فيها ليس بكافر ولا مبتدع ، بخلاف الإمامة ، فإنها من أصول الدين والمخالفة فيها فتنة وبدعة

جمهور از شبهه شيعه اين چنين پاسخ مي دهد كه اقامه و گفتن بسم الله در نماز ، انگيزه زيادي براي نقل نداشته است ! زيرا جزو احكام فرعي است ؛ و كسي كه در آن اشتباه كند كافر و يا بدعت گذار نيست ؛ اما امامت اين چنين نيست ، زيرا از اصول دين است و مخالفت با آن موجب فتنه و بدعت است !

عكس شماره ۴

عكس شماره ۵

۳. شيخ الاسلام علي بن عبد الكافي سبكي

همچنين شيخ الاسلام علي بن عبد الكافي سبكي در شرح خود بر اين كتاب مي نويسد :

وأجاب عن الأولين أعني الإقامة والتسمية بأنهما من مسائل الفروع ولا كفر ولا بدعة في مخالفتهما فلم تتواتر الدواعي علي نقلهما لذلك ، بخلاف الإمامة فإنها من الأصول ومخالفتها بدعة وموثرة في الفتن

(مولف) از دو مورد اول اينچنين جواب مي دهد كه اقامه و تسميه جزو مسائل فروع دين است و مخالفت با آنها موجب كفر و بدعت نمي شود ؛ و به همين دليل انگيزه براي نقل آن زياد نبوده است ؛ اما امامت جزو اصول دين است و مخالفت با آن بدعت است و موجب فتنه است.

عكس شماره ۶

عكس شماره ۷

۴. محمد بن الحسن البدخشي

محمد بن الحسن البدخشي نيز در شرخ خود بر اين كتاب ، همين مطلب را تاييد مي كند

عكس شماره ۸

عكس شماره ۹

۵. فخرالدين احمد بن حسن بن يوسف الجابردي

وي نيز در شرح خود بر السراج الوهاج همين مطلب را تاييد مي كند .

عكس شماره ۱۰

عكس شماره ۱۱

عكس شماره ۱۲

عكس شماره ۱۳

۶. شمس الدين محمود بن عبد الرحمن اصفهاني

وي نيز در شرح خود بر كتاب بيضاوي همين مطلب را تاييد مي كند :

عكس شماره ۱۴

عكس شماره ۱۵

عكس شماره ۱۶

هركسي كه منكر خلافت هر حاكمي بشود كافر است !

يكي از عباراتي كه به خوبي بيانگر عقيده اهل سنت ، نسبت به حاكم است ، تكفير منكرين امامت و خلافت يك پادشاه يا حاكم است ؛ اگر امامت و خلافت جزو اصول دين نباشد ، چگونه انكار آن موجب كفر مي گردد ؟!

ابن عطية مكي به نقل از ابو محمد سهل بن عبد الله مي گويد :

وكان (ابو محمد) سهل (بن عبد الله) رحمه اللّه تعالي يقول : من أنكر إمامة لسطان فهو زنديق.

ابو محمد سهل بن عبد الله كه خدا او را رحمت كند مي گفت : هركس امامت سلطاني را منكر شود ، كافر است !

الحارثي ، محمد بن علي بن عطية المشهور بأبي طالب المكي (متوفاي۲۸۶هـ )، قوت القلوب في معاملة المحبوب ووصف طريق المريد إلي مقام التوحيد ، ج ۲، ص۲۱۰ ، تحقيق : د.عاصم إبراهيم الكيالي ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت/لبنان ، الطبعة : الثانية ، ۱۴۲۶هـ -۲۰۰۵ م.

همين مطلب به نقل از وي در ديگر كتب نيز آمده است :

الغزالي، محمد بن محمد ابوحامد (متوفاي۵۰۵هـ، إحياء علوم الدين، ج ۴، ص۹۹ ، ناشر: دار االمعرفة - بيروت.

المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاي ۱۰۳۱هـ)، فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج ۲، ص۴۵۵ ، ناشر: المكتبة التجارية الكبري - مصر، الطبعة: الأولي، ۱۳۵۶هـ.

شرح حال سهل بن عبد الله :

والمشهور بهذه النسبة من المشايخ الكبار أبو محمد سهل بن عبد الله بن يونس بن عيسي بن عبد الله بن رفيع التستري الساكن بالبصرة صاحب كرامات وآيات صحب ذا النون المصري

يكي از مشايخ كبار كه منسوب به تستر است ، ابو محمد سهل بن عبد الله بن يونس بن عيسي بن عبد الله بن رفيع تستري اهل بصره است كه كرامت ها و نشانه هاي فراواني دارد و مصاحب ذوالنون مصري بود.

السمعاني ، أبو سعيد عبد الكريم بن محمد ابن منصور التميمي (متوفاي۵۶۲هـ) ، الأنساب ، ج ۱، ص۴۶۵ ، تحقيق : عبد الله عمر البارودي ، ناشر : دار الفكر - بيروت ، الطبعة : الأولي ، ۱۹۹۸م

منكر خلافت ابوبكر و عمر كافر است

يكي ديگر از فتاوايي كه باز دلالت بر همين مبنا در نزد اهل سنت مي كند ، تصريح به كافر بودن منكر خلافت ابوبكر و عمر است ؛ در اين زمينه ، مصادر و مدارك فراواني وجود دارد كه به بعضي از آنها اشاره مي كنيم :

۱. ابن عابدين حنفي

وفي الفتح عن الخلاصة ومن أنكر خلافة الصديق أو عمر فهو كافر ا ه

در كتاب الفتح از خلاصه چنين آمده است كه «هركسي خلافت صديق يا عمر را منكر شود كافر است».

ابن عابدين، محمد أمين بن عمر (متوفاي۱۲۵۲هـ)، حاشية رد المختار علي الدر المختار شرح تنوير الأبصار فقه أبو حنيفة، ج۱ ص ۵۶۱، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - ۱۴۲۱هـ - ۲۰۰۰م.

۲. تقي الدين علي بن عبد الكافي سبكي

وفي الخلاصة من كتبهم في الأصل ثم قال وإن أنكر خلافة الصديق فهو كافر

در كتاب الخلاصة از كتب احناف به نقل از كتاب «الاصل» اينچنين آ«ده است كه هر كسي خلافت صديق را منكر شود كافر است !

السبكي، ابونصر تاج الدين عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاي ۷۷۱هـ)، فتاوي السبكي، ج ۲، ص۵۷۶ ، ناشر: دار المعرفة - لبنان/ بيروت.

۳. ابن حجر هيثمي

فمذهب أبي حنيفة رضي الله عنه أن من أنكر خلافة الصديق أو عمر فهو كافر علي خلاف حكاه بعضهم وقال الصحيح أنه كافر

والمسالة مذكورة في كتبهم في الغاية للسروجي والفتاوي الظهيرية والأصل لمحمد بن الحسن ... وكذلك من أنكر خلافة عمر في أصح الأقوال ولم يتعرض أكثرهم للكلام علي ذلك

مذهب ابو حنيفه اين است كه هركس منكر خلافت صديق يا عمر شود ، كافر است ، البته عده اي در اين مطالب خلاف نقل كرده اند ؛ ولي گفته اند كه صحيح اين است كه وي كافر است .

اين مساله در كتب احناف از جمله غاية سروجي ، و فتاواي ظهيرية و الاصل محمد بن حسن آمده است ... همچنين كسي كه خلافت عمر را منكر شود ، طبق نظر صحيح كافر است ؛ اما اكثر علما در مورد منكر خلافت عمر صحبت نكرده اند .

الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاي۹۷۳هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج ۱، ص۱۳۸، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۷هـ - ۱۹۹۷م.

۴. الشيخ نظام

فَهُوَ كَافِرٌ وَعَلَي قَوْلِ بَعْضِهِمْ هو مُبْتَدِعٌ وَلَيْسَ بِكَافِرٍ وَالصَّحِيحُ أَنَّهُ كَافِرٌ وَكَذَلِكَ من أَنْكَرَ خِلَافَةَ عُمَرَ رضي اللَّهُ عنه في أَصَحِّ الْأَقْوَالِ كَذَا في الظَّهِيرِيَّةِ.

منكر امامت ابوبكر كافر است ، اما بعضي او را بدعت گذار دانسته و كافر نمي دانند ، و صحيح اين است كه وي كافر است ؛ و همچنين نظر صحيح اين است كه كسي كه خلافت عمر را منكر شود كافر است ؛ در كتاب الظهيرية چنين آمده است .

الشيخ نظام وجماعة من علماء الهند، الفتاوي الهندية في مذهب الإمام الأعظم أبي حنيفة النعمان، ج ۲ ص ۲۶۴، ناشر: دار الفكر - ۱۴۱۱هـ - ۱۹۹۱م.

۵. ابو سعيد الخادمي

وَفِي الظَّهِيرِيَّةِ ... فَهُوَ كَافِرٌ فِي الصَّحِيحِ... وَكَذَلِكَ مَنْ أَنْكَرَ خِلَافَةَ عُمَرَ فِي أَصَحِّ الْأَقْوَالِ.

در كتاب ظهيريه آمده است كه منكر امامت ابوبكر در نظر درست كافر است ، اما كسي كه منكر خلافت عمر باشد به نظر درست كافر است !

الخادمي، أبو سعيد محمد بن محمد الوفاة: ۱۱۵۶هـ)، بريقة محمودية، ج ۲ ص ۱۰۴، طبق برنامه نرم افزاري الجامع الكبير

۶. سيواسي

وفي الروافض أن من فضل عليا علي الثلاثة فمبتدع وإن أنكر خلافة الصديق أو عمر رضي الله عنهما فهو كافر .

از روافض اگر كسي علي را بر سه خليفه قبل برتر بداند ، اهل بدعت است ، و اگر منكر خلافت صديق يا عمر شود ، كافر است !

السيواسي، كمال الدين محمد بن عبد الواحد (متوفاي۶۸۱هـ)، شرح فتح القدير، ج ۱ ص ۳۵۰، دار النشر: دار الفكر، الطبعة: الثانية، بيروت.

۷. ابن نجيم حنفي

وَالرَّافِضِيُّ إنْ فَضَّلَ عَلِيًّا علي غَيْرِهِ فَهُوَ مُبْتَدِعٌ وَإِنْ أَنْكَرَ خِلَافَةَ الصِّدِّيقِ فَهُوَ كَافِرٌ

رافضي اگر علي را بر غير او برتر بداند ، اهل بدعت است ، و اگر منكر خلافت صديق شود كافر است

ابن نجيم الحنفي، زين الدين (متوفاي۹۷۰هـ)، البحر الرائق شرح كنز الدقائق، ج ۱ ص ۳۷۰، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، الطبعة: الثانية.

۸. كليبولي

قال المرغيناني تجوز الصلاة خلف صاحب هوي إلا أنه لا تجوز خلف الرافضي والجهني والقدري والمشبهة ومن يقول بخلق القرآن والرافضي إن فضل عليا فهو مبتدع وإن أنكر خلافة الصديق فهو كافر.

مرغيناني گفته است نماز پشت سر اهل هوا جايز است اما نماز پشت سر رافضي و جهني و مشبهه و قائل به خلق قرآن جايز نيست . و رافضي اگر علي را بر خلفا برتر بداند اهل بدعت است اما اگر منكر خلافت ابوبكر شود كافر است .

الكليبولي، عبد الرحمن بن محمد بن سليمان المدعو بشيخي زاده (متوفاي ۱۰۷۸هـ)، مجمع الأنهر في شرح ملتقي الأبحر، ج ۱ ص ۱۶۳، تحقيق: خرح آياته وأحاديثه خليل عمران المنصور، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۹هـ - ۱۹۹۸م.

منكر امامت ابوبكر و عمر كافر است ۱. علي بن عبد الكافي سبكي

وي مي نويسد :

وقد رأيت في الفتاوي البديعية من كتب الحنفية قَسَّمَ الرافضةَ إلي كفار وغيرهم وذكر الخلاف في بعض طوائفهم وفيمن أنكر إمامة أبي بكر وعمر أن الصحيح أنه يكفر ولا شك أنه إنكار الإمامة دون السب.

در فتاواي بديعيه از كتب احناف ديدم كه رافضه را به دو قسم كافر و غير كافر تقسيم كرده و در مورد حكم بعضي از آنها اختلاف نقل كرده بود ؛ اما در مورد كسي كه امامت ابوبكر و عمر را منكر شود ، گفته بود «صحيح اين است كه وي تكفير مي شود» و شكي نيست كه اين زماني است كه تنها امامت آنها را منكر شود ، اما دشنام ندهد !

السبكي، ابونصر تاج الدين عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاي ۷۷۱هـ)، فتاوي السبكي، ج ۲، ص۵۷۶ ، ناشر: دار المعرفة - لبنان/ بيروت.

همچنين در جاي ديگر مي گويد :

فإذا قال أبو حنيفة بتكفير من ينكر إمامة الصديق رضي الله عنه فتكفير لاعنه أولي والظاهر أن المستند منكر إمامة الصديق مخالفته للإجماع بناء علي أن جاحد الحكم المجمع عليه كافر وهو المشهور عند الأصوليين

وقتي ابو حنيفه منكر امامت صديق را كافر بداند، كسي كه او را لعنت كند به طريق اولي كافر است . و ظاهر اين است كه مدرك اين تكفير ، مخالفت چنين شخصي با اجماع است ؛ زيرا حكم منكر اجماع كافر است ، و اين مطلب نزد اصوليين مشهور است

السبكي، ابونصر تاج الدين عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاي ۷۷۱هـ)، فتاوي السبكي، ج ۲، ص۵۸۸ ، ناشر: دار المعرفة - لبنان/ بيروت.

همين مطلب را نيز ابن حجر در الصواعق نقل كرده است .

الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاي۹۷۳هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج ۱، ص۱۴۵ ، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۷هـ - ۱۹۹۷م.

۲. عبد الوهاب بن علي سبكي

وفي الخلاصة من كتبهم في الأصل ثم قال وإن أنكر خلافة الصديق فهو كافر

وفي الفتاوي البديعية من كتب الحنفية من أنكر إمامة أبي بكر الصديق رضي الله عنه فهو كافر وقال بعضهم هو مبتدع والصحيح أنه كافر ...الأمر الرابع النقول عن العلماء فمذهب أبي حنيفة أن من أنكر خلافة الصديق رضي الله عنه فهو كافر وكذلك من أنكر خلافة عمر بن الخطاب رضي الله عنه ومنهم من لم يحك في ذلك خلافا وقال الصحيح أنه كافر والمسألة مذكورة في كتبهم في الغاية للسروجي وفي الفتاوي الظهيرية والبديعية وفي الأصل لمحمد بن الحسن والظاهر أنهم أخذوا ذلك عن إمامهم أبي حنيفة رضي الله عنه

در كتاب خلاصه از كتب احناف آمده است كه در كتاب الاصل آمده است كه «هر كسي كه منكر خلافت صديق باشد كافر است» و در كتاب الفتاوي البديعية از كتب احناف آمده است كه هركسي منكر امامت ابوبكر شود كافر است ؛ و اين مساله در كتب آنها در الغاية سروجي و در الفتاوي الظهيرية و در الاصل محمد بن الحسن آمده است و ظاهر آن است كه آنها اين فتوا را از امامشان ابو حنيفه گرفته اند !

السبكي، أبو نصر تاج الدين عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاي ۷۷۱هـ)، فتاوي السبكي، ج ۲ ص ۵۷۶ ـ ۵۸۷، دار النشر: دار المعرفة - لبنان/ بيروت.

۳. ابن حجر هيثمي

وفي الفتاوي البديعية فإنه قسم الرافضة إلي كفار وغيرهم وذكر الخلاف في بعض طوائفهم وفيمن أنكر إمامة أبي بكر وزعم ان الصحيح أنه يكفر.

وفي الفتاوي البديعية من أنكر إمامة أبي بكر رضي الله عنه فهو كافر وقال بعضهم وهو مبتدع والصحيح أنه كافر

در كتاب فتاواي بديعية رافضه را به دو دسته كافر و غير كافر تقسيم مي كند ، و در مورد بعضي از گروه هاي آنها خلاف را نقل مي كند ؛ اما در مورد منكر امامت ابوبكر نيز خلاف را نقل مي كند و مي گويد صحيح اين است كه وي كافر است !

الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاي۹۷۳هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج ۱، ص۱۳۸ ، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۷هـ - ۱۹۹۷م.

۴. الشيخ نظام

من أَنْكَرَ إمَامَةَ أبي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ رضي اللَّهُ عنه فَهُوَ كَافِرٌ وَعَلَي قَوْلِ بَعْضِهِمْ هو مُبْتَدِعٌ وَلَيْسَ بِكَافِرٍ وَالصَّحِيحُ أَنَّهُ كَافِرٌ

هر كسي كه منكر امامت ابوبكر صديق شود ، كافر است ؛ اما عده اي او را بدعت گذار مي دانند ، و گفته اند كافر نيست ؛ ولي صحيح اين است كه وي كافر است !

الشيخ نظام وجماعة من علماء الهند، الفتاوي الهندية في مذهب الإمام الأعظم أبي حنيفة النعمان، ج ۲ ص ۲۶۴، ناشر: دار الفكر - ۱۴۱۱هـ - ۱۹۹۱م.

۵. ابو سعيد الخادمي

( وَفِي الظَّهِيرِيَّةِ ) لِظَهِيرِ الدِّينِ الْمَرْغِينَانِيِّ وَمَنْ أَنْكَرَ إمَامَةَ أَبِي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَي عَنْهُ فَهُوَ كَافِرٌ فِي الصَّحِيحِ .

الخادمي، أبو سعيد محمد بن محمد الوفاة: ۱۱۵۶هـ)، بريقة محمودية، ج ۲ ص ۱۰۴، طبق برنامه نرم افزاري الجامع الكبير.

هر كس ابوبكر و عمر را امام هدايت نداند كشته مي شود !

ذهبي و ديگر علماي اهل سنت ، به نقل از ذهبي اينچنين نقل مي كنند كه گفت :

قال محمد بن علي بن سهل الامام سمعت بن جرير قال من قال ان أبا بكر وعمر ليسا بإمامي هدي يقتل

امام محمد بن علي بن سهل مي گويد : از ابن جرير (طبري) شنيدم كه مي گفت : هركسي بگويد ابوبكر و عمر امام هدايت نيستند كشته مي شود !

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تذكرة الحفاظ، ج ۲، ص۷۱۲ ، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲ هـ)، لسان الميزان، ج ۵، ص۱۰۱، تحقيق: دائرة المعرف النظامية - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۶هـ - ۱۹۸۶م.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج ۱۴، ص۲۷۵، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : التاسعة ، ۱۴۱۳هـ .

در بعضي از كتب ، عبارت وي را به صورت «يقتل يقتل» نوشته اند ، يعني دو بار با تاكيد گفت كه بايد كشته شود !

ابوبكر و عمر اصل دين بعد از پيامبر هستند ! و بغض آنها كفر !

وأما الرافضي فإنه يبغض أبا بكر وعمر رضي الله عنهما لما استقر في ذهنه بجهله وما نشأ عليه من الفساد عن اعتقاده ظلمهما لعلي وليس كذلك ولا علي يعتقد ذلك فاعتقاد الرافضي ذلك يعود علي الدين بنقص لأن أبا بكر وعمر هما أصل بعد النبي صلي الله عليه وسلم فهذا مأخذ التكفير ببغض الرافضة لهما وسبهم لهما

رافضي كينه ابو بكر و عمر را دارد ، زيرا از روي ناداني در ذهن او اين مطلب جاي گرفته است و اينچنين رشد كرده است كه اعتقاد پيدا كرده كه آن دو به علي ظلم كرده اند ، اما اينچنين نيست و علي نيز چنين اعتقادي نداشت !

بنا بر اين اعتقاد رافضي موجب نقص در دين مي شود ؛ زيرا ابوبكر و عمر اصل (دين) بعد از پيامبر (ص) هستند ؛ و اين علت تكفير رافضه است ، زيرا ابوبكر و عمر را دشمن داشته و آنها را دشنام مي دهند !

السبكي، ابونصر تاج الدين عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاي ۷۷۱هـ)، فتاوي السبكي، ج ۲، ص۵۷۶ ، ناشر: دار المعرفة - لبنان/ بيروت.

اگر امامت ابوبكر و عمر را جزء اصول دين نمي دانيد، اين همه تكفير و فتوا به كشتن مخالفان چه معنايي دارد؟

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت