درباره ما

چرا اهل تسنن خمس را فقط موکول به زمان جنگ و غنائم آن میدانند ؟
کد سؤال: ۱۰۳۳۷تعداد بازدید: ۸۳۹
چرا اهل تسنن خمس را فقط موکول به زمان جنگ و غنائم آن میدانند ؟

سؤال كننده : تاري وردي

توضيح سؤال :

۱- بحث خمس بعنوان۲۰% از درآمد ؛ اعم از هر نوع درآمد تجارت ، زراعت ،... از چه تاريخي در شيعه جاري شد؟

۲- چرا اهل تسنن خمس را فقط موكول به زمان جنگ و غنائم آن ميدانند ؟

۳- چرا روحايت محترم مردم ايران را به اداي نماز در وقت پنج گانه كه در توصيه هاي شخصي مراجع نيز موجود است, تشويق نمي نمايند ؟ مطمئنا روحانيت نقش بسيار مهمي در احياي اين سنت پسنديده و فرهنگ سازي آن خواهند داشت .

پاسخ :

همه فقهاي اسلام معتقدند كه خمس و پرداخت يك پنجم از اموال در غنيمت هاي جنگي ، گنج و معادن طلا و نقره واجب است . ابن زهره حلبي مي گويد :

واعلم ان مما يجب في الاموال الخمس و الذي يجب فيه الغنائم الحربيّة و الكنوز و معادن الذهب و الفضة بلاخلاف .

سلسلة الينابيع الفقهيه (غنية النزوع) ، ج ۵ ، ص ۲۲۴ .

ولي در دو مورد ميان شيعه و سني اختلاف نظر وجود دارد : يكي در وجوب خمس در سود كسب و تجارت و ديگري در مصرف آن . البته بايد توجه داشت كه شيعه وجوب خمس در ارباح مكاسب را مشروط بر مازاد بودن بر هزينه و مؤنه يك سال مي داند و معيار در فهم مؤنه عرف است .

وجوب خمس در سود كسب و تجارت ديدگاه شيعه

فقهاي شيعه معتقدند يكي از موارد وجوب خمس، مالي است كه از مخارج و هزينه هاي زندگي انسان در يك سال اضافه مانده است، خواه اين مال از راه تجارت يا زراعت و كشاورزي و يا حقوق ماهيانه كه دريافت مي شود ، در ذيل به بعضي از كلمات فقهاي شيعه اشاره مي شود :

شيخ مفيد رضوان الله عليه مي فرمايد :

والخمس واجب في كل مغنم قال الله عزوجل ( واعلموا انما غنمتم من شي فان لله خمسه وللرسول )والغنائم كل ما استفيد بالحرب من الاموال والسلاح و الثياب و الرقيق وما استفيد من المعادن والغوص والكنوز وكل ما فضل من ارباح التجارات و الزراعات والصناعات من المؤنة والكفاية في طول السنة علي الاقتصاد .

المقنعة ، ص ۲۷۶.

خمس واجب است در هر سودي . خداوند در قرآن مي فرمايد (بدانيد هر چه غنيمت برديد از هر چيزي پس يك پنجم آن براي خدا و رسول است ) وغنيمت هرچيزي است كه در حرب مورد استفاده قرار گيرد مثل مال وسلاح و لباس و آنچه كه بدست مي آيد از معدن وغواصي و گنج و هرچه كه از سود تجارت و زراعت وصناعت زياد تر از هزينه متوسط سال باشد .

دلايل قول شيعه

فقهاي شيعه براي اثبات وجوب خمس در سود كسب و تجارت به كتاب و سنّت استناد كرده اند كه در ذيل به توضيح و شرح بعضي از آن ها مي پردازيم .

الف . قرآن

خداوند متعال مي فرمايد :

وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَي وَالْيَتَامَي وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آَمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَي عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ .

انفال / ۴۱ .

و بدانيد هر گونه غنيمتي كه به شما رسد ، خمس آن براي خدا و براي پيامبر و براي نزديكان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه است ، اگر شما به خدا و آن چه بر بنده خود در روز جدايي حق از باطل ، روز درگيري دو گروه (با ايمان و بي ايمان يعني روز جنگ بدر) نازل كرديم ، ايمان آورده ايد و خداوند بر هر چيزي قادر است .

نحوه استدلال: درآيه شريفه برموضوع «غنيمت» حكم وجوب خمس را مترتب ساخته است، در اين جا بايد ديد كه مقصود از غنيمت چيست؟ آيا مقصود غنيمت جنگي است يا هر فائده اي است كه انسان به دست مي آورد؟ ترديدي نيست كه براي فهم اين واژه مي بايست به لغت شناسان مراجعه كرد تا از آن راه علم به معناي لغات قرآن و سنّت حاصل گردد.

غنميت در لغت

با مراجعه به لغت معلوم مي شود كه غنيمت به معناي مطلق فائده اي است كه انسان به دست مي آورد و اختصاصي به غنيمت جنگي ندارد و در ذيل به ذكر كلمات برخي از لغت شناسان مي پردازيم :

خليل فراهيدي مي گويد :

الغنم الفوز بالشي في غير مشقة و الاغتنام انتهاز الغنم.

العين: ماده غنم.

غنيمت بدست آوردن چيزي است بدون سختي واغتنام به معني استفاده از غنيمت است .

ازهري مي گويد :

قال الليث : الغنم ، الفوز بالشي و الاغتنام انتهاز الغنم .

تهذيب اللغة: ماده غنم .

ليث گفته است كه : غنم يعني بدست آوردن چيزي واغتنام استفاده از غنيمت است .

ابن فارس مي گويد:

غنم اصل صحيح واحد يدل علي افادة شي لم يملك من قبل ثم يختص بما اخذ من المشركين.

مقاييس اللغة ، ماده غنم.

غنم مصدري است كه حروف اصلي آن صحيح است ( اصطلاح علم صرف) معناي آن فايده بردن از چيزي است كه قبل از آن مالكش نبوده است .سپس مخصوص شد به آنچه از مشركين گرفته مي شود .

ابن منظور مي نويسد :

الغنم الفوز بالشيء من غير مشقة.

لسان العرب ، ماده غنم.

بدست آوردن چيزي است بدون مشقت

و...

همان گونه كه از گفتار و تصريح لغت شناسان به دست آمد اين كه غنم در لغت معناي وسيع تري از غنيمت جنگي دارد و به معناي مطلق فائده اي است كه انسان بدون مشقت و سختي به دست آورده باشد ولي بعدها پس از نزول قرآن به خاطر جنگ هايي كه پيش آمد غنيمت بيشتر در معناي اموالي استعمال شد كه از مشركان گرفته مي شد. بنابراين لفظ غنيمت در آيه بر همان معناي لغوي آن حمل مي شود مگر اين كه قرينه قطعي وجود داشته باشد كه مقصود از آن غنيمت جنگي باشد.

غنيمت در تفاسير اهل سنت

رشيدرضا در تفسير المنار غنيمت به كار رفته در آيه را به معناي وسيع ذكر كرده و آن را به غنائم جنگي اختصاص نداده است ولي معتقد است بايد معناي وسيع آيه فوق را به خاطر قيد شرعي مقيّد به غنائم جنگي كرد .

تفسيرالمنار ، ج ۱۰ ، ص ۳.

آلوسي نيز در تفسير روح المعاني غنم را در اصل لغت به معناي هر گونه سود و منفعت دانسته است .

وغنم في الأصل من الغنم بمعني الربح

روح المعاني ، ج ۱۰ ، ص ۲.

غنم در اصل به معناي سود به كار برده مي شده است .

همان گونه كه از اظهارات اين مفسران معلوم شد غنيمت به كار رفته در آيه عموميت داشته و شامل مطلق فائده و منفعتي كه انسان در زندگي از هر راهي به دست آورده باشد، مي شود و غنيمت در آيه اختصاصي به غنيمت جنگي ندارد؛ اما برخي از آن ها معتقد بودند كه چون طبق روايات اهل سنّت غنيمت در عرف شرع در غنيمت جنگي انحصار پيدا كرده است، لازم است آن غنيمت را بر غنيمت جنگي منحصر نماييم ؛ ولي ما معتقديم مي بايست دلالت آيه بر مطلب را مستقلاً فهميد و در نهايت اگر با روايات ديگر تعارضي داشت، تعارض را علاج كرد و بر فرض اين كه روايات ديگري از اهل سنّت بر انحصار خمس در غنيمت جنگي وجود داشته باشد به حد تواتر نمي رسند و طبق مبناي مشهور اهل سنّت در اصول فقه، خبر واحد نمي تواند عموم آيه را تخصيص بزند .

خمس غنيمت در روايات اهل سنّت

روايات بسياري از پيامبر اكرم نقل شده كه به اصحاب خويش دستور به گرفتن خمس داده اند و يا هنگامي كه افرادي به ايشان مراجعه مي كردند در ضمن دستورات ديني، وجوب پرداخت خمس را يادآور مي شدند در حالي كه هيچ جنگ و نبردي هم در كار نبود . تا غنيمت جنگي از آن برداشت شود، در ذيل به برخي از آن روايات اشاره مي شود :

۱. لما و قد عبدالقيس لرسول الله فقالوا: ان بيننا و بينك المشركين و انا لا نصل اليك الاّ في اشهر الحرم خمرنا بجمل الامره ان عملنا به دخلنا الجنة و ندعو اليه من ورائنا. قال: آمركم باربع و انهاكم عن اربع، آمركم بالايمان بالله و هل تدرون ما الايمان؟ شهادة ان لااله الاّالله و اقام الصلاة و ايتاء الزكاة و تعطوا الخمس من المغنم .

صحيح البخاري ، ج ۴ ، ص ۲۵۰ و صحيح مسلم ، ج ۱ ، ص ۳۵ .

در اين حديث پيامبر از اهالي عبدالقيس نخواسته است كه غنيمت هاي جنگي را پرداخت نمايند زيرا آنان از خوف مشركين نمي توانستند نزد پيامبر بيايند بنابر اين جنگي در كار نبوده تا مقصود از غنيمت در حديث غنيمت جنگي باشد.

۲. بسم الله الرحمن الرحيم هذا عهد من النبي رسول الله لعمرو بن حزم حين بعثه الي اليمن، امره بتقوي الله في أمره كله و ان يأخذ من المغانم خمس الله و ما كتب علي المؤمنين من الصدقه من العقار عشر ما سقي البعل و سقت السماء و نصف العُشر مما سقي الغرب (اي الدلوا العظيمة) .

سيرة ابن هشام ، ج ۴ ، ص ۲۵۶ و فتوح البلدان ، ج ۱ ، ص ۸۱ .

۳. من محمد النبيّ للفجيع و من تبعه و اسلم و اقام الصلاة و آتي الزكاة و اطاع الله و رسوله و اعطي من المغانم خمس الله .

الطبقات الكبري ، ابن سعد ، ج ۱ ، ص ۲۷۰.

۴. كتب لخبادة الازدي وقومه ومن تبعه: ما اقاموا الصلاة وآتوا الزكاة واطاعوا الله ورسوله واعطوا من المغانم الخمس الله و سهم النبي وفارقوا المشركين فانّ لهم ذمة الله وذمة محمدبن عبدالله .

همان، ص ۳۰۵ و ۳۰۴.

۵ . كتب لملوك حمير : و آتيتم الزكاة و اعطيتم من الغنائم خمس الله و سهم النبي و صفيّه و ما كتب الله علي الؤمنين من الصدقة .

سيره ابن هشام ، ج ۴ ، ص ۲۵۸.

۶. كتب لنبي ثعلبة بن عامر : من اسلم منهم و اقام الصلوة و آتي الزكاة و اعطي خمس المغنم و سهم النبي و الصّفي .

اُسدالغابة، ج ۳، ص ۳۴.

۷ . كتب الي بعض أفخاذ جهينه: من اسلم منهم و اقام الصلاة و آتي الزكاة و اطاع الله و رسوله و اعطي من الغنائم الخمس .

الطبقات الكبري ، ج ۱ ، ص ۲۷۱ .

در اين نامه هايي كه پيامبر به قبائل مختلف عرب فرستاده است سه احتمال وجود دارد :

۱. مقصود از غنيمت اموالي بوده كه آنان از طريق غارت و تاراج به دست آورده اند. اين احتمال درست نيست؛ زيرا حضرت به طور صريح از غارت گري نهي فرموده است .

قال رسول الله(صلي الله عليه وآله): «ان النهبة ليست باحلّ من الميتة» .

سنن ابو داود، ج ۲، ص ۱۲.

۲. ممكن است مقصود غنائم جنگي باشد كه مسلمانان از طريق جنگ و جهاد به دست آورده اند اين احتمال نيز باطل است ؛ زيرا اولاً، جنگ و جهاد بدون اذن پيامبر جايز نبوده است و معلوم هم نيست كه از حضرت اذن گرفته باشند ، خصوصاً اهالي عبدالقيس كه امكان ارتباط با پيامبر را جز در ماه هاي حرام نداشتند ، علاوه بر اين كه پيامبر خودش غنائم جنگي را تقسيم مي كرد و معنا نداشته كه پيامبر از آنان بخواهد كه اين تقسيم را انجام دهند .

۳. احتمال سوم اين كه مقصود از غنيمت ، كسب و تجارت باشد ؛ يعني در همه موارد فوق پيامبر دستور داده كه مردم از مازاد بر كسب و تجارت خود خمس پرداخت نمايند .

الاعتصام بالكتاب و السنة ، ص ۱۰۴.

جالب تر از همه اينها آنچه كه در بخاري است كه در آن آمده در عنبر و مرواريد خمس است !!! عنبر ماده ايست خوشبو كه با غواصي يا شكار بعضي ماهي ها بدست مي آمد وموافق قول شيعه است . حال اهل تسنن كه خمس را مربوط به غنائم جنگي مي دانند در كدام جنگ به مقابله با ماهي عنبر وبا قلاب ماهي گيري رفته اند خدا مي داند!!!

موارد خمس در كتب اهل تسنن :

همانطور كه از مبسوط سرخسي ج ۲ص۲۱۱ باب المعادن بدست مي آيد اهل تسنن خمس را تنها مربوط به چيزي مي دانند كه از جنگ بدست آيد و لذا خمس در معدن را منوط به معدني مي كند كه در زمين گرفته شده از كفار بدست آيد مانند گنج و لذا در وجوب خمس در لؤلؤ و عنبر اشكال مي كند . چون آن دو هيچ ربطي به جنگ ندارند اما ما در صحيح بخاري مي بينيم كه در لولو وعنبر خمس است واين نمي تواند باشد مگر طبق نظر شيعه :

وهذا لأن المعني الذي لأجله وجب الخمس في الكنز موجود في المعدن فإن الذهب والفضة تحدث في المعدن من عروق كانت موجودة حين كانت هذه الأرض في يد أهل الحرب ثم وقعت في يد المسلمين بإيجاف الخيل فتعلق حق مصارف الخمس بتلك العروق فيثبت فيما يحدث منها فكان هذا والكنز سواء من هذا الوجه

المبسوط للسرخسي ج۲/ص۲۱۱

اين (وجوب خمس در معدن) از آن جهت است كه علتي كه سبب وجوب خمس در گنج شد سبب وجود آن در معدن هم مي شود پس به درستيكه طلا و نقره در زمين درست مي شود از رگه هايي كه در زمين به هنگام تسلط كفار حربي بر آن موجود بوده است سپس با جنگ به دست مسلمانان افتاده است پس حق خمس به آن رگه ها تعلق گرفته است پس هرچه كه از ان رگه ها هم بدست آيد همان حكم را داردپس گنج ومعدن از اين جهت يكي هستند

اين كلام وي صريح است در اينكه اگر معدن در زمين مسلمانان باشد وبا جنگ از كفار بدست نيايد خمس ندارد.

ثم وجوب الخمس فيما يوجد في الركاز لمعني لا يوجد ذلك المعني في الموجود في البحر وهو أنه كان في يد أهل الحرب وقع في يد المسلمين بإيجاف الخيل والركاب وما في البحر ليس في يد أحد قط لأن قهر الماء يمنع قهر غيره ولهذا قال مشايخنا لو وجد الذهب والفضة في قعر البحر لم يجب فيهما شيء

المبسوط للسرخسي ، ج۲ ، ص۲۱۳ .

وجوب خمس در آنچه كه از گنج بدست مي آيد به خاطر علتي است كه در آنچه در درياست يافت نمي شود . وآن علت بودن گنج است در دست كفار حربي وسپس به دست مسلمانان افتاده است با جنگ . اما آنچه كه در درياست در دست هيچ كس نبوده است چون آب مانع تسلط هيچ كس بر آن نبوده است (يعني مورد سلطه كفار نبوده) وبه همين دليل بزرگان ما گفته اند اگر چيزي از طلا يا نقره را در كف دريا پيدا كرد چيزي در آن نيست

اين كلام نيز صريح است در اين كه طبق موازين عادي اهل تسنن به عنبر ولولو كه از دريا مي آيد خمس تعلق نمي گيرد اما در صحيح بخاري مي بينيم :

صحيح البخاري ج۲/ص۵۴۴ باب ما يستخرج من البحر

وَقَالَ الْحَسَنُ فِي الْعَنْبَرِ وَاللُّؤْلُؤِ الْخُمُسُ

تاريخ خمس در بين شيعه :

روايات خمس در نزد شيعيان از امير مومنان علي عليه السلام شروع مي شود :

عن علي (ع):

عن علي ( عليه السلام ) قال : وأما ما جاء في القرآن من ذكر معايش الخلق وأسبابها فقد أعلمنا سبحانه ذلك من خمسة أوجه : وجه الإمارة ، ووجه العمارة ، ووجه الإجارة ، ووجه التجارة ، ووجه الصدقات ، فأما وجه الإمارة ، فقوله : ( واعلموا أنما غنمتم من شئ فأن لله خمسه وللرسول ولذي القربي واليتامي والمساكين ) فجعل لله خمس الغنائم ، والخمس يخرج من أربعة وجوه : من الغنائم التي يصيبها المسلمون من المشركين ، ومن المعادن ، ومن الكنوز ، ومن الغوص. وسائل الشيعة (آل البيت)، ج ۹، ص ۴۹۰، المحكم والمتشابه، للسيّد المرتضي، ص ۵۷.

خمس از چهار وجه بدست مي آيد از غنايمي كه از مشركين گرفته مي شود . از معدن از گنج واز غواصي .

[ ۱۲۵۹۱ ] ۱ - محمد بن الحسن بإسناده عن سعد ، عن يعقوب بن يزيد ، عن علي بن جعفر عن الحكم بن بهلول ، عن أبي همام ، عن الحسن بن زياد ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : إن رجلا أتي أمير المؤمنين عليه السلام فقال ، يا أمير المؤمنين إني أصبت مالا لا أعرف حلاله من حرامه ، فقال له : أخرج الخمس من ذلك المال ، فان الله عز وجل قد رضي من المال بالخمس ، واجتنب ما كان صاحبه يعلم .

شخصي نزد امير مومنان آمد وگفت من مالب بدست آورده ام كه حلال آن را از حرامش نمي دانم .پس حضرت فرمودند خمس آن مال را بده پس بدرستيكه خداوند از اين مال به خمسش راضي است اما مقداري را كه صاحب آن را مي داني از آن پرهيز كن ( وبه صاحبش برگردان)

[ ۱۲۵۹۳ ] ۳ - محمد بن علي بن الحسين قال : جاء رجل إلي أمير المؤمنين عليه السلام فقال : يا أمير المؤمنين أصبت مالا أغمضت فيه ، أفلي توبة ؟ قال : ائتني بخمسه فأتاه بخمسه ، فقال : هو لك إن الرجل إذا تاب تاب ماله معه .

وسائل الشيعة (آل البيت) - الحر العاملي - ج ۹ - ص ۵۰۵ - ۵۰۶

شخصي نزد امير مومنان آمد وگفت مالي بدست آورده ام كه چشمم را بر روي آن بسته بودم (يعني توجه به حلال وحرام آن نداشتم) آيا راهي براي توبه دارم حضرت فرمودند خمس آن را به من بده پس شخص خمس را آورد . پس گفت آن براي تو باشد ( خمس را به خود وي بخشيدند) .پس بدرستيكه شخص وقتي توبه كند مالش هم پاك مي شود

پس مي بينيم كه حتي امير مومنان هم خمس را مخالف با نظر اهل تسنن تفسير كرده اند .

خلاصه مطالب :

خمس حتي از زمان امير مومنان طبق نظر شيعه ترجمه مي شده است .

علت اختلاف اهل تسنن وجود رواياتي است كه ادعا دارند خمس را فقط در جنگ واجب كرده است اما آن روايات دلالت بر مقصودشان نداشته وحتي در بعضي مخالف مقصودشان است .

جمع بين نماز ظهر و عصر وبين مغرب وعشاء

جواب سوال آخر : سه وقت نماز خواندن جزو مطالبي است كه خود رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بدان عمل نموده اند . وآن را جزو راحتي هايي مي دانند كه خداوند براي امت ايشان قرار داده است .

حَدَّثَنَا يَحْيَي بْنُ يَحْيَي قَالَ قَرَأْتُ عَلَي مَالِكٍ عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ صَلَّي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جَمِيعًا وَالْمَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ جَمِيعًا فِي غَيْرِ خَوْفٍ وَلَا سَفَرٍ

صحيح مسلم ، ج۱ ، ص۴۸۹ ، باب الجمع بين الصلاتين في الحضر

رسول خدا نماز ظهر وعصر را باهم خواندند ومغرب وعشاء را باهم ونه ترسي بود ( جنگي) ونه سفري

و حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُونُسَ وَعَوْنُ بْنُ سَلَّامٍ جَمِيعًا عَنْ زُهَيْرٍ قَالَ ابْنُ يُونُسَ حَدَّثَنَا زُهَيْرٌ حَدَّثَنَا أَبُو الزُّبَيْرِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ

قَالَ صَلَّي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جَمِيعًا بِالْمَدِينَةِ فِي غَيْرِ خَوْفٍ وَلَا سَفَرٍ

قَالَ أَبُو الزُّبَيْرِ فَسَأَلْتُ سَعِيدًا لِمَ فَعَلَ ذَلِكَ فَقَالَ سَأَلْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ كَمَا سَأَلْتَنِي فَقَالَ أَرَادَ أَنْ لَا يُحْرِجَ أَحَدًا مِنْ أُمَّتِهِ .

همان .

رسول خدا نماز ظهر و عصر را در مدينه باهم خواندند كه نه ترسي بود و نه سفري پس ابو الزبير مي گويد پرسيدم از سعيد كه چر ا اينطور فرمودند . او گفت از ابن عباس همين را سوال كردم پس او گفت : مي خواست كه بر كسي از امتش سخت نگيرد . و...

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت