درباره ما |
کد سؤال: ۱۰۳۷۷ | امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امام زمان و مهدویت | تعداد بازدید: ۹۳۰ |
رواياتي از ائمه عليهم السلام نقل شده است که خبر از ظهور حضرت مهدي(عج) با کتاب جديد، سنت جديد و دين ميدهند که عدهاي از وهابيان نيز با توجه به دشمنيشان با شيعه، شروع به شبهه پراکني ميکنند که مهدي شيعيان کتاب جديد و سنت جديد در مقابل قرآن و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله ميآورد و با اين کتابش مردم را گمراه ميکند.بخاطر همين ابتداء چند نمونه از اين روايات را نقل کرده و بعد به پاسخ اين شبهه ميپردازيم: نعماني روايتي را در کتاب الغيبه خود از امام باقر عليه السلام چنين نقل کرده است: ...... عن أبي جعفر محمد بن علي... قال عليه السلام: إذا خرج يقوم بأمر جديد ، وكتاب جديد ، وسنة جديدة ، وقضاء جديد... امام قائم که قيام کند امرى نو و کتابى نو و قضاوتى نو خواهد داشت. النعماني ،محمد بن إبراهيم ،(متوفاي ۳۸۰)، كتاب الغيبة، ص ۲۶۴، تحقيق : فارس حسون كريم، قم ناشر : أنوار الهدى ، سال چاپ : ۱۴۲۲، چاپ : الأولى همچنين نعماني روايت ديگري را نيز اين چنين کرده است: بن يعقوب الجعفي أبو الحسن ، قال : حدثنا إسماعيل بن مهران ، قال : حدثنا الحسن بن علي بن أبي حمزة ، عن أبيه ووهيب بن حفص ، عن أبي بصير ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) ، قال : إنه قال لي أبي ( عليه السلام ) : لا بد لنار من أذربيجان لا يقوم لها شئ ، وإذا كان ذلك فكونوا أحلاس بيوتكم ، وألبدوا ما ألبدنا ، فإذا تحرك متحركنا فاسعوا إليه ولو حبوا والله لكأني أنظر إليه بين الركن والمقام يبايع الناس على كتاب جديد على العرب شديد ، وقال : ويل لطغاة العرب من شر قد اقترب ابو بصير از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «پدرم- امام باقر عليه السّلام- به من فرمود: ناگزير آتشى از ناحيه آذربايجان زبانه خواهد كشيد كه هيچ چيز در مقابلش نتواند ايستاد، چون چنين شود خانهنشين باشيد (بىطرف بمانيد) و تا آنگاه كه ما در خانه نشستهايم شما نيز خانهنشين باشيد و چون كسى كه از طرف ما فعّاليت خود را آغاز كرد به سوى او بشتابيد اگر چه با راه رفتن با دست و زانو باشد به خدا سوگند گوئى هم اكنون به او مىنگرم كه ميان ركن و مقام به فرمانى جديد از مردم بيعت مىگيرد، فرمانى كه بر عرب سخت گران است، و (پدرم) فرمود:واى بر سركشان عرب از شرّى كه روى نموده است». النعماني ،محمد بن إبراهيم ،(متوفاي ۳۸۰)، كتاب الغيبة، ص ۲۰۰، تحقيق : فارس حسون كريم، قم ناشر : أنوار الهدى ، سال چاپ : ۱۴۲۲، چاپ : الأولى ابتداء به صورت اجمال بايد بگوييم طبق روايات نقل شده، شکي نيست که حضرت مهدي عليه السلام به همان قرآني عمل خواهد کرد که بر جدش رسول خدا صلي الله عليه و آله نازل شده است و سنت پيامبر (ص) و دين اسلام را اجرا خواهد کرد و اگر در برخي روايات نقل شده است که حضرت کتاب جديد، سنت جديد و دين و يا امر جديد ميآورد، اين بدين معنا نيست که قرآني در مقابل قرآن نازل شده بر پيامبر صلي الله عليه و آله ميآورد و يا سنتي و ديني بر خلاف سنت و دين پيامبر (ص) ميآورد، بلکه مراد، تجديد احکام، اجراي حدود تعطيل شده کتاب الهي، اصلاح و راي و افکار نادرست مردم، و زدودن فرسودگي و کهنگي از قرآني و سنت و اسلام است که فقط نقش آن باقي مانده است. اما چون اين ها براي مردم تازگي دارد، فکر ميکنند قرآن جديد و يا سنت جديد و دين جديد است. اما به صورت تفصيلي بايد بگوييم: در روايات فراوان اهل سنت و شيعه، بر اين مطلب تأکيد شده است که در عصر ظهور، حضرت مهدي عليه السلام قرآن و سنت را معيار اجراي احکام قرار خواهد دادد. در اين روايات با تعابير متفاوتي همچون احياء قرآن، عمل به قرآن، دعوت به قرآن و قضاوت بر اساس قرآن، به اين نکته اشاره شده است لذا امام مهدي عليه السلام به هيچ عنوان در صدد کنار زدن قرآن کريم و جايگزين کردن کتاب ديگري به جاي آن نيستند پارهاي از روايات ياد شده از اين قرارند: شيخ صدوق در کتاب عيون اخبار الرضا از زبان اميرمؤمنان عليه السلام نقل کرده که ائمه عليهم السلام از قرآن نازل شده بر پيامبر صلي الله عليه و آله جدا نيستند: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام قَالَ : سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام عَنْ مَعْنَى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي مَنِ الْعِتْرَةُ؟ فَقَالَ: أَنَا وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَالْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِيُّهُمْ وَقَائِمُهُمْ لَا يُفَارِقُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَلَا يُفَارِقُهُمْ حَتَّى يَرِدُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله حَوْضَه. امام صادق عليه السلام فرمود: از امير المؤمنين سلام اللَّه عليه پرسيدند: معنى گفتار حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله كه فرموده: «انّى مخلّف فيكم الثقلين كتاب اللَّه و عترتى» چيست؟ و عترت چه كسانى هستند؟ حضرت فرمود: مقصود از عترت، من و حسنين و نه نفر از اولاد حسين هستيم، نفر نهمى مهدى و قائم عترت است، اينان از قرآن جدا نخواهند شد تا آنگاه كه در كنار حوض خدمت پيغمبر برسند. الصدوق، محمد بن علي (متوفاي۳۸۱هـ)، عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج۲، ص۶۰، مؤسسة الأعلمي ـ بيروت. اين روايت ثابت ميكند كه اهل بيت عليهم السلام از قرآن كريم جدا نميشوند. سند اين روايت صحيح است. در ذيل به بررسي راويان آن ميپردازيم: او از اساتيد شيخ صدوق رحمت الله عليه است و شيخ از او به بزرگي ياد کرده و ميگويد: وكان رجلا ثقة دينا فاضلا رحمة الله عليه ورضوانه. «او شخص مورد اعتماد ، متدين و فاضل بود، رحمت و رضوان خداوند بر او نثارش باد». كمال الدين وتمام النعمة، ص۳۶۹ علامه حلي نيز گويد: كان رجلا ثقة دينا فاضلا رضي الله عنه الخلاصةللحلي ص۱۹ نجاشي در خصوص ثقه بود او گويد: قال النجاشي: القمي، ثقة في الحديث، ثبت، معتمد، صحيح المذهب. او قمي ثقه در روايت، ثابت، معتمد، و صحيح المذهب بود معجم رجال الحديث، ج ۱۲ ص ۲۱۲، رقم: ۷۸۳۰. حضرت آيت الله خوئي در شرح حال او مينويسد: أقول: لا ينبغي الشك في وثاقة إبراهيم بن هاشم، ويدل على ذلك عدة أمور: ۱. أنه روى عنه ابنه علي في تفسيره كثيرا، وقد التزم في أول كتابه بأن ما يذكره فيه قد انتهى إليه بواسطة الثقات. وتقدم ذكر ذلك في (المدخل) المقدمة الثالثة. ۲. أن السيد ابن طاووس ادعى الاتفاق على وثاقته، حيث قال عند ذكره رواية عن أمالي الصدوق في سندها إبراهيم بن هاشم: " ورواة الحديث ثقات بالاتفاق ". فلاح السائل: الفصل التاسع عشر، الصفحة ۱۵۸. ۳. أنه أول من نشر حديث الكوفيين بقم. والقميون قد اعتمدوا على رواياته، وفيهم من هو مستصعب في أمر الحديث، فلو كان فيه شائبة الغمز لم يكن يتسالم على أخذ الرواية عنه، وقبول قوله. من ميگويم: شايسته نيست که در وثاقت ابراهيم بن هاشم ترديد شود، براي اثبات اين مطلب چند مطلب دلالت دارد: ۱. علي بن ابراهيم در تفسير خود روايات زيادي از او نقل کرده است؛ در حالي که او در اول کتاب خود ملتزم شده است که هر چه در اين کتاب آورده است، به واسطه افراد ثقه به او رسيده است. بحث اين مطلب در کتاب المدخل مقدمه سوم گذشت. ۲. سيد بن طاووس ادعاي اتفاق بر وثاقت او را کرده است؛ چنانچه در ذکر روايتي که او در سندش ابراهيم بن هاشم وجود دارد گفته: تمام روات آن به اتفاق علما ثقه هستند. ۳. او نخستين کسي است که حديث مردم کوفه را در قم انتشار داد و قميها به روايات او اعتماد کردهاند. در ميان قميها کساني بودند که در باره روايت سختگير بودند، اگر در او احتمال اشکال وجود داشت، تمام قميها بر گرفتن روايت از او و قبول رواياتش اتفاق نميکردند. معجم رجال الحديث، ج ۱ ص ۲۹۱، رقم: ۳۳۲. وي از اصحاب اجماع ميباشد نجاشي در خصوص او گويد: قال النجاشي: جليل القدر، عظيم المنزلة فينا وعند المخالفين... او نزد موافق و مخالف جليل القدر و داراي منزلت و مقام والايي است رجال النجاشي ص۳۲۷ کشي نيز گويد: أجمع أصحابنا على تصحيح ما يصح عن هؤلاء و تصديقهم و أقروا لهم بالفقه و العلم و هم ستة نفر آخر دون الستة نفر الذين ذكرناهم في أصحاب أبي عبد الله ع منهم يونس بن عبد الرحم رجال الكشي ص۵۵۶ شيخ طوسي نيز گويد: ثقة رجال الطوسي ص۳۶۵ وي همچنين گويد: كان من أوثق الناس عند الخاصة و العامة او نزد شيعه و سني از موثقترين افراد بود فهرست الطوسي ص۴۰۵ نجاشي گويد: ثقة رجال النجاشي ص۳۰۵ شيخ صدوق رضوان الله عليه در کتاب کمال الدين روايت ديگري را نيز چنين نقل ميکند: ۶۳ـ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وتَعَالَى طَهَّرَنَا وعَصَمَنَا وجَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وحُجَجاً فِي أَرْضِهِ وجَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وجَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ ولَا يُفَارِقُنَا. سليم بن قيس هلالى از امير المؤمنين عليه السلام نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: به درستى كه خداى تبارك و تعالى ما را پاكيزه و معصوم گردانيد، و ما را گواه بر خلق خود و حجت در زمين قرار داد، ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داد، نه ما از قرآن جدا شويم و نه او از ما جدا مىشود. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى۳۸۱هـ)، كمال الدين و تمام النعمة، ص۲۴۰، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي (التابعة) لجماعة المدرسين ـ قم، ۱۴۰۵هـ همچنان که ملاحظه نموديد، حضرت علي عليه السلام در روايت فوق بيان نمودند که اهل بيت عليهم السلام (که امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف يکي از مصاديق آن ميباشند) همواره همراه قرآن هستند و هرگز از آن جدا نميشوند سند اين روايت صحيح است. در ذيل به بررسي راويان آن ميپردازيم: نجاشي در توثيق او گويد: شيخ القميين و فقيههم و متقدمهم و وجههم او استاد علماي قم، فقيه آنها بود و بر همگي مقدم و در ميان علماي قم، چهره برتر بود. رجال النجاشي ص۳۸۳ الخلاصةللحلي /ص۱۴۷ شيخ طوسي گويد: جليل القدر بصير بالفقه ثقة رجال الطوسي ص۴۳۹ نجاشي در خصوص او گويد: كان وجها في أصحابنا القميين ثقة عظيم القدر راجحا وي از چهرهاي برتر در ميان علماي قم بود و فردي مورد وثوق و والا مقام و برتر بود رجال النجاشي ص۳۵۴ الخلاصةللحلي /ص۱۵۷ نجاشي درباره او گويد: أبو جعفر رحمه الله شيخ القميين و وجههم و فقيههم شيخ طوسي نيز مينويسد: ثقة رجال الطوسي ص۳۵۱ شيخ طوسي در فهرست گويد: ثقة فهرست الطوسي ص۱۵۰ در رجالش نيز گويد: الأهوازي ثقة رجال الطوسي ص۳۵۵ نجاشي گويد: كان ثقة في حديثه صدوقا او فردي مورد اطمينان و در حديث راستگو بود. رجال النجاشي ص۱۴۳ شيخ طوسي گويد: ثقة فهرست الطوسي ص۱۵۷ در رجال نيز گويد: ثقة رجال الطوسي ص۳۳۴ سليم بن قيس هلالي، از اصحاب و ياران خاص پنج امام اول شيعيان بوده است. آيت الله خوئي در شرح حال او مينويسد: سليم بن قيس: قال النجاشي في زمرة من ذكره من سلفنا الصالح في الطبقة الأولى: (سليم بن قيس الهلالي له كتاب، يكنى أبا صادق. آقاي خوئي رضوان الله تعالي عليه سپس در ادامه نکاتي را در باره او اين چنين بيان ميکند: الأولى: أن سليم بن قيس - في نفسه - ثقة جليل القدر عظيم الشأن، ويكفي في ذلك شهادة البرقي بأنه من الأولياء من أصحاب أمير المؤمنين عليه السلام، المؤيدة بما ذكره النعماني في شأن كتابه، وقد أورده العلامة في القسم الأول وحكم بعدالته. سليم بن قيس هلالي.. نجاشي او را در زمره گذشتگان صالح از طبقه اول آورده است... سليم بن قيس هلالي في نفسه، ثقه، جليل القدر و والا مقام است. براي اثبات اين مطلب، شهادت برقي به اين که او اولياء اصحاب اميرمؤمنان عليه السلام بوده کفايت ميکند. اين مطلب را گفتار نعماني در باره کتاب سليم تأييد ميکند. علامه حلي نيز او را در قسم اول آورده و حکم به عدالتش کرده است. معجم رجال الحديث، ج ۹، ص ۲۲۶، رقم: ۵۴۰۱. همانطوري که ملاحظه نموديد در دو روايت فوق بيان شد که اهل بيت عليهم السلام از جمله امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف همواره در کنار قرآن بوده و لحظهاي از آن جدا نيستند. بنابراين اين ادعا مبني بر اينکه حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف قرآن جديدي غير قرآن رسول خدا صلي الله عليه و آله ميآورند، کاملا بي اساس است. علاوه بر دو روايت فوق، روايات ديگري نيز در اين زمينه وجود دارد که به خاطر اختصار فقط به ذکر روايات بسنده ميکنيم. کليني روايتي را نقل کرده است که در آن اشاره شده است که امام مهدي عليه السلام به کتاب خدا عمل ميکند: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ إِنَّكُمْ أَهْلُ بَيْتِ رَحْمَةٍ اخْتَصَّكُمُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِهَا فَقَالَ لَهُ كَذَلِكَ نَحْنُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ لَا نُدْخِلُ أَحَداً فِي ضَلَالَةٍ وَ لَا نُخْرِجُهُ مِنْ هُدًى إِنَّ الدُّنْيَا لَا تَذْهَبُ حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ يَعْمَلُ بِكِتَابِ اللَّهِ لَا يَرَى فِيكُمْ مُنْكَراً إِلَّا أَنْكَرَهُ. احمد بن عمر مىگويد: امام باقر عليه السّلام در پاسخ مردى كه به آن حضرت گفت: شما خاندان رحمت هستيد كه خداى تبارك و تعالى شما را مخصوص و ويژه آن گردانيده، فرمود: ما اين چنين هستيم، و خداى را سپاسگزاريم. ما هيچ كسي را در گمراهى نيفكنديم و از راه راست بيرون نبرديم. همانا دنيا به پايان نرسد تا آنكه خداوند عزّوجل مردى از خاندان ما اهل بيت كه به كتاب خدا عمل كند و در ميان شما عمل زشتي نميبيند مگر آنكه انکارش ميکند. الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى۳۲۸ هـ)، الأصول من الكافي، ج ۸ ص ۳۹۶،ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،۱۳۶۲ هـ.ش. همچنين در روايت ديگر از امام باقر عليه السلام آمده است که حضرت مهدي (ع) عالم به قرآن و سنت پيامبر (ص)است: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ (حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مَالِك عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ :إِنَّ الْعِلْمَ بِكِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص ليَنْبُتُ فِي قَلْبِ مَهْدِيِّنَا كَمَا يَنْبُتُ الزَّرْعُ عَنْ أَحْسَنِ نَبَاتِه جابر از امام باقر عليه السّلام روايت ميكند كه فرمود: علم به كتاب خداى تعالى و سنّت پيامبرش در قلب مهدى ما ميرويد و نشو و نما ميكند همچنان كه نباتات به بهترين وجه نشو و نما ميکند الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى۳۸۱هـ)، كمال الدين و تمام النعمة،ص ۶۵۳، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ( التابعة ) لجماعة المدرسين ـ قم، ۱۴۰۵هـ . (مكتبه اهل بيت) در روايات ديگر نيز بيان شده است که در زمان ظهور زنان نيز طبق کتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) در خانههايشان حکم ميکنند . اين نشان از اين دارد که در زمان امام مهدي عليه السلام احکام طبق قرآن نازل شده و سنت پيامبر (ص) جاري ميشود. نعماني روايتي را ذيل بيان (نشانهها و كردار آن امام مهدي عليه السلام) از امام باقر عليه السلام چنين نقل کرده است: ...رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فَيُعْطِيكُمْ فِي السَّنَةِ عَطَاءَيْنِ وَ يَرْزُقُكُمْ فِي الشَّهْرِ رِزْقَيْنِ وَ تُؤْتَوْنَ الْحِكْمَةَ فِي زَمَانِهِ حَتَّى إِنَّ الْمَرْأَةَ لَتَقْضِي فِي بَيْتِهَا بِكِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّه حمران بن أعين از امام باقر عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: مردى از ما خاندان در هر سالى دو نوبت به شما بخشش خواهد كرد و در هر ماه دو نوبت به شما عطا خواهد نمود، در دوران او شما از حكمت برخوردار مىشويد تا آنجا كه يك زن در خانه خود بر اساس كتاب خداى تعالى و روش پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله به انجام تكاليف شرعى خود پردازد. النعماني، محمد بن إبراهيم متوفاي ۳۸۰، كتاب الغيبة، ص ۲۴۵، تحقيق : فارس حسون كريم، چاپ : الأولى، سال چاپ : ۱۴۲۲، چاپخانه : مهر – قم، ناشر : أنوار الهدى المجلسي، محمد باقر (متوفاى ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ۵۲ ص ۳۵۲.،تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، ۱۴۰۳هـ - ۱۹۸۳م. صدوق روايتي را از جابر نقل ميکند که پيامبر صلي الله عليه و اله فرمودند مهدي موعود عليه السلام به سنت پيامبر (ص) عمل ميکند: عن عبد الله بن المغيرة عن سفيان بن عبد المؤمن الأنصاري ، عن عمرو ابن شمر ، عن جابر قال ... وقال رسول الله صلى الله عليه وآله وهو رجل مني اسمه كاسمي يحفظني الله فيه ويعمل بسنتي يملأ الأرض قسطا وعدلا ونورا بعد ما تمتلي ظلما وجورا وسوءا حضرت فرمودند: آن حضرت مردى است از من، اسمش همچون اسم من بوده و خدا امر من را در او حفظ و نگاه مىدارد، به سنّت من عمل كرده و زمين را پر از عدل و داد و نور نموده بعد از آن كه از ظلم و ستم و زشتىها پر شده باشد. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى۳۸۱هـ)، علل الشرائع ، ج ۱ ص ۱۶۱تحقيق : السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر: المكتبة الحيدرية ـ النجف ، ۱۳۸۵هـ ـ ۱۹۶۶م طبق اين روايات که داراي تعدد طرق نيز هستند، قرآني که در زمان حضرت مهدي عليه السلام مورد عمل قرار ميگيرد، همان قرآني است که بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده است و به همان سنت پيامبر صلي الله عليه و آله عمل ميکند در روايات معتبر اهل سنت نيز نقل شده است که جضرت مهدي عليه السلام بعد از ظهور طبق سنت پيامبر (ص) با مردم رفتار ميکند و دين اسلام را در زمين پياده ميکند: روايت معتبري را ابويعلي نقل کرده است که در آن آمده است حضرت مهدي عليه السلام به شريعه و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله عمل ميکند: حدثنا أبو هشام الرفاعي حدثنا وهب بن جرير حدثنا هشام بن أبي عبد الله عن قتادة عن صالح أبي الخليل عن صاحب له وربما قال صالح عن مجاهد عن أم سلمة زوج النبي صلى الله عليه وسلم قالت قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ..فيخرج رجل من قريش من أهل المدينة... فيقسم بين الناس فيئهم ويعمل فيهم سنة نبيهم ويلقي الإسلام بجرانه إلى الأرض مردي از قريش از اهل مدينه اموال را بين مردم تقسيم ميکند و در ميان مردم به سنت پيامبر صلي الله عليه و آله رفتار مي کند و اسلام را به طور کامل در روي زمين پياده مي کند أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاى۳۰۷ هـ)، مسند أبي يعلي، ج ۱۲ ص ۳۶۹ تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، ۱۴۰۴ هـ – ۱۹۸۴م. محقق کتاب گويد: إسناده من طريق مجاهد حسن أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاى۳۰۷ هـ)، مسند أبي يعلي، ج ۱۲ ص ۳۶۹ تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، ۱۴۰۴ هـ – ۱۹۸۴م. ابن ماجه نيز اين روايت را با اندکي اختلاف نقل کرده است : ...فَيَقْسِمُ الْمَالَ وَيَعْمَلُ في الناس بِسُنَّةِ نَبِيِّهِمْ صلى الله عليه وسلم وَيُلْقِي الْإِسْلَامُ بِجِرَانِهِ إلى الأرض در ميان مردم به سنت پيامبر صلي الله عليه و آله رفتار مي کند و اسلام را به طور کامل در روي زمين پياده مي کند السجستاني الأزدي، ابوداود سليمان بن الأشعث (متوفاى ۲۷۵هـ)، سنن أبي داود، ج ۴ ص ۱۰۷ تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر. ابن قيم اين روايت را نقل و گويد: ورواه أبو يعلى الموصلي في مسنده من حديث قتادة عن صالح أبي الخليل عن صاحب له وربما قال صالح عن مجاهد عن أم سلمة والحديث حسن ومثله مما يجوز أن يقال فيه صحيح الزرعي الدمشقي الحنبلي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أبي بكر أيوب (مشهور به ابن القيم الجوزية ) (متوفاى۷۵۱هـ)، المنار المنيف في الصحيح والضعيف ، ج ۱ ص ۱۴۵ تحقيق : عبد الفتاح أبو غدة ، ناشر : مكتب المطبوعات الإسلامية – حلب، الطبعة : الثانية ، ۱۴۰۳هـ . ابن حجر نيز در خصوص اين روايت گويد: وصح أنه صلى الله عليه وسلم قال ( يكون اختلاف الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى۹۷۳هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج ۲ ص ۴۷۶ تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۷هـ - ۱۹۹۷م. شارحين اين روايات نيز اشاره کردهاند که اين شخص مهدي ميباشد که طبق شريعت پيامبر صلي الله عليه و آله عمل ميکند ملا علي قاري در اين خصوص گويد: أي المهدي في الناس ( بسنة نبيهم ) أي شريعته مهدي در بين مردم به شريعت پيامبر (ص) عمل ميکند ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى۱۰۱۴هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج ۱۰ ص ۹۴ تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۲۲هـ - ۲۰۰۱م . عظيم آبادي نيز قريب به اين تعبير را ذکر ميکند: ويعمل ) أي المهدي ( في الناس بسنة نبيهم ) فيصير جميع الناس عاملين بالحديث ومتبعيه مهدي در بين مردم به سنت عمل ميکند يعني اينکه مردم را عمل به روايات و پيروان آن ميگرداند العظيم آبادي، محمد شمس الحق (متوفاى۱۳۲۹هـ)، عون المعبود شرح سنن أبي داوود، ج ۱۱ ص ۲۵۵ ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الثانية، ۱۹۹۵م. طبراني روايتي را چنين نقل ميکند: حدثنا أحمد قال حدثنا أبو جعفر قال حدثنا محمد بن سلمة عن أبى الواصل عن أبي الصديق الناجي عن الحسن بن يزيد السعدي أحد بني بهدلة عن أبي سعيد الخدري قال سمعت رسول الله يقول يخرج رجل من أمتي يقول بسنتي مردي از امت من خروج ميکند که به سنت من سخن ميگويد. الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى۳۶۰هـ)، المعجم الأوسط، ج ۲ ص ۱۵ تحقيق: طارق بن عوض الله بن محمد،عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، ناشر: دار الحرمين - القاهرة – ۱۴۱۵هـ. در کتاب السنن الواردة في الفتن وغوائلها والساعة وأشراطها ،روايت ديگري چنين نقل شده است: حدثنا عبدالله بن عمرو حدثنا عتاب بن هارون حدثنا الفضل بن عبيدالله حدثنا عبدالله بن عمرو حدثنا محمد بن سلمة حدثنا أبو الواصل ۴ عن أبي أمية الحبطى عن الحسن بن يزيد السعدي عن أبي سعيد الخدري قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم يخرج رجل من أمتى يعمل بسنتي ينزل الله له البركة من السماء المقرئ الداني ،أبو عمرو عثمان بن سعيد الوفاة: ۴۴۴ ،السنن الواردة في الفتن وغوائلها والساعة وأشراطها ج ۵ ص ۱۰۶۳، دار النشر : دار العاصمة - الرياض - ۱۴۱۶ ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. ضاء الله بن محمد إدريس المباركفوري المقدسي الشافعي السلمي، جمال الدين، يوسف بن يحيي بن علي (متوفاى: ۶۸۵ هـ)، عقد الدرر في أخبار المنتظر، ج ۱ ص ۲۲۹، طبق برنامه الجامع الكبير. بنابراين وقتي مهدي موعود (ع) ظهور کند، به همان قرآن نازل شده بر پيامبر صلي الله عليه و آله و به سنت ايشان در بين مردم عمل خواهد کرد و دين اسلام را آشکار ميکند پيرايههائى كه در طول تاريخ اسلام توسط حکام جور، فاسق و نالايق و ديگران به اسلام بسته شده است، دين مبين اسلام را طورى نشان داده است كه اگر حضرت مهدي عليه السلام بخواهد آنها را از اسلام دور كند و حقيقت قرآن و اسلام را آشكار سازد، مردم گمان خواهد کرد که حضرت يك قرآن و اسلام جديدى را آورده است در صورتي که حضرت برنامههاي همان اسلامي را به اجرا ميگذارد که جدش رسول الله صلي الله عليه و آله آن را از طريق وحي آورده بود . همچنانکه در روايات نيز به اين امر اشاره شده است. در دعاها و روايات مربوط به امام زمان عليه السلام، امام به عنوان تجديد کننده احکام تعطيل شده قرآن که مردم به آن عمل نميکنند، معرفي شده است که در اين صورت مراد از کتاب جديد يعني زنده کننده احکام قرآن است . همچنين بيان شده است که حضرت مهدي عليه السلام فرسودگي را از اسلام بر طرف کرده و اسلام را زنده و آشکار ميکند در دعاي معروف و معتبر عهد که ابن المشهدي نيز آن را نقل کرده است ، به اين مسئله چنين اشاره شده است: واجعله مفزعا للمظلوم من عبادك ، وناصرا لمن لا يجد ناصرا غيرك ، ومجددا لما عطل من احكام كتابك ، ومشيدا لما ورد من اعلام دينك وسنن نبيك صلى الله عليه وآله ، واجعله اللهم ممن حصنته من بأس المعتدين . پروردگارا! او را پناه بندگان ستمديدهات و ياور مردمى كه جز تو ياورى ندارند قرار ده! او را بفرست تا احكام تعطيل شده كتابت (قرآن) را تجديد و آثار دينت و سنتهاى پيغمبرت را محكم كند و او را از خطر وجود دشمنان، در پرتو لطف خود نگاهدار! المشهدي الحائري، الشيخ أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علي (متوفاى۶۱۰هـ)، المزار،- ص ۶۶۵ ، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي، الطبعة : الأولى ، رمضان المبارك ۱۴۱۹هـ . الكفعمي، متوفاي( ۹۰۵ ) المصباح ۵۵۲، بيروت، ناشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، چاپ : الثالثة، سال چاپ : ۱۴۰۳ - ۱۹۸۳م اين دعا را علامه مجلسي نقل و در خصوص اسناد آن گويد: مَا رُوِيَ بِالْأَسَانِيدِ الْمُعْتَبَرَةِ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: مَنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ كَانَ مِنْ أَنْصَارِ قَائِمِنَا فَإِنْ مَاتَ قَبْلَهُ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ قَبْرِهِ وَ أَعْطَاهُ بِكُلِّ كَلِمَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَةٍ وَ هُوَ اللَّهُمَ رَبَ النُّورِ الْعَظِيمِ الدُّعَاء بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج۵۳ ؛ ص۳۲۷ همچنين در روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله در اين خصوص چنين آمده است: .. إِنَّ الثَّانِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي يَغِيبُ حَتَّى لَا يُرَى وَ يَأْتِي عَلَى أُمَّتِي زَمَنٌ لَا يَبْقَى مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَا مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ فَحِينَئِذٍ يَأْذَنُ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ فَيُظْهِرُ الْإِسْلَامَ وَ يُجَدِّدُ الدِّينَ دوازدهمين فرزندم از نظرها پنهان مىگردد و ديده نمىشود و زمانى بر پيروان من خواهد آمد که از اسلام جز نام و از قرآن جز نقشى باقى نماند. در اين هنگام خداوند بزرگ به او(مهدي) اجازه مى دهد و اسلام را با او آشکار و تجديد مىکند الخزاز القمي الرازي ، أبي القاسم علي بن محمد بن علي، كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثني عشر ، ص۱۵، تحقيق: السيد عبد اللطيف الحسيني الكوه كمري الخوئي، ناشر: انتشارات ـ قم، ۱۴۰هـ . در دعاي که از امام مهدي عليه السلام نيز نقل شده است ، چنين آمده است: دُعَاءٌ آخَرُ مَرْوِيٌّ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع خَرَجَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الضَّرَّابِ الْأَصْفَهَانِيِّ بِمَكَّةَ بِإِسْنَادٍ لَمْ نَذْكُرْهُ اخْتِصَاراً نُسْخَتُهُ- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ.... اللهم ! جدد به ما امتحى من دينك وأحي به ما بدل من كتابك وأظهر به ما غير من حكمك حتى يعود دينك به وعلى يديه غضا جديدا خالصا مخلصا لا شك فيه خدايا دين محوشده خودت را بوسيله امام مهدي عليه السلام تجديد كن و احکام کتابت را که تغيير پيدا کرده است، بوسيله ايشان احياء کن و احکام تغيير يافتهات را بوسيله ايشان آشکار كن تا دين تو به حالت نخست بازگردد در حالى به دست او دين با طراوت، جديد و صحيح و عارى از كژى و بدعت باشد الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن ، مصباح المتهجد، ص ۴۰۸ ، بيروت، مؤسسة فقه الشيعة - لبنان چاپ الأولى ، سال چاپ : ۱۴۱۱ - ۱۹۹۱ م شيخ طوسي در جاي ديگر از امام رضا عليه السلام چنين نقل ميکند: رَوَى يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَنَّ الرِّضَا ع كَانَ يَأْمُرُ بِالدُّعَاءِ لِصَاحِبِ الْأَمْرِ بِهَذَا...اللهم طهر منهم بلادك واشف منهم عبادك وأعز به المؤمنين وأحي به سنن المرسلين ، ودارس حكم النبيين وجدد به ما امتحى من دينك وبدل من حكمك حتى تعيد دينك به وعلى يديه جديدا غضا محضا صحيحا, لَا عِوَجَ فِيهِ وَ لَا بِدْعَةَ مَعَه
خدايا بلادهايت را از وجود آلوده آنان(کفار، جبارين،ملحدين) پاك كن،و با محو ايشان بندگانت را تشفي بده، و مؤمنان را به وجود آن حضرت عزيز گردان،و روشهاى رسولان و احكام كهنه پيامبران را به او زنده كن،و به وسيله او آنچه را از دينت محو شده و از قانونت تغيير يافته،تجديد فرما،تا دينت را به وجود او بازگردانى،و بر دو دست او جديد و تازه و خالص و صحيح نمايى كه كجى در آن ديده نشود و بدعت و پيرايهاى همراهش نباشد،تا اينكه با عدالتش تاريكيهاى نابرابرى را روشن كنى، الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن ، مصباح المتهجد، ص ۴۱۰، بيروت، مؤسسة فقه الشيعة - لبنان چاپ الأولى ، سال چاپ : ۱۴۱۱ - ۱۹۹۱ م در دعايي که در غيبت امام مهدي عليه السلام خوانده ميشود که شيخ صدوق نيز آن را نقل ميکند، چنين آمده است: وَتُطَهِّرَ مِنْهُمْ بِلَادَكَ وَ اشْفِ مِنْهُمْ صُدُورَ عِبَادِكَ وَ جَدِّدْ بِهِ مَا امْتَحَى مِنْ دِينِكَ وأَصْلِحْ بِهِ مَا بُدِّلَ مِنْ حُكْمِكَ وَ غَيِّرْ مِنْ سُنَّتِكَ حَتَّى يَعُودَ دِينُكَ بِه شهرهاي خود را از وجود (جباران و کافران) پاك کن و سينه بندگانت را تشفّى ده و دين محوشده خودت را به دست حضرت مهدي (ع) تجديد كن و احكام تبديل شده و سنت تغيير يافته خود را با و جود او اصلاح كن تا دين تو بر برگردد الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى۳۸۱هـ)، كمال الدين و تمام النعمة، ج۲ ؛ ص۵۱۴، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ( التابعة ) لجماعة المدرسين ـ قم، ۱۴۰۵هـ . (مكتبه اهل بيت) در زيارتنامه امام حسن عسگري عليه السلام نيز به اين امر اشاره شده است که فرزند آن حضرت با زدودن فرسودگي از اسلام در حقيقت اسلام ناب را تجديد ميکند و پرده از کهنگي قرآن بر ميدارد علامه مجلسي از سيد بن طاووس در اين خصوص چنين نقل ميکند: السلام عليك يا أبا الإمام المنتظر ، الظاهرة للعاقل حجته ، والثابتة في اليقين معرفته المحتجب عن أعين الظالمين ، والمغيب عن دولة الفاسقين ، والمعيد ربنا به الاسلام جديدا بعد الانطماس ، والقرآن غضا بعد الاندراس
درود بر شما اي پدر امام منتظر که براي خردمند حجت او عيان است و شناخت و معرفت او يقينا ثابت است همان كسي كه از ديده ستمکاران نهان و از دولت و حکومت فاسقان غايب شده است.همان شخصي كه پروردگار ما به وسيله اش دين اسلام را پس از محو شدن و قرآن را پس از كهنه گى تازه مي گرداند. المجلسي، محمد باقر (متوفاى ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ۹۹ ص ۶۷، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، ۱۴۰۳هـ - ۱۹۸۳م. در روايتي ديگر اشاره شده است که وقتي حضرت مهدي عليه السلام به امر جديد دعوت ميکند، اين جديد بودن، به لحاظ غربت اسلام است که غريب ميشود نعماني چنين نقل کرده است:
حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد بن عقدة ، قال : حدثني علي بن الحسن التيملي ، قال : حدثني أخواي محمد وأحمد ابنا الحسن ، عن أبيهما ، عن ثعلبة بن ميمون وعن جميع الكناسي ، جميعا ، عن أبي بصير ، عن كامل ، عن أبي جعفر ( عليه السلام ) أنه قال إن قائمنا إذا قام دعا الناس إلى أمر جديد كما دعا إليه رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ، وإن الإسلام بدأ غريبا وسيعود غريبا كما بدأ ، فطوبى للغرباء ابو بصير از كامل و از امام باقر عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «قائم ما چون قيام كند مردم را به امر نوينى دعوت خواهد نمود همان گونه كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله دعوت فرمود، و اسلام غريبانه آغاز شد و باز همچنان كه غريبانه آغاز شد بود، غريب خواهد گرديد، و خوشا بحال غريبان النعماني ،محمد بن إبراهيم ،(متوفاي ۳۸۰)، كتاب الغيبة، ص ص ۳۳۶، تحقيق : فارس حسون كريم، قم ناشر : أنوار الهدى ، سال چاپ : ۱۴۲۲، چاپ : الأولى شيخ مفيد روايتي را از امام صادق عليهالسلام نقل ميکند که فرمودند: وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَال اذا قامالقائم دعاالناس الى الاسلام جديدا و هداهم الى امر قد دثر و ضل عنهالجمهور و انما سمى القائم مهديا لانه يهدى الى امر مضلول عنه و سمىالقائم لقيامة بالحق
امام صادق عليه السلام فرمودند: وقتى قائم قيام کند مردم را از نو به اسلام فراخواند و آنان را به امرى که کهنه و فرسوده گرديده و عامه مردم از آن گمراه شده اند، رهنمون سازد. قائم ، مهدى ناميده شده است زيرا مردم را به امر گمشده اي راهنمايى مىکند و بدين جهت قائم ناميده شده است که براي اقامه حق قيام مي كند. الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري البغدادي (متوفاى۴۱۳ هـ)، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج ۲ ص ۳۸۳، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، ۱۴۱۴هـ - ۱۹۹۳ م. در يکي از ادعيه مربوط به امام مهدي عليه السلام اشاره شده است که حضرت قرآني را که احکامش تغيير پيدا کرده است، زنده ميکند:
اللهم ! جدد به ما امتحى من دينك وأحي به ما بدل من كتابك وأظهر به ما غير من حكمك حتى يعود دينك به وعلى يديه غضا جديدا خالصا مخلصا لا شك فيه وَ لَا شبهة معه ولا باطل عنده ولا بدعة لديه بار خدايا!به دست او آنچه از دينت فراموش شده را تازه گردان،و آنچه از معانى كتابت تغيير يافته را زنده كن،و آنچه از احكامت دگرگون شده را آشكار ساز،تا دينت به وسيله او و به دست او شاداب،نوين،ناب و بىآلايش گردد آنچنانكه شكى در آن نبوده و شبههاى با آن نباشد،و باطل و بدعتى همراه آن نماند الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن ، مصباح المتهجد، - ص ۴۰۸ ، بيروت، مؤسسة فقه الشيعة - لبنان چاپ الأولى ، سال چاپ : ۱۴۱۱ - ۱۹۹۱ م الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى۳۸۱هـ)، كمال الدين و تمام النعمة، ج ۲ ؛ ص ۵۱۴ تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ( التابعة ) لجماعة المدرسين ـ قم، ۱۴۰۵هـ . (مكتبه اهل بيت)
در برخي روايات ما آمده است، امام مهدي عليه السلام با برگرداندن راي و افکار نادرست مردم به کتاب الهي، قرآن را زنده ميکند . همچنانکه در بيان حضرت علي عليه السلام درباره امام مهدي عليه السلام در اين خصوص چنين نقل شده است: وَيَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِ. وَ يُحْيِي مَيِّتَ الْكِتَابِ وَالسُّنَّةِ. و رأى را بقرآن بر مىگرداند (مردم را از بكار بستن انديشههاى نادرست نهى و به رجوع به قرآن وا مىدارد تا به دستور كتاب خدا رفتار نموده و مخالف آن را دور اندازند) زمانيكه مردم قرآن را به رأى و انديشه (خود) مبدّل كرده باشند (از قرآن چشم پوشيده امور را طبق انديشه نادرست خود انجام دهند). نهج البلاغه خطبه ۱۳۸. بنابراين مراد از آوردن قرآن جديد ، اصلاح افكار نادرست مردم بر اساس تعاليم قرآن است . در زمان صدر اسلام، پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت و يا حتي صحابه نيز قرائت خاصي داشتند ، لذا اين احتمال وجود دارد که علاوه بر موارد فوق، وقتي حضرت مهدي عليه السلام ظهور کند، قرائت صدر اسلام را در بين مردم رواج دهد چنانچه علماي اهل سنت نيز به اين نوع قرائات اشاره کردهاند. ثعلبي در اينباره مينويسد: (مالك يوم الدين) اختلف القراء فيه من عشرة أوجه : الوجه الأول : مالك - بالألف وكسر الكاف - على النعت وهو قراءة النبي صلى الله عليه وسلم وأبي بكر وعمر وعثمان وعلي وطلحة والزبير وسعد وعبد الرحمن بن عوف وابن مسعود وأبي بن كعب ومعاذ بن جبل وابن عباس وأبي ذر وأبي هريرة وأنس ومعاوية ومن التابعين وأتباعهم عمر بن عبد العزيز ومحمد بن شهاب الزهري ومسلمة بن زيد والأسود بن يزيد وأبو عبد الرحمن السلمي وسعيد بن جبير وأبو رزين وإبراهيم وطلحة بن عوف وعاصم بن أبي النجود و . . . . . بن عمر... در قرائت «مالک يوم الدين» ده وجه وجود دارد وجه اول اينکه مالک با الف و با کسر کاف باشد که صفت باشد براي رب اين قرائت پيامبر (ص) وسلم ،أبي بكر، عمر عثمان، علي ، طلحة، الزبير، سعد، عبد الرحمن بن عوف، ابن مسعود، أبي بن كعب، معاذ بن جبل، ابن عباس، أبي ذر، أبي هريرة، أنس، معاوية، از تابعين نيز . تابعين تابعين عمر بن عبد العزيز، محمد بن شهاب، مسلمه،اسود، ابوعبد الرحمان، سعيد بن جبير، أبو رزين، إبراهيم، طلحة بن عوف ، عاصم و ابن عمر، بود الثعلبي النيسابوري، ابوإسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم (متوفاى۴۲۷هـ)، الكشف والبيان، ج ۱ ص ۱۱۲ تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۲۲هـ-۲۰۰۲م. در تفسير قشيري نيز به قرائت پيامبر (صلي الله عليه وآله) در در خصوص آيه ( فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ ) چنين اشاره شده است که حرف «ر» در «الروح» را با ضمه مي خواندند وي مينويسد: وقيل : كانت قراءة النبي ( الرُّوح ) بضم گفته شده قرائت نبي در خصوص «الروح» با ضم را بوده است القشيري النيسابوري الشافعي، ابوالقاسم عبد الكريم بن هوازن بن عبد الملك ، (متوفاى۴۶۵هـ)، تفسير القشيري المسمي لطائف الإشارات، ج ۳ ص ۲۸۱ تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان، الطبعة: الأولى، ۱۴۲۰هـ ـ ۲۰۰۰م. همچنين در خصوص قرائت حضرت علي عليه السلام که داراي قرائت خاصي بود، چنين آمده است: نحاس مينويسد: ( فرهان مقبوضة ) هذه قراءة علي بن أبي طالب رضي اين نوع خواندن فرهان مقبوضه ، قرائت حضرت علي عليه السلام است النحاس المرادي المصري، أبو جعفر أحمد بن محمد بن إسماعيل (متوفاى۳۳۸هـ)، إعراب القرآن ،، ج ۱ ص ۳۴۸ تحقيق : د. زهير غازي زاهد ، ناشر : عالم الكتب - بيروت ، الطبعة : الثالثة ، ۱۴۰۹هـ ـ ۱۹۸۸م. و در جاي ديگر ميگويد: وهي المعروفة من قراءة علي بن أبي طالب النحاس المرادي المصري، أبو جعفر أحمد بن محمد بن إسماعيل (متوفاى۳۳۸هـ)، إعراب القرآن، ج ۴ ص ۱۷۰، تحقيق : د. زهير غازي زاهد ، ناشر : عالم الكتب - بيروت ، الطبعة : الثالثة ، ۱۴۰۹هـ ـ ۱۹۸۸م. و يا در جاي ديگر مينويسد: خاتمه مسك ) وزعم أن هذه القراءة قراءة علي بن أبي طالب النحاس المرادي المصري، أبو جعفر أحمد بن محمد بن إسماعيل (متوفاى۳۳۸هـ)، إعراب القرآن، ج ۵ ص ۱۸۱تحقيق : د. زهير غازي زاهد ، ناشر : عالم الكتب - بيروت ، الطبعة : الثالثة ، ۱۴۰۹هـ ـ ۱۹۸۸م. ثعلبي نيز به قرائت حضرت علي عليه السلام چنين اشاره ميکند: إنَّ الذين فرَّقوا دينهم ( قرأ حمزة والكسائي : فارقوا بالألف أي خرجوا من دينهم وتركوه وهي قراءة عليّ بن أبي طالب كرّم الثعلبي النيسابوري، ابوإسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم (متوفاى۴۲۷هـ)، الكشف والبيان، ج ۴ ص ۱۸۱ تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۲۲هـ-۲۰۰۲م. شنقيطي نيز در اين خصوص مينويسد: ( أمرنا ) بالتشديد . وهي قراءة على رضي الله عنه . الجكني الشنقيطي، محمد الأمين بن محمد بن المختار (متوفاى ۱۳۹۳هـ.)، أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، ج ۳ ص ۷۷ تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - ۱۴۱۵هـ - ۱۹۹۵م. بعد از اينکه مشخص شد قرائت خاص در زمان صدر اسلام متداول بوده است و اين نوع قرائت نيز خللي در معني قرآن ايجاد نميکرده و تحريف نيز به حساب نميآيد، لازم است بيان شود که وقتي گفته ميشود حضرت مهدي عليه السلام قرآن جديدي را ميآورد، يکي از احتمالات در اينجا اين است که حضرت قرائتي را که در زمان پيامبر (صلي الله عليه وآله) مرسوم بوده را آشکار ميکند چون مردمان بعدي با آن قرائت مأنوس نيستند لذا فکر ميکنند اين قرآن جديدي است. در روايات نقل شده است در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله وقتي قرآن نازل ميشد، صحابه سعي ميکردند قرآن را به همراه شأن نزول قرائت کنند همچنان درباره آيه تبليغ که در شأن حضرت علي عليه السلام نازل شده است، اين چنين بوده است که نام حضرت را نيز در کنار خود آيه قرائت ميکردند لذا احتمال دارد مراد از کتاب جديدي که امام زمان عليه السلام ميآورد، قرأت قرآن همراه با شأن نزول است که در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله مرسوم بوده است سيوطي در اين خصوص اين چنين راويت ميکند: وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال : كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم ) يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك ( ان عليا مولى المؤمنين ) وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى۹۱۱هـ)، الدر المنثور، ج ۳ ص ۱۱۷، ناشر: دار الفكر - بيروت – ۱۹۹۳. الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى۱۲۷۰هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج ۶ ص ۱۹۳، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت. ابن مردويه، أبي بكر أحمد بن موسى الأصفهاني، متوفاي ۴۱۰، مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) ص ۲۴۰، تحقيق : جمعه ورتبه وقدم له : عبد الرزاق محمد حسين حرز الدين،چاپ : الثانية، سال چاپ : ۱۴۲۴ - ۱۳۸۲ش همچنين ابن مردويه در جاي ديگر در مورد چگونگي قرائت آيه ديگر در زمان پيامبر (ص) مينويسد: ابن مردويه ، عن ابن عباس : كنا نقرأ على عهد رسول الله : كفى الله المؤمنين القتال بعلي . ابن مردويه از اين عباس نقل ميکند که در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله ما چنين قرائت ميکرديم خداوند مؤمنان را از جنگ به وسيله علي بى نياز ساخت ابن مردويه، أبي بكر أحمد بن موسى الأصفهاني، متوفاي ۴۱۰، مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) - أبي بكر أحمد بن موسى ابن مردويه الأصفهاني - ص ۳۰۰ ، حقيق : جمعه ورتبه وقدم له : عبد الرزاق محمد حسين حرز الدين،چاپ : الثانية، سال چاپ : ۱۴۲۴ - ۱۳۸۲ش سيوطي نيز چنين نقل ميکند ابن مسعود آيه را چنين قرائت ميکرده است وأخرج ابن أبي حاتم وابن مردويه وابن عساكر عن ابن مسعود رضي الله عنه أنه كان يقرأ هذا الحرف ) وكفى الله المؤمنين القتال ( بعلي بن أبي طالب السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى۹۱۱هـ)، الدر المنثور، ج ۶ ص ۵۹۰، ناشر: دار الفكر - بيروت۱۹۹۳. الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى۱۲۷۰هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج ۲۱ ،ص ۱۷۵، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت. بنابراين وقتي گفته مي شود حضرت مهدي عليه السلام با کتاب جديد ميآيد، احتمال دارد مراد نوع قرائت قرآن همراه با شأن نزول باشد که در زمان پيامبر صلي الله عليه و اله مرسوم بوده است نه اينکه حضرت قرآن جديد ميآرود در روايات ذکر شده است که وقتي امام مهدي عليه السلام ظهور کند، طبق قرآن جدش علي عليه السلام حکم ميکند لذا وقتي گفته ميشود حضرت با کتاب جديد ميآيد بخاطر اين است که اين قرآن از دسترس مردم دور بوده است و وقتي مردم اين قرآن را ميبينند براي آنها چيز جديدي است. البته لازم به يادآوري است که قرآن حضرت علي عليه السلام همان قرآن در بين مردم ولي به ترتب نزول بوده است، همچنانکه ابن حجر گويد: علي أنه جمع القرآن على ترتيب النزول عقب موت النبي صلى الله عليه وسلم علي عليه السلام قرآن را طبق ترتيب نزول بعد از رحلت پيامبر (ص) جمع کرد العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى۸۵۲ هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج ۹ ص ۵۲، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة – بيروت وي همچنين گويد: إن مصحف على كان على ترتيب النزول أوله اقرأ ثم المدثر ثم ن والقلم ثم المزمل همانا مصحف علي عليه السلام به ترتيب نزول بود به اين صورت که اولش سوره اقرأ سپس مدثر بعد ن و القلم و سپس مزمل بود العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى۸۵۲ هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج ۹ ص ۴۲. تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة – بيروت ابن سيرين نيز به اين مسئله چنين اعتراف کرده است: قال ابن سيرين فبلغنى أنه كتب على تنزيله ولو أصيب ذلك الكتاب لوجد فيه علم كثير به من رسيده است که علي عليه السلام قرآنش را طبق نزول نوشته است اگر اين کتاب يافت شود علوم فراوان در آن پيدا ميشود ابن عبد البر النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى ۴۶۳هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج ۳ ص ۹۷۴، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۲هـ. الطبري، ابوجعفر محب الدين أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفاى۶۹۴هـ)، الرياض النضرة في مناقب العشرة، ج ۲ ، ص ۲۱۷، تحقيق عيسي عبد الله محمد مانع الحميري، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، ۱۹۹۶م. الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاى۷۶۴هـ)، الوافي بالوفيات، ج ۱۷ ص ۱۶۷، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - ۱۴۲۰هـ- ۲۰۰۰م. در روايات صحيح نيز به اين امر اشاره شده است که حضرت مهدي عليه السلام احکام را به روش قرآن حضرت علي عليه السلام اجرا خواهد کرد که چند مورد را ذكر ميکنيم: کليني روايت صحيحي را در اين خصوص چنين نقل کرده است: محمد بن يحيى ، عن محمد بن الحسين، عن عبد الرحمن بن أبي هاشم ، عن سالم بن سلمة قال : قرأ رجل على أبي عبد الله ( عليه السلام ) وأنا أستمع حروفا من القرآن ليس على ما يقرؤها الناس ، فقال أبو عبد الله ( عليه السلام ) : كف عن هذه القراءة اقرأ كما يقرأ الناس حتى يقوم القائم فإذا قام القائم ( عليه السلام ) قرأ كتاب الله عز وجل على حده وأخرج المصحف الذي كتبه علي ( عليه السلام ) مردى براى امام صادق (ع) چند كلمه از قرآن خواند كه من گوش مىكردم طبق آن روشي كه مردم مىخوانند،نبود. امام صادق (ع) به او فرمود: از اين قرائت خوددارى كن و چنان قرائت كن كه مردم امروزه قرائت مىكنند تا امام قائم (ع) ظهور كند و هر گاه امام قائم (ع) ظهور كرد، كتاب خدا عز و جل را بر حدّ و قرار خود مىخواند و آن مصحفى را كه على (ع) نوشته بود بيرون آورد الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى۳۲۸ هـ)، الأصول من الكافي، ج ۲ ص ۶۳۳، ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،۱۳۶۲ هـ.ش. نجاشي در خصوص او گويد: ۹۴۶ - محمد بن يحيى أبو جعفر العطار القمي شيخ أصحابنا في زمانه ثقة عين كثير الحديث. له كتب منها: كتاب مقتل الحسين [عليه السلام] و كتاب النوادر أخبرني عدة من أصحابنا عن ابنه أحمد عن أبيه بكتبه. محمد بن يحيي از بزرگان اصحاب ما در زمان خود و ثقه و مايه افتخار بود رجال النجاشي/بابالميم/۳۵۳ شيخ طوسي نيز گويد:
- محمد بن يحيى العطار روى عنه الكليني قمي كثير الرواية. محمد بن يحيي کثير الروايه است رجال الطوسي/بابذكرأسماء.../بابالميم/۴۳۹ ابن داود نيزگويد: محمد بن يحيى أبو جعفر العطار لم [جخ] روى عنه الكليني و هو [قمي] كثير الرواية ثقة. او کثر الروايه و ثقه است رجال ابن داود/الجزءالأولمن.../بابالميم/۳۴۰ حلي نيز گويد: محمد بن يحيى أبو جعفر العطار القمي شيخ من أصحابنا في زمانه ثقة عين كثيرا محمد بن يحيي شيخ اصحاب ما در زمان خود ثقه و سرشناس بود الخلاصةللحلي/الفصلالثالثو.../البابالأولمحمد/۱۵۷ نجاشي ميگويد: جليل من أصحابنا، عظيم القدر، كثير الرواية، ثقة، عين، حسن التصانيف، مسكون إلى روايته... وي فرد با عظمت در ميان علماي شيعه بوده و بسيار گرانقدر است، روايات زيادي نقل کرده و مورد اعتماد است و داراي شخصيت برجسته بود. تأليفات خوبي داشت و روايات او اطمينان آور است: رجال النجاشي، ص۳۳۴. شيخ طوسي او را با عنوان «کوفي ثقه» ياد ميکند: كوفي، ثقة. رجال الطوسي، ص۳۷۹؛ معجم رجال الحديث، ج۱۶، ص۳۰۸ ـ ۳۰۹، رقم: ۱۰۵۸۱ نجاشي درباره او گويد: جليل من أصحابنا ثقة ثقة او جليل القدر و موثق موثق است رجال النجاشي/بابالعين/۲۳۶ علامه حلي نيز گويد: جليل من أصحابنا ثقة ثقة الخلاصةللحلي /ص۱۱۴ نام وي سالم بن مكرم بن عبد الله است. نجاشي درباره وثاقت او گويد: أبو خديجة و يقال: أبو سلمه الكناسي. يقال صاحب الغنم مولى بني أسد الجمال. يقال: كنيته كانت أبا خديجة و أن أبا عبد الله عليه السلام كناه أبا سلمه ثقة ثقة او موثق موثق است رجال النجاشي/بابالسين/۱۸۸ بنابراين روايت معتبر است مرحوم طبرسي نيز روايتي طولاني را درباره قرآن حضرت علي عليه السلام نقل کرده است که حضرت مهدي عليه السلام طبق آن حکم ميکند. وي مينويسد: فقال عليه السلام : نعم إذا قام القائم من ولدي ، يظهره وَ يَحْمِلُ النَّاسَ عَلَيْه فتجري السنة به صلوات الله عليه حضرت علي عليه السلام بعد از امتناع عمر از دريافت قرآن، فرمودند: وقتى قائم از اولاد من ظهور نمايد مردم را بر اساس آن قرآن راه برده و سنّت به دست او (كه درود خدا بر او باد) جارى گردد. الطبرسي، أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب (متوفاى ۵۴۸هـ)، الاحتجاج، ج ۱ ص ۲۲۸، تحقيق: تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، ۱۳۸۶ - ۱۹۶۶ م. روايت ديگري را جابر از امام باقر عليه السلام در اين خصوص چنين نقل کرده است: وروى جابر ، عن أبي جعفر عليه السلام أنه قال : إذا قام قائم آل محمد عليه السلام ضرب فساطيط لمن يعلم الناس القرآن على ما أنزل الله جل جلاله فأصعب ما يكون على من حفظه اليوم ، لأنه يخالف فيه التأليف امام باقر (ع) فرموده است: هنگامى كه قائم آل محمد (ع) قيام مىكند خيمههايى براى افرادى كه به مردم قرآن مىآموزند بر پا مىشود و آنان قرآن را به ترتيبى كه خداوند نازل فرموده است آموزش مىدهند و حفظ آن در آن روز از اين جهت بسيار دشوار است كه ترتيب آن بر خلاف ترتيب كنونى آيات و سورههاست. الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري البغدادي (متوفاى۴۱۳ هـ)، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج ۲ ص ۳۸۶، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، ۱۴۱۴هـ - ۱۹۹۳ م. المجلسي، محمد باقر (متوفاى ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ۵۲ ص ۳۳۹، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، ۱۴۰۳هـ - ۱۹۸۳م. بنابراين اگر گفته ميشود امام مهدي عليه السلام کتاب جديد ميآورد، مراد قرآني است که در دست حضرت علي عليه السلام بوده و به ترتيب نزول نوشته شده بود و در آن به تفسير و تاويل آيات نيز اشاره شده بود و در آن علوم فراواني وجود دارد همچنانکه در منابع اهل سنت آمده است اينکه در روايات آمده است که حضرت مهدي عليه السلام کتاب جديد ميآورد، مراد تاويل قرآن است نه اينکه کتابي بر خلاف قرآن نازل شده بر پيامبر صلي الله عليه و آله بياورد همچنانکه در روايت آمده است: ( هل ينظرون إلا تأويله يوم يأتي تأويله ) من الآيات التي تأويلها بعد تنزيلها قال : ذلك بعد قيام القائم القمي، أبي الحسن علي بن ابراهيم (متوفاى۳۱۰هـ) تفسير القمي، ج ۱ ص ۲۳۵، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: السيد طيب الموسوي الجزائري، ناشر: مؤسسة دار الكتاب للطباعة والنشر - قم، الطبعة: الثالثة، صفر ۱۴۰۴. إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب - الشيخ علي اليزدي الحائري - ج ۱ ص ۵۹ البته لازم به ذکر است که تاويل قرآن، از چيزهايي است که مختص به اهل بيت ميباشد همچنانکه پيامبر صلي الله عليه و آله در روايتي درباره حضرت علي عليه السلام ميفرمايد: حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا حُسَيْنُ بن مُحَمَّدٍ ثنا فِطْرٌ عن إِسْمَاعِيلَ بن رَجَاءٍ الزبيدي عن أبيه قال سمعت أَبَا سَعِيدٍ الخدري يقول كنا جُلُوساً نَنْتَظِرُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَخَرَجَ عَلَيْنَا من بَعْضِ بُيُوتِ نِسَائِهِ قال فَقُمْنَا مَعَهَ فَانْقَطَعَتْ نَعْلُهُ فَتَخَلَّفَ عليها علي يَخْصِفُهَا فَمَضَى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَمَضَيْنَا معه ثُمَّ قام يَنْتَظِرُهُ وَقُمْنَا معه فقال ان مِنْكُمْ من يُقَاتِلُ على تَأْوِيلِ هذا الْقُرْآنِ كما قَاتَلْتُ على تَنْزِيلِهِ فَاسْتَشْرَفْنَا وَفِينَا أبو بَكْرٍ وَعُمَرُ فقال لاَ وَلَكِنَّهُ خَاصِفُ النَّعْلِ قال فَجِئْنَا نَبَشِّرُهُ قال وَكَأَنَّهُ قد سَمِعَهُ ابوسعيد خدري نقل مىكند كه در انتظار تشريف فرمائى رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله نشسته بوديم. فاصلهاى نشد كه پيغمبراكرم صلّى اللّه عليه و آله از خانه يكى از همسرانش بيرون آمد. از جاى برخاستيم که ناگهان بند كفش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پاره شد. على عليه السّلام كفش را گرفت و به وصله زدن آن پرداخت. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به حركت خود ادامه داد و ما همه همراه آن حضرت حركت كرديم. پس از اندك فاصلهاى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ايستاد و ما هم به پيروى از ايشان ايستاديم. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله منتظر آمدن على عليه السّلام بود. در اين هنگام، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: به راستى يكى از شما براى تأويل قرآن مىجنگد، همانطور كه من براى تنزيل آن جنگيدم. ابو بكر و عمرگفتند: آيا ما همان مردى هستيم كه براى بيان تأويل قرآن مىجنگيم؟ پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: نه، لکن او آن كسي كه كفش مرا وصله مىزند، به ملاقات على عليه السّلام رفتيم تا او را به مأموريتى كه در آينده خواهد داشت، مژده دهيم حضرت على عليه السّلام به مژده ما توجهى نكرد و گويا اين موقعيت را از خود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله شنيده بود الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج ۳ ص ۸۲، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر. هيثمي درباره سند اين روايت گويد: رواه احمد ورجاله رجال الصحيح غير فطر بن خليفة وهو ثقة الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى ۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج ۹ ص ۱۳۴، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – ۱۴۰۷هـ. الباني اين روايت را صحيح دانسته و گويد: ( صحيح ) إن منكم من يقاتل على تأويل هذا القرآن كما قاتلت على تنزيله فاستشرفنا وفينا أبو بكر وعمر فقال : لا ولكنه خاصف النعل . يعني عليا رضي الله عنه الألباني ، محمد ناصر الدين، السلسلة الصحيحة،ج ۵، ۶۳۹، الرياض،الناشر : مكتبة المعارف در روايات اشاره شده است به اينکه زماني ميرسد که مردم فرامين قرآن و اسلام را ناديده گرفته و از قرآن و اسلام فقط نقش ظاهري آن باقي ميماند يعني چنان گرد فرسودگى و کهنهگى بر قرآن مينشيند که گويي قرآني در بين مسلمين نبوده است. لذا وقتي امام مهدي عليه السلام ظهور ميکند و ميخواهد احکام قرآن را در جامعه اسلامي به اجرا گذاشته و فرسودگي را از سيماى قرآن بزدايد و تعاليم واقعى اسلام را از نو زنده کند، گويا آن حضرت مردم را به کتاب جديدي فرا مىخواند که در نزد مردم فراموش شده بوده است. روايت صحيحي را شيخ طوسي چنين نقل ميکند: محمد بن الحسن الصفار عن محمد بن الحسين بن أبي الخطاب عن جعفر بن بشير ومحمد بن عبد الله بن هلال عن العلا بن رزين القلا عن محمد بن مسلم قال : سألت أبا جعفر ( عليه السلام ) عن القائم عجل الله فرجه إذا قام باي سيرة يسير في الناس ؟ فقال : بسيرة ما سار به رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) حتى يظهر الاسلام قُلْتُ وَ مَا كَانَتْ سِيرَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ أَبْطَلَ مَا كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَ اسْتَقْبَلَ النَّاسَ بِالْعَدْلِ وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ ع إِذَا قَامَ يُبْطِلُ مَا كَانَ فِي الْهُدْنَةِ مِمَّا كَانَ فِي أَيْدِي النَّاسِ وَ يَسْتَقْبِلُ بِهِمُ الْعَدْلَ.
علاء بن محمد گويد از حضرت باقر عليه السّلام پرسيدم: قائم چگونه در ميان مردم رفتار ميكند؟ فرمود به روش پيغمبر (ص) عمل مينمايد تا آنكه اسلام را آشكار ميسازد. عرض كردم: روش پيغمبر چگونه بود؟ فرمود: پيغمبر آثار كفر جاهليت را از ميان برد و با مردم به عدالت رفتار كرد. قائم هم موقعى كه قيام ميكند هر اعمال نامشروع و بدعتى را كه هنگام صلح و سازش با بيگانگان اسلام در ميان مسلمين مرسوم گشته از ميان ميبرد و مردم را بعدالت گسترى رهبرى مينماي الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى۴۶۰هـ)، تهذيب الأحكام، ج ۶ ص ۱۵۴، تحقيق : السيد حسن الموسوي الخرسان ، ناشر : دار الكتب الإسلامية ـ طهران ، الطبعة الرابعة،۱۳۶۵ ش . علامه مجلسي اين روايت را صحيح دانسته است: صحيح مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج۹، ص: ۴۰۹، محقق / مصحح: رجائى، مهدى، ناشر: كتابخانه آيه الله مرعشي نجفي، سال چاپ: ۱۴۰۶ ق چاپ: اول نجاشي در خصوص وثاقت او گويد: كان وجها في أصحابنا القميين ثقة عظيم القدر . او از سرشناسان اصحاب قمي ما و ثقه و جايگاهي بزرگ داشت رجال النجاشي /ص۳۵۴ : حلي نيز گويد: كان وجها في أصحابنا القميين ثقة عظيم القدر راجحا قليل السقط في الرواية الخلاصةللحلي /ص۱۵۷ : نجاشي گويد: محمد بن الحسين بن أبي الخطاب أبو جعفر الزيات الهمداني و اسم أبي الخطاب زيد جليل من أصحابنا عظيم القدر كثير الرواية ثقة عين او يکي از اصحاب ما داراي جايگاهي بزرگ و کثير الروايه و ثقه است رجال النجاشي/بابالميم/۳۳۴ شيخ طوسي نيز گويد: کوفي ثقة فهرست الطوسي /ص۴۰۰ وي در رجال طوسي نيز او را توثيق کرده است: ثقة رجال الطوسي /ص۳۷۹ نجاشي گويد: جعفر بن بشير أبو محمد البجلي الوشاء من زهاد أصحابنا و عبادهم و نساكهم و كان ثقة او از زهاد، عبادان و پارسايان اصحاب ما و ثقه ميباشد و رجال النجاشي/بابالجيم/۱۱۹ شيخ طوسي نيز گويد: جعفر بن بشير البجلي ثقة جليل القدر او ثقه و جليل القدر بود فهرست الطوسي/بابالجيم/بابجعفر/۱۰۹ نجاشي گويد: العلاء بن رزين القلاء ...و كان ثقة رجال النجاشي/بابالعين/ومنهذا.../۲۹۸ شيخ طوسي نيز گويد: العلاء بن رزين القلاء ..جليل القدر ثقة فهرست الطوسي/بابالعين/بابالعلاء/۳۲۲ حلي نيز گويد: العلاء بن رزين القلاء ..ثقة ثقة رجال ابن داود/الجزءالأولمن.../بابالعينالمهملة/۲۳۵ وي از اصحاب اجماع ميباشد کشي گويد: اجتمعت العصابة على تصديق هؤلاء الأولين من أصحاب أبي جعفر بر تصديق انها اجماع شده است رجال الكشي/الجزءالأول/الجزءالثالث/۲۳۸ نجاشي نيز گويد: وجه أصحابنا بالكوفة فقيه ورع صحب أبا جعفر و أبا عبد الله عليهما السلام و روى عنهما و كان من أوثق الناس او سرشناس اصحاب ما در کوفه فقيه با تقوا او ازاصحاب امام باقر و امام صادق عليهما السلام و از موثقترن مردم بود رجال النجاشي /ص۳۲۴ در روايتي ديگري از پيامبر صلي الله عليه و آله در اين خصوص چنين آمده است: .. إِنَّ الثَّانِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي يَغِيبُ حَتَّى لَا يُرَى وَ يَأْتِي عَلَى أُمَّتِي زَمَنٌ لَا يَبْقَى مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَا مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ فَحِينَئِذٍ يَأْذَنُ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ فَيُظْهِرُ الْإِسْلَامَ وَ يُجَدِّدُ الدِّينَ دوازدهمين فرزندم از نظرها پنهان مىگردد و ديده نمىشود و زمانى بر پيروان من خواهد آمد که از اسلام جز نام و از قرآن جز نقشى باقى نماند. در اين هنگام خداوند بزرگ به او(مهدي) اجازه مى دهد و اسلام را با او آشکار و تجديد مىکند الخزاز القمي الرازي ، أبي القاسم علي بن محمد بن علي، كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثني عشر ، ص۱۵، تحقيق: السيد عبد اللطيف الحسيني الكوه كمري الخوئي، ناشر: انتشارات ـ قم، ۱۴۰هـ . اين روايات بر اين امر دلالت دارند که مردم با عمل نکردن به قرآن و دين، باعث غربت و فراموشي اين کتاب آسماني شدهاند و وقتي که حضرت مهدي عليه السلام احکام قرآن و اسلام را اجرا ميکند، براي مردم که اين امر تازگي دارد نه اينکه قرآن و اسلام جديدي را ميآورد؟! همچنانکه نقل شده است که بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله روايات را آتش زده و از بين بردند ذهبي در اين خصوص مينويسد:
جمع أبي الحديث عن رسول الله و كانت خمسمائة حديث، فبات ليلته يتقلب كثيراً، قالت: فغمني، فقلت: أتتقلب لشكوى أو لشيء بلغك؟ فلما أصبح، قال: أي بنية هلمي الأحاديث التي عندك، فجئته بها، فدعا بنار فحرقها. پدرم (ابوبكر) احاديث رسول خدا را كه پانصد حديث بود را جمع آوري كرد، شب خوابيد و زياد اين پهلو و آن پهلو مي شد (خوابش نمي برد) عايشه مي گويد من ناراحت شدم، گفتم : آيا مشكلي داري يا خبري به تو رسيده است ؟ همان زماني كه صبح شد گفت: اي دخترم آن رواياتي كه نزد تو گذاشته بودم بياور، من آنها را آوردم آتش خواست و آنها را سوزاند. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى ۷۴۸ هـ)، تذكرة الحفاظ، ج۱، ص۵ ناشر: دار الكتب العلمية بيروت، الطبعة: الأولى. همچنين نقل شده است که ابوبکر مردم را از نقل روايات پيامبر صلي الله عليه و آله منع ميکرد: جمع الناس بعد وفاة نبيهم فقال إنكم تحدثون عن رسول الله صلى الله عليه وسلم أحاديث تختلفون فيها والناس بعدكم أشد اختلافا فلا تحدثوا عن رسول الله شيئا فمن سألكم فقولوا بيننا وبينكم كتاب الله فاستحلوا حلاله وحرموا حرامه ابوبکر بعد از شهادت پيامبر (ص) مردم را جمع کرد و گفت شما از پيامبر (ص) رواياتي را نقل ميکنيد که در آن اختلاف ميکنيد و مردم بعد از شما نيز اختلاف شديدي پيدا ميکنند بنابراين از پيامبر (ص) چيزي روايت نکنيد و هرگاه کسي از شما سوال کرد بگوييد بين ما و شما قرآن کافي است پس حلال آن را حلال و حرامش را حرام بدانيد الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى ۷۴۸ هـ)، تذكرة الحفاظ، ج ۱ ص ۲،ناشر: دار الكتب العلمية بيروت، الطبعة: الأولى. بنابرين وقتي گفته مي شود حضرت مهدي عليه السلام سنت و يا حکم جديد ميآورد، احتمال دارد همان چيزهايي باشد که نابوده شده و از بين رفته است لذا وقتي حضرت آنها را نقل ميکند، مردم فکر ميکنند چيزي جديدي است. علماي اهل سنت اعتراف کردهاند که حضرت عيسي عليه السلام بعد از نزول در زمان حضرت مهدي عليه السلام، دين پيامبر صلي الله عليه و آله را تجديد ميکند قرطبي در ذيل رواياتي مانند «كيف أنتم إذا نزل بن مريم فيكم وإمامكم منكم» که در صحيح بخاري نيز نقل شده است، گويد : قال علماؤنا رحمة الله عليهم : فهذا نص على أنه ينزل مجددا لدين النبي صلى الله عليه وسلم للذي درس منه لا بشرع مبتدأ علماء گفتهاند که اين نص بر اين است که عيسي در حالي نازل ميشود که تجديد کننده دين پيامبر (ص) است که فرسوده و کهنه شده است نه اينکه ديني را ابتدائا بياورد الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد بن أبي بكر بن فرح (متوفاى۶۷۱هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج ۱۶ ص ۱۰۷ ناشر: دار الشعب – القاهرة. ابن بطال نيز گويد: أن عيسى يأتى بتصحيح شريعة محمد عيسي براي تصحيح شريعت محمد صلي الله عليه و آيه ميآيد إبن بطال البكري القرطبي، ابوالحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاى۴۴۹هـ)، شرح صحيح البخاري، ج ۶ ص ۶۰۵ ،تحقيق: ابوتميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، ۱۴۲۳هـ - ۲۰۰۳م. عيني نيز گويد عيسي (ع) براي آشکار کردن دين پيامبر (ص) نازل ميشود: وأن الدين الحق هو الدين الذي هو عليه ، وهو دين الإسلام دين محمد صلى الله عليه وسلم الذي هو نزل لإظهاره وإبطال بقية الأديان.. دين حق همان ديني که عيسي دارد و آن هم همان دين اسلام دن محمد صلي الله عليه و آله است که عيسي نازل ميشود و آن دين را آشکار ميکند و ساير اديان را باطل ميکند العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاى ۸۵۵هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج ۱۲ ص ۳۵ ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت. با اين بيان وقتي تجديد دين بوسيله عيسي عليه السلام، به معني دين جديد آوردن نيست، بلکه به معني آشکار کردن دين پيامبر صلي الله عليه و آله است، در خصوص حضرت مهدي عليه السلام نيز چنين است. با اين توضيحات روش شد: ۱. حضرت مهدي عليه السلام به همان قرآن نازل شده و سنت پيامبر (ص) عمل ميکند ۲. مراد از کتاب جديد، اجراي احکام تعطيل شده قرآن، آشکار کردن قرآن حضرت علي عليه السلام، برپا کردن قرائت زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و يا خواندن قرآن با شأن نزول ميباشد. ۳. آشکار کردن قرآن حضرت علي عليه السلام که به ترتيب نزول بود ۴. مراد از آوردن قرآن، تاويل آن است ۵ . حضرت عيسي نيز دين اسلام را تجديد ميکند ۶. مقصود از اسلام جديد نيز اين است که با ظهور حضرت مهدي (ع)، اسلامي که مردم از آن دور مانده بودند، جان تازه بر خود گرفته و در بين مردم آشکار شده و به آن عمل ميشود. در حقيقت حضرت دين اسلام را دوباره بازسازي ميکند نه اينکه دين جديدي غير از دين اسلام ميآورد و با ظهور حضرت مهدي عليه السلام است که سنت، قضاء و حکم شريعت، که بخاطر عمل نکردن به آنها فرسوده و کهنه و تغيير پيدا کرده بود، به اجرا در آيد تا آنجا که مردم گمان ميکنند چيز جديدي است . به عبارت ديگر انقلاب حضرت مهدى(عج) يك دگرگونى عميق و اساسى است در جامعه ايجاد ميکند که مردم خيال مى كنند چيز جديدى غير از اسلام است در حالي که حضرت همان اسلام را تجديد ميکند. بويژه اينکه حکومت در دست حاکمان جور بوده و يا شرائط طوري بوده است که برخي از احکام و حدود، اجرا نشده است، لذا با برپايي حکومت جهاني عادلانه حضرت مهدي عليه السلام اين احکام و حدود الهي اجرا ميشود لذا اين براي مردم چيز نو و تازهاي است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات موسسه تحقيقاتي ولي عصر (عج) |