درباره ما

شخصیت و عملکرد عبد الله بن زبیر در منابع اهل سنت ، چگونه آمده است؟
کد سؤال: ۱۰۲۱۴اعلام و تراجم
تعداد بازدید: ۸۱۹
شخصیت و عملکرد عبد الله بن زبیر در منابع اهل سنت ، چگونه آمده است؟

بسم الله الرحمن الرحيم

شخصيت و عملكرد عبد الله بن زبير در منابع اهل سنت

گفتار اول: تولد عبد الله بن زبير از متعه (با سند معتبر):

گفتار دوم: رسول خدا (ص) خطاب به عبد الله بن زبير: «واي بر مردم از دست تو» (با سند معتبر):

گفتار سوم: رسول خدا (ص): شخصي به نام عبد الله در حرم الحاد مي كند! (با سند معتبر)

گفتار چهارم: سلمان فارسي يكي از آل زبير كعبه را به آتش خواهد كشيد(با سند معتبر):

گفتار پنجم: حضرت علي (ع) او را ابن سوء مي دانند (با سند معتبر):

گفتار ششم: حضرت علي (ع): عبد الله بن زبير، علت حضور زبير در جنگ جمل و مايه گمراهي او است(با سند معتبر):

گفتار هفتم: عبد الله بن زبير عامل اصلي حضور عائشه در جنگ جمل (با سند معتبر):

گفتار هشتم: نخستين كسي كه در اسلام شهادت دروغ داد:

گفتار نهم: حضرت علي او را لعنت مي كنند:

گفتار دهم: امام حسن عليه السلام او را نادان مي داند:

گفتار يازدهم: عبد الله بن زبير، درود بر رسول خدا (ص) و صلوات را ترك كرد! با چهار متن):

گفتار دوازدهم: بغض عبد الله بن زبير نسبت به حضرت علي و اهل بيت عليهم السلام(با چند متن):

گفتار سيزدهم: خوشحالي عبد الله بن زبير از خروج امام حسين به سوي كوفه (با چند سند):

گفتار چهاردهم: عبد الله بن زبير: پيامبر خاندان بدي دارد كه وقتي نام او را مي برم گردن كشي مي كنند! (با چند متن و سند):

گفتار پانزدهم: دشنام عبد الله بن زبير به حضرت علي عليه السلام و بني هاشم (با چهارمتن):

گفتار شانزدهم: بني هاشم از او بد گويي مي كنند:

گفتار هفدهم: نفرين عبد الله بن زبير توسط محمد حنفيه:

گفتار هيجدهم: عبد الله بن زبير بني هاشم را در مكه زنداني كرده و مي خواست آنهارا در آتش بسوزاند! (با چند متن)

گفتار نوزدهم: عبد الله بن زبير بني هاشم ، محمد حنفيه و ابن عباس را تبعيد كرد:

گفتار بيستم: بخل عبد الله بن زبير:(با سند معتبر):

گفتار بيست و يكم: عبد الله بن زبير از معاويه حق السكوت مي گيرد:

خلاصه و نتيجه گيري:

شخصيت و عملكرد عبد الله بن زبير در منابع اهل سنت

پخش سريال «مختار نامه» كه همراه با ترسيم گوشه اي از زندگي عبد الله بن زبير بن عوام بود، سؤال هاي زيادي را در ذهن جوانان شيعه و سني ايجاد كرد. برخي از علماي اهل سنت به شدت عليه آن سخن گفتند و حتي مشاهده آن را «حرام» اعلام كردند و بسياري ديگر باورشان نمي شد كه نواده خليفه اول و پسر زبير بن عوام چنين شخصيتي داشته است.

در طول اين مدت دوستان زيادي از طريق نظرات و همچنين بخش طرح پرسش، سؤالاتي از ما مي پرسيدند، سؤالاتي اساسي و مهم در باره عبد الله بن زبير و واقعيت هاي كه در سريال مختار نامه ترسيم شده بود.

از اين رو بر آن شديم كه با واكاوي شخصيت و زندگي عبد الله را در كتاب ها و منابع معتبر اهل سنت، به سؤالاتي كه ذهن مردم را مشغول كرده است پاسخ دهيم.بي ترديد بررسي تمام جوانب شخصيتي و رفتاري او، به مقاله گسترده تري احتياج دارد و از حوصله ما خارج است؛ از اين رو ما به صورت خلاصه به گوشه هاي از شخصيت، رفتار و كردار او اشاره خواهيم كرد.

گفتار اول: تولد عبد الله بن زبير از متعه (با سند معتبر):

نخستين نكته اي كه در كتب اهل سنت، راجع به عبد الله بن زبير، جلب توجه مي كند، تولد او از متعه است!

اين نكته، در مقابل وهابيون كه متعه را دقيقا زنا و ناشي از بي غيرتي مي دانند، نكته جالب توجهي است كه ازدواج زبير، با اسماء دختر خليفه اول، از متعه بوده و عبد الله بن زبير نيز ثمره همين ازدواج بوده است! و حتي طبق اين مدارك او نخستين فرزندي است كه بعد از اسلام از ازدواج موقت به دنيا آمد!

روايت اول:

ابو جعفر طحاوي، دانشمند شهير و نامدار اهل سنت در كتاب شرح معاني الآثار مي نويسد:

حدثنا صَالِحُ بن عبد الرحمن قال ثنا سَعِيدُ بن مَنْصُورٍ قال ثنا هِشَامٌ قال أخبرنا أبو بِشْرٍ عن سَعِيدِ بن جُبَيْرٍ قال سَمِعْت عَبْدَ اللَّهِ بن الزُّبَيْرِ يَخْطُبُ وهو يُعَرِّضُ بِابْنِ عَبَّاسٍ يَعِيبُ عليه قَوْلَهُ في الْمُتْعَةِ فقال بن عَبَّاسٍ يَسْأَلُ أُمَّهُ إنْ كان صَادِقًا فَسَأَلَهَا فقالت صَدَقَ بن عَبَّاسٍ قد كان ذلك فقال بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما لو شِئْت لَسَمَّيْت رِجَالًا من قُرَيْشٍ وُلِدُوا فيها

از عبد الله بن زبير شنيدم كه سخنراني مي كرد و به ابن عباس كنايه مي زد، و نظر او را در مورد متعه، بر او عيب مي گرفت .

ابن عباس گفت: اگر راست مي گويد از مادرش بپرسد!!! او نيز از مادرش پرسيد؛ مادرش (اسماء دختر ابوبكر) گفت: ابن عباس راست مي گويد، چنين است!

ابن عباس نيز گفت: اگر بخواهم، نام مرداني از قريش را مي برم كه همگي از متعه به دنيا آمده اند

الطحاوي الحنفي، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفاي۳۲۱هـ)، شرح معاني الآثار، ج۳، ص۲۴، تحقيق: محمد زهري النجار، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۳۹۹م

اين روايت از نظر سندي اشكالي ندارد و طبق مبناي بزرگان علم رجال اهل سنت، معتبر است.

۱. سعيد بن جبير:

او از روات صحاح سته و از ديدگاه اهل سنت روايات او حجت است، ابن حجر عسقلاني، حافظ علي الإطلاق اهل سنت، در تعريف و تمجيد از او مي گويد:

وقال أبو قاسم الطبري: هو ثقة، إمام، حجة علي المسلمين.

ابوالقاسم طبري در مورد او گفته است: ثقه، پيشوا و حجت بر تمام مسلمانان است!

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تهذيب التهذيب، ج۴، ص۱۱، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.

۲. ابو بشر جعفر بن ابي وحشية اياس اليشكري:

او نيز از روات صحاح سته است! ابن حجر در مورد او مي گويد:

۹۳۰ جعفر بن إياس أبو بشر بن أبي وحشية ... ثقة من أثبت الناس في سعيد بن جبير

مورد اطمينان است، از ثابت ترين مردم در نقل از سعيد بن جبير است!

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تقريب التهذيب، ج۱ ص۱۳۹، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

۳. هشام بن سنبر ابي عبد الله الدستوائي (يا هشيم بن بشير)

او نيز از روات صحاح سته است، شمس الدين ذهبي كه از با عنوان «إمام الجرح والتعديل» ياد مي كنند، در باره او مي گويد:

هشام الدستوائي ع (مجمع عليه) هو الحافظ الحجة الإمام الصادق أبو بكر هشام بن أبي عبد الله سنبر

هشام دستوائي، حافظ، حجت، امام، راستگو ...است .

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء ج۷، ص۱۴۹، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

۴. سعيد بن منصور بن شعبة:

او نيز از روات صحاح سته است، ذهبي در مورد او مي گويد:

سعيد بن منصور بن شعبة ع .الحافظ الحجّة،

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج۱۶، ص۱۸۴، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.

۵. صَالِحُ بن عبد الرحمن بن عمرو الانصاري

ابن ابي حاتم در مورد او مي گويد:

صالح بن عبد الرحمن بن عمرو بن الحارث مصري روي عن العلاء بن عبد الجبار وأبي عبد الرحمن المقريء وابن أبي حريم سمعت منه بمصر ومحله الصدق

ابن أبي حاتم الرازي التميمي، ابومحمد عبد الرحمن بن أبي حاتم محمد بن إدريس (متوفاي ۳۲۷هـ)، الجرح والتعديل، ج۴، ص۴۰۸، ش۱۷۹۰، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۲۷۱هـ ـ ۱۹۵۲م.

۶. أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوي، صاحب كتاب:

ذهبي در مورد او مي گويد:

الطحاوي الإمام العلامة الحافظ الكبير محدث الديار المصرية وفقيهها أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة بن سلمة بن عبد الملك الأزدي الحجري المصري الطحاوي الحنفي صاحب التصانيف من أهل قرية

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج۱۵، ص۲۷، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

بنابراين سند روايت به نظر اهل سنت معتبر است .

روايت دوم:

وأول مجمر سطع في المتعة مجمر آل الزبير

اولين كه آتش داني كه براي ازدواج متعه در آن عود ريخته شد (يعني اولين جشن ازدواج از متعه) آتش دان آل زبير بود!

الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفاي: ۳۲۸هـ)، العقد الفريد، ج۴، ص۱۴، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

شاهد بر اينكه مقصود در اين روايات متعه نساء است (نه متعه حج)

ممكن است كه كسي اشكال كند كه منظور از متعه در اين روايات، متعة النساء و ازدواج موقت نيست، بلكه منظور از آن «متعة الحج» است، در پاسخ به اين مسأله روايات فراواني وجود داد كه ما به يك روايت با سند معتبر اكتفا مي كنيم:

۵۵۴۰ أخبرنا محمود بن غيلان المروزي قال ثنا أبو داود قال ثنا شعبة عن مسلم القري قال دخلنا علي أسماء ابنة أبي بكر فسألناها عن متعة النساء فقالت فعلناها علي عهد رسول الله صلي الله عليه وسلم

مسلم قري مي گويد به نزد اسماء دختر ابوبكر (مادر عبد الله بن زبير) رفتيم و از او راجع به متعه نساء پرسيديم، در پاسخ گفت: در زمان رسول خدا (ص) اين كار را انجام داديم!!

النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاي۳۰۳ هـ)، السنن الكبري، ج۳، ص۳۲۶ ، تحقيق: د.عبد الغفار سليمان البنداري، سيد كسروي حسن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۱ - ۱۹۹۱.

اين روايت نشان مي دهد كه دختر بزرگ ابوبكر، از كساني بوده است كه به ازدواج موقت اعتقاد داشته و خود او عملا نيز آن را انجام داده است. سند اين روايت نيز طبق مبناي اهل سنت، كاملا معتبر است:

۱. مسلم القري:

او از روات صحيح مسلم است، ابن حجر در مورد او مي گويد:

۲۵۱ م د س مسلم وأبي داود والنسائي مسلم بن مخراق العبدي القاري مولي بني قرة ويقال المازني الفريابي أبو الأسود البصري العطار ويقال إنهما اثنان روي عن بن العباس وابن الزبير وابن عمر ومعقل بن يسار وأبي بكرة الثقفي وأسماء بنت أبي بكر وعنه ابنه سوادة وابن عون وحزم بن أبي حزم القطعي والقاسم بن الفضل الحداني وشعبة قال عبد الله بن أحمد سمعت أبي ذكر مسلم القري فقال ما أري به بأسا وقال أبو حاتم شيخ وقال النسائي ثقة وذكره بن حبان في الثقات

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تهذيب التهذيب، ج۱۰ ص۱۲۳ ش ۲۵۱، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.

۲. شعبة بن الحجاج:

ذهبي در مورد او مي گويد:

شعبة بن الحجاج بن الورد الإمام أبو بسطام العتكي الأزدي مولاهم الواسطي شيخ البصرة وأمير المؤمنين في الحديث

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، العبر في خبر من غبر، ج۱، ص۲۳۴، تحقيق: د. صلاح الدين المنجد، ناشر: مطبعة حكومة الكويت - الكويت، الطبعة: الثاني، ۱۹۸۴.

۳. سليمان بن داود ابوداود

او از معروفترين اصحاب شعبه است، مزي در مورد او مي گويد:

وَقَال أبو مسعود أحمد بن الفرات الرازي: ما رأيت أحدا أكبر في شعبة من أبي داود. وَقَال أيضا: سألت أحمد ابن حنبل عَن أبي داود، فقال: ثقة صدوق.

المزي، ابوالحجاج يوسف بن الزكي عبدالرحمن (متوفاي۷۴۲هـ)، تهذيب الكمال، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ج۱۱، ص۴۰۶، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۰هـ - ۱۹۸۰م.

۴. محمود بن غيلان المروزي

ذهبي در مورد او مي گويد:

محمود بن غيلان خ م ت س ق الإمام الحافظ الحجة أبو أحمد العدوي مولاهم المروزي من أئمة الأثر

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج۱۲، ص۲۲۳، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

۵. نسائي:

مولف يكي از صحاح سته و يكي از امامان حديث اهل سنت!

بنابراين، سند اين روايت نيز طبق نظر اهل سنت معتبر است .

گفتار دوم: رسول خدا (ص) خطاب به عبد الله بن زبير: «واي بر مردم از دست تو» (با سند معتبر)

سال ها پيش از فتنه عبد الله بن زبير در به راه انداختن جنگ جمل و حوادث تلخ مكه و ...، پيامبر خدا صلي الله عليه وآله آن را پيش بيني و به خود او در اين باره هشدار داده بود. ضحاك شيباني در كتاب الآحاد والمثاني مي نويسد رسول خدا (ص) روزي حجامت كرده بودند، و به عبد الله بن زبير گفتند خون را در جايي بريز كه كسي نبيند، اما به جاي اين كار عبد الله بن زبير، خون رسول خدا (ص) را نوشيد! رسول خدا (ص) وقتي متوجه اين كار شدند، به او گفتند: واي بر مردم از دست تو!

اين روايت، براي كساني كه تبرك را منكر مي شوند، و خون رسول خدا (ص) را نجس مي دانند، غير قابل توجيه است!

۵۷۸ حدثنا محمد بن المثني انا موسي بن إسماعيل نا هنيد بن القاسم قال سمعت عامر بن عبد الله بن الزبير أن أباه حدثه أنه أتي النبي صلي الله عليه وسلم وهو يحتجم فلما فرغ قال يا عبد الله اذهب بهذا الدم فأهرقه حتي لا يراه أحد فلما برز عن النبي صلي الله عليه وسلم عمد إلي الدم فشربه فقال يا عبد الله ما صنعت قال جعلته في أخفي مكان ظننت أنه يخفي علي الناس قال لعلك شربته قال نعم قال ولم شربت الدم ويل للناس منك وويل لك من الناس

روزي عبد الله بن زبير به نزد رسول خدا (ص) آمد در حالي كه آن حضرت مشغول حجامت بودند، وقتي كه حجامت تمام شد، به عبد الله فرمودند برو و اين خون را جايي بريز كه كسي نبيند، وقتي كه از نزد رسول خدا (ص) بيرون رفت، خون را نوشيد!

پيغمبر (ص) به او فرمودند: اي عبد الله! چه كردي ؟ گفت: آن را در پنهان ترين جا از مردم گذاشتم!

آن حضرت فرمودند: نكند آن را نوشيده اي ؟ گفت: آري!

آن حضرت فرمودند: چرا خون را نوشيدي؟ واي بر مردم از دست تو! و واي بر تو از دست مردم!

الشيباني، أحمد بن عمرو بن الضحاك ابوبكر (متوفاي ۲۸۷هـ)، الآحاد والمثاني، ج۱، ص۴۱۴، تحقيق: د. باسم فيصل أحمد الجوابرة، ناشر:دار الراية - الرياض، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۱ - ۱۹۹۱م.

سند روايت طبق مباني اهل سنت معتبر است:

۱. عبد الله بن زبير:

صحابي است و به نظر اهل سنت، نيازي به بررسي ندارد .

۲. عامر بن عبد الله بن زبير:

ذهبي در مورد او مي گويد: وثاقت او مورد اجماع است!

قلت: أجمعوا علي ثقة عامر

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج۸، ص۱۴۴، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.

۳. هنيد بن القاسم:

ابن حبان شافعي، نام او را در زمره ثقات و راويان مورد اعتماد اهل سنت، ذكر كرده است .

التميمي البستي، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفاي۳۵۴ هـ)، الثقات، ج۵، ص۵۱۵، ش ۶۰۱، تحقيق السيد شرف الدين أحمد، ناشر: دار الفكر، الطبعة: الأولي، ۱۳۹۵هـ - ۱۹۷۵م.

۴. موسي بن اسماعيل التبوذكي:

او از روات صحاح سته است و طبق مباني اهل سنت، جزو ثقات است، ذهبي در مورد او مي گويد:

۹۳ التبوذكي ( ع ) الحافظ الإمام الحجة شيخ الإسلام

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج۱۰، ص۳۶۰ ، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

۵. محمد بن المثني العنزي

او نيز از روات صحاح سته است، ذهبي در مورد او مي گويد:

أبو موسي ع محمد بن المثني بن عبيد بن قيس بن دينار الإمام الحافظ الثبت أبو موسي العنزي البصري الزمن

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج۱۲، ص۱۲۳، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

۶. احمد بن عمرو بن الضحاك ابن ابي عاصم، مولف كتاب الاحاد والمثاني:

ذهبي در مورد او نيز مي گويد:

ابن أبي عاصم حافظ كبير إمام بارع متبع للآثار كثير التصانيف ... قال أبو الشيخ كان من الصيانة والعفة بمحل عجيب وقال أبو بكر بن مروديه حافظ كثير الحديث صنف المسند والكتب ... وكان ثقة نبيلا معمرا

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج۱۳، ص۴۳۰، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

بنابراين سند اين روايت نيز به نظر اهل سنت معتبر است .

گفتار سوم: رسول خدا (ص): شخصي به نام عبد الله در حرم الحاد مي كند! (با سند معتبر)

يكي از پيش گويي هاي رسول خدا (ص) كه در كتب اهل سنت، با سند معتبر آمده است، پيشگويي كشتاري است كه در مكه رخ مي دهد؛ ايشان فرموده اند شخصي از قريش به نام عبد الله در مكه كشتار مي كند و خود او نيز در مكه كشته مي شود، گناهان او، برابر گناه جن و انس است، و عذاب او نيمي از عذابي است كه بر كل جهنميان وارد مي شود! كه تمام خصوصياتي كه در مورد اين شخص در روايات اهل سنت آمده است، تنها بر عبد الله بن زبير تطبيق مي كند و حتي تعدادي از صحابه از جمله عثمان نيز اين روايت را بر او تطبيق كرده اند:

احمد بن حنبل در مسند خويش چنين روايت مي كند كه:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا إِسْمَاعِيلُ بن أَبَانَ الوَرَّاقُ ثنا يَعْقُوبُ عن جَعْفَرِ بن أبي الْمُغِيرَةِ عَنِ بن أَبْزَي عن عُثْمَانَ بن عَفَّانَ قال قال له عبد اللَّهِ بن الزُّبَيْرِ حين حُصِرَ ان عندي نَجَائِبَ قد أَعْدَدْتُهَا لك فَهَلْ لك ان تَحَوَّلَ إلي مَكَّةَ فَيَأْتِيَكَ من أَرَادَ أَنْ يَأْتِيَكَ قال لاَ إني سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم يقول يُلْحِدُ بِمَكَّةَ كَبْشٌ من قُرَيْشٍ اسْمُهُ عبد اللَّهِ عليه مِثْلُ نِصْفِ أَوْزَارِ الناس.

وقتي كه عثمان محاصره شده بود، عبد الله بن زبير به او گفت: من چند اسب تندرو دارم كه آنها را براي تو آماده كرده ام! آيا نمي خواهي به مكه بروي و كساني كه مي خواهند با تو باشند، به نزد تو بيايند ؟

عثمان گفت: خير! من از رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود: قوچي در مكه الحاد مي كند كه اسم او عبد الله است و بر او نصف عذاب مردم است!

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص۶۴ ش ۴۶۱، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.

اين روايت به خوبي نشان مي دهد كه عثمان چنين برداشت كرده است كه مقصود روايت، از كسي كه باعث الحاد در مكه مي شود عبد الله بن زبير است!

در باره اين روايت، نكاتي وجود دارد كه ما به اختصار آن ها را بررسي خواهيم كرد:

الف: بررسي سندي روايت:

الباني وهابي كه در دفاع از دشمنان اهل البيت عليهم السلام مشهور است، تلاش كرده كه اين روايت را از اعتبار بيندازد؛ در حالي كه طبق مباني خود او و ديگر بزرگان علم رجال و درايه اهل سنت، سند آن كاملا معتبر است.

تصحيح روايت توسط هيثمي:

ابوبكر هيثمي بعد از نقل اين روايت مي گويد:

رواه أحمد ورجاله ثقات ورواه البزار أيضا.

الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي ۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۳، ص۲۸۵، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت - ۱۴۰۷هـ.

نقد تضعيف اين روايت، توسط الباني:

مبناي الباني در تضعيف اين روايت، خدشه دار كردن تمام رواياتي است كه در مذمت اصحاب نقل شده است، بنابراين با ترفند هاي خاصي تلاش مي كند، آن را تضعيف نمايد .

البته او اصل روايت را قبول دارد؛ اما روايتي كه در آن نامي از «عبد الله» برده نشده است؛ ولي در روايتي كه صراحتا نام عبد الله در آن موجود است، ترديد مي كند و قابل استدلال نمي داند.

وي در اين باره مي نويسد:

أخرجه أحمد (۱/۶۴)، والبزار أيضاً، وابن عساكر (۹/۲۷۳)، وقال الهيثمي بعد أن عزاه للأوَّليْن: "ورجاله ثقات ". كذا قال! وجعفر بن أبي المغيرة، ويعقوب بن عبد الله - وهو القمي - قال الحافظ في ترجمة كل منهما: "صدوق يهم " .

وفي إسنادهما علة أخري، وهي الانقطاع بين عثمان رضي الله عنه وابن أبزي - واسمه سعيد بن عبد الرحمن بن أبزي الكوفي -، قال أبو زرعة: " روايته عن عثمان مرسلة" .

ولذلك؛ قال الذهبي في "سير أعلام النبلاء" (۳/۳۷۵) عقب الحديث: "رواه أحمد.. وفي إسناده مقال " .

وقال الحافظ ابن كثير في "البداية" (۸/۳۳۹): "وهذا الحديث منكر جداً، وفي إسناده ضعف، ويعقوب هذا هو القمي وفيه تشيع، ومثل هذا لا يقبل تفرده به، وبتقدير صحته فليس هو بعبد الله بن الزبير؛ فإنه كان علي صفات حميدة، وقيامه بالإمارة إنما كان لله عز وجل، ثم كان هو الإمام بعد موت معاوية بن يزيد لا محالة، وهو أرشد من مروان بن الحكم، حيث نازعه بعد أن اجتمعت الكلمة عليه، وقامت له البيعة في الآفاق، وانتظم له الأمر.والله أعلم ".

اين روايت را احمد و بزار و ابن عساكر نقل كرده اند و هيثمي بعد از آنكه روايت را از احمد و بزار نقل مي كند مي گويد: راويان آن همگي ثقه هستند! او اينطور گفته است!

اما جعفر بن ابي المغيره و يعقوب قمي، ابن حجر در مورد هر دوي آنها دارد «راستگو است اما اشتباه مي كند»

و در سند اين دو اشكال ديگري نيز هست، و آن انقطاع بين عثمان و ابن ابزي است! كه اسم او سعيد بن عبد الرحمن بن ابزي است كه كوفي است، و ابوزرعه گفته است روايت او از عثمان مرسل است!

و به همين علت ذهبي در سير اعلام النبلاء گفته است: اين روايت را احمد نقل كرده است اما در سند آن اشكالي است!

و ابن كثير در البداية گفته است: اين حديث به شدت منكر است! و سند آن ضعيف! و يعقوب قمي است و در او تشيع بوده است! (مقداري به شيعه متمايل بوده است) و مثل اين روايت در صورتي كه او به تنهايي راوي آن باشد مقبول نيست!

و بر فرض كه صحيح هم باشد مقصود عبد الله بن زبير نيست! زيرا او صفات نيكو داشت! و به خاطر خدا حكومت را به دست گرفت! و بعد از مرگ معاويه بن يزيد او خليفه شد! و او بهتر است مروان بن حكم است! و بعد از آنكه خلافت براي او كامل شد و در همه جا با او بيعت كردند و حكومت او نظم گرفت ، مروان با او مقابله كرد!

ألباني، محمد ناصر (متوفاي۱۴۲۰هـ)، السلسلة الصحيحة الكاملة، ح۳۱۰۸، طبق برنامه المكتبة الشاملة.

يعني سه اشكال به سند روايت شده است:

۱- انقطاع بين ابن ابزي وعثمان

۲- ضعف جعفر بن ابي المغيرة

۳- ضعف يعقوب بن عبد الله قمي

حال به بررسي اشكالات الباني به سند مي پردازيم:

اشكال اول: انقطاع:

ابن ابزي، همان سعيد بن عبد الرحمن بن ابزي است و بين او و عثمان ارسال است!

اين اشكال، اشكال اساسي الباني به اين روايت است، وگرنه خود الباني، روايتي كه در سند آن جعفر بن ابي المغيرة و يعقوب قمي وجود دارند را تحسين و يا تصحيح كرده است! كه در پاسخ به اشكال دو و سه به آنها خواهيم پرداخت .

اما در واقع اشكال انقطاع، از بي اطلاعي يا تعمد الباني و ديگر علماي اهل سنت نشات مي گيرد!

جعفر بن ابي المغيرة، هم از سعيد بن عبد الرحمن بن ابزي روايت نقل كرده است و هم از پدر او، و به همين علت، علماي اهل سنت او را تابعي مي دانند (زيرا عبد الرحمن بن ابزي صحابي است) و اين مطلب در تهذيب الكمال كه يكي از مشهورترين كتب رجالي اهل سنت است، آمده است! بنابراين، اين ادعا كه ابن ابزي بايد حتما «سعيد بن عبد الرحمن بن ابزي» باشد و او عثمان را درك نكرده است، ادعايي بي مورد است! بلكه طبق اين نقل ابن ابزي خود عبد الرحمن بن ابزي است كه صحابي است!

۹۵۸ بخ د ت س فق: جعفر (۳) بن أَبي المغيرة الخزاعي القمي.... قال أبو الشيخ الاصبهاني: هو من التابعين، روي عن عبد الرحمن بن أبزي، ورأي ابن الزبير

المزي، ابوالحجاج يوسف بن الزكي عبدالرحمن (متوفاي۷۴۲هـ)، تهذيب الكمال، ج۵، ص۱۱۲ ش ۹۵۸، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۰هـ - ۱۹۸۰م.

همچنين اصل اين سخن، در كلام دو تن از علماي رجالي اهل سنت آمده است؛ ابن حيان انصاري در مورد او مي گويد:

۳۶ جعفر بن أبي المغيرة القمي من التابعين روي عن عبد الرحمن بن أبزي ورأي بن الزبير ودخل مكة أيام عبد الله بن عمر .

الأنصاري، عبدالله بن محمد بن جعفر بن حيان ابومحمد (متوفاي ۳۶۹ هـ )، طبقات المحدثين بأصبهان والواردين عليها، ج۱، ص۳۵۲، تحقيق: عبدالغفور عبدالحق حسين البلوشي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الثانية، ۱۴۱۲هـ - ۱۹۹۲م.

جعفر بن أبي المغيرة القمي من التابعين، واسم أبي المغيرة دينار روي عنه يعقوب القمي، وحبان بن علي، وأشعث بن إسحاق، ومطرف بن طريف، روي عن عبد الرحمن بن أبزي، ورأي ابن الزبير، ودخل مكة أيام عبد الله بن عمر مع سعيد بن جبير

الأصبهاني، ابونعيم أحمد بن عبد الله (متوفاي۴۳۰هـ)، أخبار أصبهان ج۳، ص۳۹۳، طبق برنامه الجامع الكبير.

بنابراين، اين اشكال الباني، صحيح نيست .

و بر فر ض صحت اين اشكال، باز تاثير گذار نيست، زيرا عبد الرحمن بن ابزي صحابي است و پسر او سعيد بن عبد الرحمن بن ابزي تابعي، و به نظر الباني، مرسل تابعي حجت است! زيرا او در السلسلة الصحيحة مرسلات بسياري را به خاطر اينكه ارسال از يك تابعي بوده است، صحيح مي داند:


أخبرنا يحيي بن عباد قال: حدثنا يونس بن أبي إسحاق قال: حدثنا أبو السفر قال: بينما رسول الله صلي الله عليه وسلم جالس هو و عائشة و أسامة عندهم، إذ نظر رسول الله صلي الله عليه وسلم فضحك ثم قال ... فذكره.و من طريق ابن سعد رواه ابن عساكر ( ۲ / ۳۴۸ / ۱ ).و هذا سند صحيح مرسل، و أبو السفر اسمه سعيد بن يحمد، تابعي ثقة يروي عن العبادلة: ابن عباس و ابن عمر و ابن عمرو .

السلسلة الصحيحة الباني، ش ۱۰۱۹

اشكال دوم و سوم: جعفر بن ابي المغيرة قمي و يعقوب بن عبد الله قمي

الباني گفته است كه ابن حجر در مورد آنها گفته است «صدوق يهم» اما آيا اين عبارت موجب تضعيف راوي و روايت است ؟ خود الباني روايات ديگري را كه اين دو راوي در آن قرار دارند در كتاب «السلسلة الصحيحة آورده و آن را تحسين كرده است:

" كان لا يفطر أيام البيض في حضر و لا سفر " .

قال الألباني في "السلسلة الصحيحة" ۲ / ۱۲۰:أخرجه النسائي في سننه ( ۱ / ۳۲۱ ): أخبرنا القاسم بن زكريا قال: حدثنا عبيد

الله قال: حدثنا يعقوب عن جعفر عن سعيد عن ابن عباس قال: فذكره مرفوعا .

قلت: وهذا إسناد حسن رجاله كلهم ثقات رجال مسلم غير يعقوب و جعفر الراوي عن سعيد و هو ابن جبير.أما الأول فهو يعقوب بن عبد الله بن سعد القمي و أما الآخر فهو جعفر بن أبي المغيرة القمي، قال الحافظ في كل منهما: " صدوق يهم " و قال الذهبي في الآخر منهما: " صدوق ".و في الأول: " عالم أهل ( قم ) قال النسائي و غيره: ليس به بأس.و قال الدارقطني: ليس بالقوي.قلت: خرج له البخاري تعليقا ".و أخرجه الضياء المقدسي في " المختارة " (۵۹ / ۲۱۲ / ۱ ) من طريق أخري عنه .

ألباني، محمد ناصر (متوفاي۱۴۲۰هـ)، السلسلة الصحيحة المجلدات الكاملة ش ۵۸۰

همچنين در كتاب ظلال الجنة روايت يعقوب بن عبد الله قمي را تصحيح كرده است:

۷۴۴ - ( صحيح )

حدثنا أبو بكر حدثنا مالك بن إسماعيل ثنا يعقوب بن عبد الله القمي عن حفص بن حميد عن عكرمة عن ابن عباس عن عمر ابن الخطاب قال قال رسول الله صلي الله عليه وسلم

أنا ممسك بحجزكم عن النار وتغلبون تقاحمون فيها تقاحم الفراش والجنادب وأوشك أن أرسل بحجزكم وأفرط لكم علي الحوض وتردون وتعودون علي جمعا وأشتاتا

ألباني، محمد ناصر (متوفاي۱۴۲۰هـ)، ظلال الجنة، ح۷۴۴، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثالثة - ۱۴۱۳هـ ـ ۱۹۹۳م .

بنابراين بعد از رد كردن اشكال انقطاع، ديگر جايي براي عدم قبول روايت باقي نمي ماند!

حال ببينيم راويان در نظر علماي اهل سنت چگونه هستند؟

جعفر بن ابي المغيرة قمي:

۱- تمامي صاحبان صحاح سته غير از مسلم از او روايت نقل كرده اند، بخاري نيز از او در الادب المفرد به صورت مستقل و در صحيح بخاري به صورت ضمني (يعني استدلال به روايت با ذكر سند، بدون بيان آن به روش عادي - اين روش دلالت بر صدق مي كند و بالاتر از ذكر در متابعات است) روايت نقل كرده است .

۲. احمد بن حنبل او را به صورت مطلق ثقه مي داند:

سمعت أبي يقول جعفر بن أبي المغيرة القمي وهو جعفر المصور ثقة وهو جعفر بن دينار

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي۲۴۱هـ)، العلل ومعرفة الرجال، ج۳، ص۱۰۲ ش ۴۳۹۳، تحقيق: وصي الله بن محمد عباس، ناشر: المكتب الإسلامي، دار الخاني - بيروت، الرياض، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۸ - ۱۹۸۸.

عمر بن شاهين، در باره او مي نويسد:

۱۶۷ جعفر بن أبي المغيرة القمي ثقة قاله أحمد.

أبو حفص عمر بن أحمد بن شاهين (متوفاي۳۸۵ هـ)، تاريخ أسماء الثقات ج۱ ص۵۵، تحقيق: صبحي السامرائي، ناشر: الدار السلفية - الكويت ، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۴هـ ـ ۱۹۸۴م

۳. ابن حبان او را ثقه مي داند:

۷۰۴۸ جعفر بن أبي المغيرة الخزاعي يروي عن سعيد بن جبير روي عنه مطرف بن طريف ويعقوب القمي

التميمي البستي، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفاي۳۵۴ هـ)، الثقات، ج۶، ص۱۳۴ ش ۷۰۴۸، تحقيق السيد شرف الدين أحمد، ناشر: دار الفكر، الطبعة: الأولي، ۱۳۹۵هـ - ۱۹۷۵م.

۴- ذهبي در مورد او به صورت مطلق در ميزان الاعتدال و تاريخ الاسلام او مي گويد:

كان صدوقا

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج۸ ص۶۳، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج۲ ص۱۴۸، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۹۹۵م.

تنها مطلبي كه ذهبي به عنوان اشكال در مورد او مطرح مي كند عدم قوت او در روايات سعيد بن جبير است!

يروي عنه يعقوب القمي ومندل بن علي وجماعة وذكره ابن أبي حاتم وما نقل توثيقه بل سكت قال ابن مندة ليس هو بالقوي في سعيد بن جبير

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج۲ ص۱۴۸، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۹۹۵م.

و خوشبختانه اين روايت را از سعيد بن جبير نقل نكرده است؛ پس هيچ اشكالي از جانب جعفر بن مغيره در اين روايت وارد نيست.

۵. نظر تفصيلي ابن حجر در مورد جعفر:

۱۶۵ بخ د ت س فق البخاري في الأدب المفرد وأبي داود والترمذي والنسائي وابن ماجة في التفسير جعفر بن أبي المغيرة الخزاعي القمي روي عن سعيد بن جبير وعكرمة وشهر بن حوشب وأبي الزناد وسعيد بن عبد الرحمن بن أبزي وغيرهم وعنه ابنه الخطاب وحسان بن علي العنزي ومطرف بن طريف ويعقوب بن عبد الله القمي الأشعري وعدة قال أبو الشيخ رأي بن الزبير ودخل مكة أيام بن عمر مع سعيد بن جبير قلت وقع حديثه في صحيح البخاري ضمنا حيث قال في التيمم وأمنا بن عباس وهو متيمم وهذا من رواية يحيي بن يحيي التميمي عن جرير عن أشعث عن جعفر عن سعيد بن جبير وقد أشرت إليه في ترجمة أشعث أيضا وذكره بن حبان في الثقات ونقل ونقل بن حبان في الثقات عن أحمد بن حنبل توثيقه وقال بن مندة ليس بالقوي في سعيد بن جبير وقال أبو نعيم الأصبهاني اسم أبي المغيرة دينار

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تهذيب التهذيب، ج۲، ص۹۲ ش ۱۶۵، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.

بنابراين، مقصود ابن حجر از «يهم» قطعا تضعيف روايت او، و يا معتبر نداستن روايت او نيست؛ به همين جهت در فتح الباري، خود ابن حجر، وقتي روايات جعفر قمي نقل مي شود، اشكالي به او نمي گيرد و حتي روايت او را تصحيح كرده است:

شاهد اول:

وقد أخرجه الطبري من طريق جعفر بن أبي المغيرة عن سعيد بن جبير عن بن عباس قال كانت قريش تطوف بالبيت عراة يصفرون ويصفقون فأنزل الله تعالي قل من حرم زينة الله الآية وسنده صحيح

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲ هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج۱۰، ص۲۵۳، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

شاهد دوم:

ما أخرجه بن أبي حاتم والطبراني من طريق جعفر بن أبي المغيرة عن سعيد بن جبير عن بن عباس أتت قريش اليهود فقالوا أيما جاء به موسي قالوا العصا ويده الحديث إلي أن قال فقالوا للنبي صلي الله عليه وسلم اجعل لنا الصفا ذهبا فنزلت هذه الآية ورجاله ثقات الا الحماني فإنه تكلم فيه

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲ هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج۸، ص۲۳۵، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

۶- خود الباني روايات او را تحسين كرده بود!

همانطور كه گذشت، الباني روايتي را كه جعفر بن ابي المغيرة در آن است، حسن دانسته است!

يعقوب بن عبد الله بن سعد اشعري قمي:

الباني مي گويد: ابن حجر در مورد او گفته است «صدوق يهم»

حال به بررسي كلام علماي اهل سنت در مورد او مي پردازيم:

۱. همانطور كه خود الباني گفته، بسياري از علماي رجال او را توثيق كرده اند:

" و قال الذهبي في الآخر منهما: " صدوق ".و في الأول (يعقوب بن عبد الله): " عالم أهل ( قم ) قال النسائي و غيره: ليس به بأس.و قال الدارقطني: ليس بالقوي.قلت: خرج له البخاري تعليقا ".و أخرجه الضياء المقدسي في " المختارة " ( ۵۹ / ۲۱۲ / ۱ ) من طريق أخري عنه .

ذهبي در مورد يعقوب بن عبد الله گفته است كه او عالم اهل قم است، نسائي و غير او در مورد او گفته اند «هيچ اشكالي ندارد» ... بخاري نيز از او در تعليقات روايت آورده است، و ضياء مقدسي در «المختاره» (كه شرط كرده است در ان روايات صحيح را بياورد و الباني نيز تمام روايات آن را يا صحيح و يا حسن مي داند) از او روايت نقل كرده است!

۲. يحيي بن معين و احمد بن حنبل، روايات او را قبول دارند؛ از يحيي بن معين راجع به ابن حميد سوال شد، در پاسخ گفت:

قدم علينا بغداد فأخذنا منه كتاب يعقوب القمي ففرقنا الأوراق بيننا ومعنا أحمد بن حنبل فسمعناه ولم نر الا خيرا.

او در بغداد به نزد ما آمد، ما از او كتاب يعقوب قمي را گرفتيم و تمامي اوراق را بين خودمان تقسيم كرديم و احمد بن حنبل نيز با ما بود؛ اما جز نيكي نشنيديم و جز خوبي نديديم!

ابن أبي حاتم الرازي التميمي، ابومحمد عبد الرحمن بن أبي حاتم محمد بن إدريس (متوفاي ۳۲۷هـ)، الجرح والتعديل، ج۷، ص۲۳۲، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۲۷۱هـ ـ ۱۹۵۲م.

۳. ابن حبان او را در ثقات آورده است:

التميمي البستي، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفاي۳۵۴ هـ)، الثقات، تحقيق السيد شرف الدين أحمد، ج۷، ص۶۴۵ ش ۱۱۸۸۰، ناشر: دار الفكر، الطبعة: الأولي، ۱۳۹۵هـ - ۱۹۷۵م.

۴. ابن حيان اندلسي از جرير نقل مي كند كه او را مومن آل فرعون مي ناميد!

۸۶ خت ۴ يعقوب بن عبد الله بن سعد الأشعري القمي يكني بأبي الحسن روي عنه جرير بن عبد الحميد وعبد الرحمن بن مهدي وعامة من أدركه من أهل العراق وكان جرير إذا مر به يعقوب القمي يقول هذا مؤمن آل فرعون

الأنصاري، عبدالله بن محمد بن جعفر بن حيان ابومحمد (متوفاي ۳۶۹ هـ )، طبقات المحدثين بأصبهان والواردين عليها، ج۲، ص۳۴، تحقيق: عبدالغفور عبدالحق حسين البلوشي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الثانية، ۱۴۱۲هـ - ۱۹۹۲م.

۵. ابوالقاسم طبراني نيز او را ثقه مي داند:

وَقَال أبو القاسم الطبراني: كان ثقة.

المزي، ابوالحجاج يوسف بن الزكي عبدالرحمن (متوفاي۷۴۲هـ)، تهذيب الكمال، ج۳۲، ص۳۴۵ ، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۰هـ - ۱۹۸۰م.

نتيجه گيري بررسي سندي:

اشكال الباني سه قسمت داشت:

۱- ارسال: كه طبق كلام علماي اهل سنت، ثابت شد روايت مرسل نيست و مسند است؛ و حتي اگر مرسل باشد، باز الباني نمي تواند به آن اشكال كند، زيرا مرسل تابعي است كه از صحابي نقل روايت مي كند و حجت است.

۲و۳- عبارت ابن حجر در مورد جعفر بن ابي المغيرة و يعقوب قمي كه «صدوق يهم» است!

اين اشكال نيز حتي به نظر خود ابن حجر سبب تضعيف روايت نمي شود؛ زيرا خود ابن حجر از جعفر بن ابي المغيرة روايت نقل كرده و سند آن را صحيح دانسته است!

و حتي اگر بنا باشد روايت از درجه صحت ساقط شود، باز از مرتبه حسن پايين تر نخواهد آمد، زيرا الباني روايات همين راويان را گاهي تصحيح كرده است و گاهي تحسين.بنابراين روايت مسند احمد طبق مبناي ابن حجر صحيح است و طبق مبناي الباني يا صحيح و يا حسن!

ب. مقصود از اين عبد الله چه كسي است ؟

خصوصيات ذكر شده در روايات:

۱. مردي از قريش

۲. نام او عبد الله است

۳. كبش من قريش (از جنگ جويان قريش است) جالب است كه مي گويند عبد الله بن زبير اولين سخني كه بر زبان آورد «سيف» بود!

وقد روي الزبير بن بكار عن هشام بن عروة قال إن أول ما فصح به عبد الله بن الزبير وهو صغير السيف السيف

اولين چيزي كه عبد الله بن زبير در كودكي بر زبان آورد شمشير بود!

ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاي۷۷۴هـ)، البداية والنهاية، ج۸، ص۳۴۰، ناشر: مكتبة المعارف - بيروت.

۴. حرمت مكه را حلال مي شمرد (در مكه جنگ مي كند جداي از اينكه در نفرين محمد حنفيه براي او خواهد آمد كه او و يارانش در مكه بلاهاي زيادي بر سر مردم آوردند!)

۵. در مكه خون او را حلال مي كنند و او را مي كشند!

۶. امام حسين عليه السلام مي فرمايند كه اعلام حكومت (در مقابل حاكمي ديگر) در مكه موجب حرمت شكني حرم است و مصداق همين روايت خواهد شد!

۷. عبد الله بن عمر بن خطاب و عبد الله بن عمرو بن العاص به او عبد الله بن زبير توصيه مي كنند كه در مكه الحاد نكند!

۸. عثمان، او را محصور بين عبد الله بن زبير و عبد الله بن عمر مي داند!

حال به نقل كلام سيد الشهدا، عبد الله بن عمر، عبد الله بن عمرو بن العاص و عثمان در مور عبد الله بن زبير مي پردازيم:

۱. امام حسين (عليه السلام): اعلام حكومت در مكه، موجب حرمت شكني براي حرم خواهد شد! و مصداق قوچي كه در مكه الحاد مي كند!

قال أبو مخنف قال أبو جناب يحيي بن أبي حية عن عدي بن حرملة الأسدي عن عبدالله بن سليم والمذري بن المشمعل الأسديين قالا خرجنا حاجين من الكوفة حتي قدمنا مكة فدخلنا يوم التروية فإذا نحن بالحسين وعبدالله بن الزبير قائمين عند ارتفاع الضحي فيما بين الحجر والباب قالا فتقربنا منهما فسمعنا ابن الزبير وهو يقول للحسين إن شئت أن تقيم أقمت فوليت هذا الأمر فآزرناك وساعدناك ونصحنا لك وبايعناك فقال له الحسين إن أبي حدثني أن بها كبشا يستحل حرمتها فما أحب أن أكون أنا ذلك الكبش

عبد الله بن سليم و مذري بن مشعل گفته اند از كوفه براي حج رفتيم، روز ترويه به مكه رسيديم حسين و عبد الله بن زبير را ديديم كه بعد از روشن شدن روز، بين حجر و باب ايستاده اند، به آنها نزديك شديم و شنيديم كه عبد الله بن زبير به حسين (عليه السلام) مي گويد: اگر مي خواهي در مكه بمان و اين كار (خلافت) را به عهده بگير، ما نيز تو را كمك كرده و ياري كرده و خيرخواه تو خواهيم بود و با تو بيعت خواهيم كرد .

حسين به او گفت: پدرم به من خبر داد كه در مكه قوچي است كه حرمت مكه را خواهد شكست! من دوست ندارم كه آن قوچ باشم!

الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاي۳۱۰)، تاريخ الطبري، ج۳، ص۲۹۵، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

۲. عبد الله بن عمرو بن العاص:

عباس الترقفي حدثنا محمد بن كثير عن الأوزاعي عن يحيي عن أبي سلمة عن عبد الله بن عمرو سمعت رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول يلحد بمكة رجل من قريش يقال له عبد الله عليه نصف عذاب العالم فوالله لا أكونه فتحول منها وسكن الطائف قلت محمد هو المصيصي لين واحتج به أبو داود والنسائي

أبو النضر حدثنا إسحاق بن سعيد أخبرنا سعيد بن عمرو قال أتي عبد الله بن عمرو عبد الله بن الزبير فقال إياك والإلحاد في حرم الله فأشهد لسمعت رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول يحلها وتحل به رجل من قريش لو وزنت ذنوبه بذنوب الثقلين لوزنتها قال فانظر يا ابن عمرو لا تكونه

عبد الله بن عمرو گفت: از رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمودند مردي از قريش كه به او عبدالله مي گويند در مكه الحاد مي كند كه نصف عذاب عالم بر او است، و قسم به خدا من او نخواهم بود، به همين دليل از مكه بيرون رفت و در طائف ساكن شد!

عبد الله بن عمرو بن العاص به نزد عبد الله بن زبير آمد و گفت مراقب باش كه در حرم خدا الحاد نكني، بدرستيكه از رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود: يكي از قريش، حرمت مكه را مي شكند و در مكه خون او حلال مي شود كه اگر گناهان او با گناه ثقلين مقايسه شود، برابر است، مراقب باش اي ابن عمر كه تو نباشي!

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج۳، ص۳۷۶، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

محمد بن إسحاق فاكهي مي نويسد:

وحدثنا محمد بن اسحاق السجستاني قال ثنا محمد بن كثير قال سمعت الأوزاعي يذكر عن يحيي يعني ابن أبي كثير عن أبي سلمة عن عبد الله بن عمرو رضي الله عنهما قال سمعت النبي صلي الله عليه وسلم يقول يلحد بمكة رجل من قريش يقال له عبدالله عليه نصف عذاب العالم قال فتحول منها إلي الطائف وقال لا أكونه

عبد الله بن عمرو بن العاص گفت: از رسول خدا (ص) شنيدم كه در مكه مردي از قريش كه به او عبد الله گفته مي شود، الحاد مي كند، و نصف عذاب كل عالم بر او است! و سپس به طائف رفت، و گفت من نمي خواهم او باشم!

الفاكهي، محمد بن إسحاق بن العباس ابوعبد الله (متوفاي۲۷۵هـ)، أخبار مكة في قديم الدهر وحديثه، ج۲، ص۲۶۸ ش ۱۴۹۸، تحقيق د. عبد الملك عبد الله دهيش، ناشر: دار خضر - بيروت، الطبعة: الثانية، ۱۴۱۴هـ.

۳. عبد الله بن عمر بن الخطاب:

۶۲۰۰ حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا محمد بن كُنَاسَةَ ثنا إِسْحَاقُ بن سَعِيدٍ عن أبيه قال أتي عبدُ اللَّهِ بن عُمَرَ عَبْدَ اللَّهِ بن الزُّبَيْرِ فقال يا بن الزُّبَيْرِ إِيَّاكَ وَالإِلْحَادَ في حَرَمِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَي فإني سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم يقول إنه سَيُلْحِدُ فيه رَجُلٌ من قُرَيْشٍ لو وُزِنَتْ ذُنُوبُهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ لَرَجَحَتْ قال فَانْظُرْ لاَ تَكُونُهُ.

عبد الله بن عمر به نزد عبد الله بن زبير آمد و گفت: اي ابن زبير، مراقب باش كه در حرم خدا الحاد نكني! زيرا من از رسول خدا (ص) شنيدم كه مي فرمود: به زودي مردي از قريش در مكه الحاد مي كند كه اگر گناهان او با گناهان ثقلين مقايسه شود، گناه او بيشتر است!؛ عبد الله بن زبير هم به او گفت: مراقب باش كه تو نباشي!

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج۲، ص۱۳۶، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر؛

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج۳، ص۳۷۶، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

۴. عثمان بن عفان مي گويد يا مقصود عبد الله بن زبير است، و يا عبد الله بن عمر

مضمون نقل شده در مسند احمد به صورت كامل تر در تاريخ مدينه دمشق آمده است:

ح وأخبرنا أبو القاسم نصر بن أحمد وأبوالعشائر محمد بن الخليل بن فارس وأبويعلي حمزة بن علي قالوا أنا أبوالقاسم بن أبي العلاء قالوا أنا أبومحمد بن أبي نصر أنا إبراهيم بن محمد بن أحمد بن أبي ثابت نا أحمد بن بكير يعني البالسي نا إسماعيل بن أبان نا يعقوب يعني القمي عن جعفر بن أبي المغيرة عن ابن ابزي قال قال عبدالله بن الزبير حيث حوصر عثمان بن عفان ... اني سمعت رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول يلحد بمكة كبش من قريش اسمه عبدالله عليه مثل اوزار الناس ولا اراك الا اياه أو عبدالله بن عمر

و تو را (عبد الله بن زبير) همان عبد الله مي بينم، و يا عبد الله بن عمر!

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفاي۵۷۱هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج۲۸، ص۲۱۹، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - ۱۹۹۵.

البته همان روايت مسند احمد، نشان مي دهد كه عثمان از اين ترس داشته است كه با رفتن در مكه به دست عبد الله بن زبير، زمينه همان الحاد را فراهم كند!

گفتار چهارم: سلمان فارسي يكي از آل زبير كعبه را به آتش خواهد كشيد(با سند معتبر):

مقدس ترين خانه، در نزد مسلمانان، كعبه است، كه گروه زيادي از مسلمانان، همه ساله براي لبيك به دعوت حضرت ابراهيم عليه السلام، براي زيارت اين خانه راهي مكه مي شوند! اما طبق روايات اهل سنت، اين خانه، به دست عبد الله بن زبير به آتش كشيده شده است!

ابن عساكر دمشقي در كتاب تاريخ مدينة دمشقي مي نويسد:

أخبرنا أبومحمد عبدان بن زرين بن المقرئ نا نصر بن إبراهيم المقدسي أنا عبد الوهاب بن الحسين الغزال أنا الحسين بن محمد بن عبيد العسكري نا محمد بن عثمان بن أبي شيبة نا وكيع نا سفيان عن سلمة بن كهيل عن أبي صادق عن حنش الكناني عن عليم الكندي عن سلمان الفارسي قال ليحرقن هذا البيت علي يدي رجل من آل الزبير .

سلمان فارسي گفت: قطعا اين خانه (كعبه) به دست يكي از آل زبير به آتش كشيده خواهد شد!

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفاي۵۷۱هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج۲۸، ص۲۲۱، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - ۱۹۹۵.

سند طبق مباني اهل سنت معتبر است:

۱. سلمان فارسي:

او صحابي است و به نظر اهل سنت نيازي به توثيق ندارد .

۲. عُليم الكندي:

ابن حبان او را در ثقات آورده و از او تعبير به شيخ كرده است:

عليم شيخ يروي عن سلمان الفارسي روي عنه زاذان

التميمي البستي، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفاي۳۵۴ هـ)، الثقات، ج۵، ص۲۸۶ ش ۴۸۶۸، تحقيق السيد شرف الدين أحمد، ناشر: دار الفكر، الطبعة: الأولي، ۱۳۹۵هـ - ۱۹۷۵م.

بخاري نيز در تاريخ كبير مي گويد او از سلمان روايت نقل كرده است .

البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاي۲۵۶هـ)، التاريخ الكبير، ج۷، ص۸۸، تحقيق: السيد هاشم الندوي، ناشر: دار الفكر.

۳. حنش الكناني:

او از روات ابي داود و ترمذي و نسائي در خصائص علي است .

عجلي در مورد او مي گويد:

۳۷۳ حنش بن المعتمر أبو المعتمر كوفي ثقة تابعي

العجلي، أبي الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفاي ۲۶۱هـ)، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحديث ومن الضعفاء وذكر مذاهبهم وأخبارهم، ج۱ ص۳۲۶ ش ۳۷۳، تحقيق: عبد العليم عبد العظيم البستوي، ناشر: مكتبة الدار - المدينة المنورة - السعودية، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۵ - ۱۹۸۵م.

ابوداود نيز او را ثقه مي داند:

وَقَال أبو داود حنش بن المعتمر: ثقة.

المزي، ابوالحجاج يوسف بن الزكي عبدالرحمن (متوفاي۷۴۲هـ)، تهذيب الكمال، ج۷، ص۴۳۳، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۰هـ - ۱۹۸۰م.

۴- ابو صادق (مسلم بن يزيد) عبد الله بن ناجد الازدي:

ابن حجر در مورد او مي گويد:

س ق النسائي وابن ماجة أبو صادق الأزدي الكوفي ... قال يعقوب بن شيبة ثقة وذكره بن حبان في الثقات ... وأبو صادق مستقيم الحديث

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تهذيب التهذيب، ج۱۲، ص۱۴۳ ش ۶۰۵، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.

۵. سلمة بن كهيل

او از راويان صحاح سته است، ابن حجر در مورد او مي گويد:

ع الستة سلمة بن كهيل بن حصين الحضرمي ... قال أبو طالب عن أحمد سلمة بن كهيل متقن للحديث ... وقال إسحاق بن منصور عن بن معين ثقة وقال العجلي كوفي تابعي ثقة ثبت في الحديث وكان فيه تشيع قليل وهو من ثقات الكوفيين وقال بن سعد كان ثقة كثير الحديث وقال أبو زرعة ثقة مأمون ذكي وقال أبو حاتم ثقة متقن وقال يعقوب بن شيبة ثقة ثبت علي تشيعه وقال النسائي ثقة ثبت

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تهذيب التهذيب، ج۴، ص۱۳۷ ش ۲۶۹، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.

۶. سفيان بن سعيد ثوري:

او نيازي به توثيق ندارد، علماي اهل سنت در مورد او گفته اند:

وَقَال شعبة، وسفيان بن عُيَيْنَة، وأبو عاصم النبيل، ويحيي بن معين، وغير واحد من العلماء: سفيان أمير المؤمنين في الحديث.

المزي، ابوالحجاج يوسف بن الزكي عبدالرحمن (متوفاي۷۴۲هـ)، تهذيب الكمال، ج۱۱، ص۱۵۴، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۰هـ - ۱۹۸۰م.

۷.وكيع بن الجراح الرواسي:

او نيز مورد اتفاق علماي اهل سنت است، ذهبي در مورد او مي گويد:

۲۸۴ ع وكيع بن الجراح بن مليح الامام الحافظ الثبت محدث العراق

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تذكرة الحفاظ، ج۱، ص۳۰۶ ش ۲۸۴، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي.

۸.محمد بن عثمان بن ابي شيبة:

او نيز طبق مباني اهل سنت، مورد تاييد است، ذهبي در مورد او مي گويد:

محمد بن عثمان بن أبي شيبة الإمام الحافظ المسند أبو جعفر العبسي الكوفي ... وجمع وصنف وله تاريخ كبير ولم يرزق حظا بل نالوا منه وكان من أوعية العلم وقال صالح جزرة ثقة وقال ابن عدي لم أر له حديثا منكرا فأذكره

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج۱۴، ص۲۱، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

۹. الحسين بن محمد بن عبيد العسكري:

او نيز به اقرار ذهبي صدوق و مورد اطمينان است:

۲۴ العسكري الشيخ الصدوق المعمر أبو عبد الله الحسين بن محمد بن عبيد بن أحمد بن مخلد العسكري ثم البغدادي الدقاق

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج۱۶، ص۳۱۷، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

۱۰. عبد الوهاب بن الحسين الغزال:

علماي اهل سنت او را نيز توثيق كرده اند:

عبد الوهاب بن الحسين بن عمر بن برهان أبو الفرج الغزال ... وكان ثقة

البغدادي، ابوبكر أحمد بن علي بن ثابت الخطيب (متوفاي۴۶۳هـ)، تاريخ بغداد، ج۱۱، ص۳۴، ش ۵۷۰۹، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

۱۱. نصر بن ابراهيم المقدسي:

او نيز مورد توثيق علماي اهل سنت است، ذهبي در مورد او مي گويد:

۷۲ الفقيه نصر الشيخ الإمام العلامة القدوة المحدث مفيد الشام شيخ الإسلام أبو الفتح نصر بن إبراهيم بن نصر بن إبراهيم بن داود النابلسي المقدسي الفقيه الشافعي صاحب التصانيف والأمالي .

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج۱۹، ص۱۳۶، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

۱۲. أبومحمد عبدان بن زرين بن المقرئ

او از مشايخ ابن عساكر است؛ ابن عساكر در مورد او مي گويد:

۴۳۹۹ عبدان بن زرين بن محمد أبو محمد الأذربيجاني الدويني المقريء الضرير قدم دمشق وهو شاب فسكنها وسمع بها الفقيه نصر بن إبراهيم وأبا البركات بن طاوس وأقرأ القرآن مدة ولقن جماعه وكان ثقة خيرا كتبت عنه

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفاي۵۷۱هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج۳۷، ص۳۵۴ ش ۴۳۹۹،، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - ۱۹۹۵.

بنابر اين سند روايت به نظر اهل سنت معتبر است!

گفتار پنجم: حضرت علي (ع) او را ابن سوء مي دانند (با سند معتبر):

يكي از نكاتي كه در روايات اهل سنت، راجع به عبد الله بن زبير جلب توجه مي كند، اين است كه اميرمومنان علي عليه الصلاة والسلام، او را «ابن سوء» مي دانند!

طبري اين روايت را با سند معتبر نقل مي كند كه حضرت فرمودند:

ما حدثنيه أحمد بن زهير قال حدثنا أبي أبو خيثمة قال حدثنا وهب بن جرير بن حازم قال سمعت أبي قال سمعت يونس بن يزيد الأيلي عن الزهري في قصة ذكرها من خبر علي وطلحة والزبير وعائشة في مسيرهم الذي نحن في ذكره في هذا الموضع قال ... لما وقف علي وأصحاب الجمل؛ خرج علي علي فرسه فدعا الزبير فتواقفا فقال له علي: ما جاء بك ؟ قال: جاء بي أني لا أراك لهذا الأمر أهلاً ولا أولي به منا. فقال علي: لست أهلاً لها بعد عثمان ؟ قد كنا نعدك من بني عبد المطلب حتي نشأ ابنك ابن السوء ففرق بيننا وبينك ...

وقتي علي و اصحاب جمل ايستادند علي سوار بر اسب شده و زبير را خواست، وقتي هر دو به هم نزديك شدند، علي به او گفت: چه چيزي تو را به اينجا آورد ؟ گفت:

من به اين علت به اينجا آمدم كه تو را شايسته اين كار نمي دانم و تو را از خود اولاي به خلافت نمي دانم!

حضرت فرمودند: آيا بعد از مرگ عثمان من شايستگي خلافت ندارم ؟ ما تو را از بني عبد المطلب مي دانستيم، تا اينكه پسر تو، پسر ناشايست تو بزرگ شد، و بين ما و تو فاصله انداخت .

الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاي۳۱۰)، تاريخ الطبري، ج۳، ص۴۱، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱، ص۳۱۴، طبق برنامه الجامع الكبير.

ابن أثير الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي۶۳۰هـ) الكامل في التاريخ، ج۳، ص۱۲۸، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، ۱۴۱۵هـ.

البته شبيه همين مضمون در نهج البلاغه نيز آمده است، كه اميرمومنان علي عليه السلام فرمودند:

۴۵۳-وَ قَالَ ( عليه السلام ) مَا زَالَ الزُّبَيْرُ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ حَتَّي نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُ عَبْدُ اللَّه .

زبير مردي از ما بود تا اينكه پسر شوم او، عبد الله رشد كرد!

اميرمومنان علي عليه السلام، نهج البلاغه كلمات قصار شماره ۴۵۳ تصحيح صبحي صالح

روايت طبق مباني اهل سنت صحيح است:

۱. محمد بن مسلم بن عبيد الله بن عبد الله بن شهاب زهري:

ابن حجر در مورد او مي گويد:

۶۲۹۶ محمد بن مسلم بن عبيد الله بن عبد الله بن شهاب بن عبد الله بن الحارث بن زهرة بن كلاب القرشي الزهري أبو بكر الفقيه الحافظ متفق علي جلالته وإتقانه وهو من رؤوس الطبقة الرابعة مات سنة خمس وعشرين وقيل قبل ذلك بسنة أو سنتين ع

فقيه حافظ و كسي كه همه بر بزرگي و دقت علم او اجماع دارند .

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تقريب التهذيب، ج۱، ص۵۰۶، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

۲. يونس بن يزيد الايلي:

روايات او از زهري در بخاري و مسلم موجود است!

ذهبي در مورد او مي گويد:

يونس بن يزيد الأيلي صاحب الزهري وأوثق أصحابه

همراه زهري و موثق ترين اصحاب او

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، العبر في خبر من غبر، ج۱، ص۲۱۸، تحقيق: د. صلاح الدين المنجد، ناشر: مطبعة حكومة الكويت - الكويت، الطبعة: الثاني، ۱۹۸۴.

۳. جرير بن حازم:

او نيز از روات بخاري و مسلم است، ذهبي در مورد او مي گويد:

جرير بن حازم ع ابن زيد بن عبد الله بن شجاع الإمام الحافظ الثقة المعمر

امام حافظ مورد اطمينان، بيش از صد سال عمر كرده است .

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج۷ ص۹۸، تحقيق: شعيب الأرناؤوط / محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

۴. وهب بن جرير بن حازم:

ابن حجر در مورد او مي گويد:

۷۴۷۲ وهب بن جرير بن حازم بن زيد أبو عبد الله الأزدي البصري ثقة من التاسعة مات سنة ست ومائتين ع

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تقريب التهذيب، ج۱ ص۵۸۵، ش ۷۴۷۲، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

۵. ابوخثيمه زهير بن حرب بن رشاد:

ابن حجر در مورد او مي گويد:

۲۰۴۲ زهير بن حرب بن شداد أبو خثيمة النسائي نزيل بغداد ثقة ثبت روي عنه مسلم أكثر من ألف حديث من العاشرة مات سنة أربع وثلاثين وهو بن أربع وسبعين خ م د س ق

مورد اطمينان است، مسلم بيش از هزار روايت از او نقل كرده است!

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تقريب التهذيب، ج۱ ص۲۱۷، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

۶. احمد بن زهير:

ذهبي در مورد او مي گويد:

۶۱۹ أحمد بن أبي خيثمة زهير بن حرب الحافظ الحجة ... قال الدارقطني ثقة مأمون وقال الخطيب ثقة عالم متقن حافظ بصير بأيام الناس راوية للادب

احمد بن ابي حيثمه زهير، حافظ، حجت ... دارقطني گفته است: ثقه، مورد اطمينان؛ خطيب بغدادي گفته است: ثقه، عالم، قابل اعتماد، حافظ، آگاه به تاريخ، نقل كننده ادب ...

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تذكرة الحفاظ، ج۲، ص۵۹۶ ش ۶۱۹، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي.

۷. ابن جرير طبري:

او نيز مولف كتاب و راوي اصلي اين روايت است؛ ذهبي در مورد او مي گويد:

محمد بن جرير بن يزيد بن كثير الامام العلم الفرد الحافظ أبو جعفر الطبري أحد الأعلام وصاحب التصانيف

محمد بن جرير، امام، مشهور، يكتا، حافظ، يكي از نامدارن و صاحب كتب

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تذكرة الحفاظ، ج۲، ص۷۱۰، ش ۷۲۸، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي.

بنابراين سند اين روايت صحيح است .

گفتار ششم: حضرت علي (ع): عبد الله بن زبير، علت حضور زبير در جنگ جمل و مايه گمراهي او است(با سند معتبر):

يكي از سخت ترين وقائعي كه در تاريخ حيات اميرمومنان علي عليه السلام رخ داد، جنگ جمل بود؛ جنگي كه خلافت آن حضرت را از مسير طبيعي بيرون آورد و به جاي آنكه آن حضرت، قادر شوند به رفع مشكلات جامعه و اصلاح عقايد مردم و رفع بدعت هاي گذشتگان بپردازند، به دفع فتنه مشغول شوند .

اگر اين جنگ نبود، قطعا معاويه نيز نمي توانست مقدمات تشكيل پادشاهي خود در شام و مقابله با آن حضرت را فراهم كند؛ و اگر جنگ صفين رخ نمي داد، خوارج نيز به جنگ با اميرمومنان علي عليه السلام نمي آمدند! و ديگر ابن ملجم ها بهانه اي براي به شهادت رساندن آن حضرت پيدا نمي كردند .

يكي از مسببين اصلي شروع جنگ جمل، زبير بن عوام بود؛ كه قبل از شروع جنگ، با مناظره اي كه اميرمومنان علي عليه السلام با او داشتند، از جنگ منصرف شد.اما عبد الله بن زبير، پسرش حتي پدر خود را فريب داد! و او را مجبور كرد كه به جنگ بيايد!

همچنين خواهد آمد كه عبد الله بن زبير، عائشه را نيز كه از ميانه راه منصرف شده بود، متقاعد كرد كه به راه ادامه دهد!

و در صورتي كه زبير و عائشه اين جنگ را ترك مي كردند، قطعا ديگر كسي براي مقابله با آن حضرت نمي آمد! چون زبير و عائشه دو ركن اصلي شروع جنگ بر ضد حضرت بودند! و ديگر اينهمه كشته بر مسلمانان تحميل نمي شد، و همچنين فرصت براي ايجاد مدينه فاضله، به دست اميرمومنان علي عليه السلام مهيا مي شد .

يعني عبد الله بن زبير، خود يك تنه، بار شروع جنگ جمل و حضور پدرش و عائشه را بر دوش مي كشد و اين مطلب مي تواند مفسري براي روايت رسول خدا (ص) باشد كه «لو وزنت ذنوبه بذنوب الثقلين لرجحت».

همچنين در بخش در گفتار دوازدهم، خواهد آمد كه معاويه خطاب به عبد الله بن زبير مي گويد: تو به خاطر دشمني با علي و نه به خاطر دفاع از عثمان، با علي جنگيدي!

روايت اول:

اين روايت در شماره قبل گذشت كه طبري نقل كرده است:

خرج علي علي فرسه فدعا الزبير فتواقفا فقال له علي: ما جاء بك ؟ قال: جاء بي أني لا أراك لهذا الأمر أهلاً ولا أولي به منا. فقال علي: لست أهلاً لها بعد عثمان ؟ قد كنا نعدك من بني عبد المطلب حتي نشأ ابنك ابن السوء ففرق بيننا وبينك، وعظم عليه أشياء وذكر أن النبي صلي الله عليه وسلم مر عليهما فقال لعلي: ما يقول ابن عمتك ؟ ليقاتلنك وهو لك ظالم.

فانصرف عنه الزبير وقال: فإني لا أقاتلك. ورجع إلي ابنه عبد الله بن الزبير فقال: مالي في هذه الحرب بصيرة، فقال: لا ولكنك جبنت عن لقاء علي حين رأيت راياته فعرفت أن تحتها الموت، قال: فاني قد حلفت أن لا أقاتله قال: فكفر عن يمينك بعتق غلامك سرجس. فأعتقه وقام في الصف معهم .

وقتي علي و اصحاب جمل ايستادند، علي سوار بر اسب شده و زبير را خواست، وقتي هر دو به هم نزديك شدند، علي به او گفت: چه چيزي تو را به اينجا آورد ؟ گفت:

من به اين علت به اينجا آمدم كه تو را شايسته اين كار نمي دانم و تو را از خود اولاي به خلافت نمي دانم!

حضرت فرمودند: آيا بعد از مرگ عثمان من شايستگي خلافت ندارم ؟ ما تو را از بني عبد المطلب مي دانستيم، تا اينكه پسر تو، پسر ناشايست تو بزرگ شد، و بين ما و تو فاصله انداخت.

و سپس بعضي از امور را براي او بزرگ شمرد (بزرگي بعضي از گناهان را به او گوشزد كرد) و سپس به ياد او آورد كه روزي رسول خدا (ص) بر آن دو مي گذشتند، و به علي فرمودند: پسر عمه ات چه مي گويد؟ روزي او با تو به جنگ مي پردازد در حاليكه ظالم به تو است!

زبير باز گشت! و گفت من با تو نمي جنگم! و سپس به نزد پسرش عبد الله بن زبير رفت و گفت: من هيچ بينشي (دليلي ديني) براي اين جنگ سراغ ندارم!

پسر او گفت: نه! ولي تو پرچم هاي علي را ديدي، از جنگ با او ترسيدي! و دانستي كه اين پرچم ها مرگ به همراه دارد!

زبير گفت: من قسم خورده ام كه با علي نجنگم! گفت: كفاره بده و غلامت سرجس را آزاد كن!

او نيز چنين كرد و در صف با آنها ايستاد!

الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاي۳۱۰)، تاريخ الطبري، ج۳، ص۴۱، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت؛

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱، ص۳۱۴، طبق برنامه الجامع الكبير؛

ابن أثير الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي۶۳۰هـ) الكامل في التاريخ، ج۳، ص۱۲۸، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، ۱۴۱۵هـ.

پيش از اين ثابت كرديم كه سند روايت، طبق مباني اهل سنت صحيح است .

روايت دوم:

در معجم ابن اعرابي از علماي مشهور قرن چهارم، با سند معتبر نزد اهل سنت آمده است كه:

نا أبو رفاعة، نا إبراهيم بن سعيد الجوهري، نا إبراهيم بن مهدي، عن عيسي بن يونس، عن إسماعيل، عن قيس قال: قال علي: ما زال الزبير منا أهل البيت حتي نشأ ابنه عبد الله فغلبه.

علي گفت: زبير از ما اهل بيت بود تا اينكه فرزندش عبد الله رشد كرده و بر او غالب شد!

البصري الصوفي، أبو سعيد أحمد بن محمد بن زياد بن بشر بن درهم (متوفاي ۳۴۰هـ)، معجم ابن الأعرابي، ج۴، ص۴۳۱، طبق برنامه الجامع الكبير.

بررسي سندي روايت:

۱. أبو رفاعة، عبد الله بن محمد:

خطيب بغدادي در باره او مي گويد:

عبد الله بن محمد بن عمر بن حبيب أبو رفاعة العدوي البصري ... وكان ثقة .

عبد الله بن محمد ... مورد اعتماد بود.

البغدادي، ابوبكر أحمد بن علي بن ثابت الخطيب (متوفاي۴۶۳هـ)، تاريخ بغداد، ج۱۰، ص۸۳، ش۵۱۹۷، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

۲. إبراهيم بن سعيد الجوهري:

ابن حجر در باره او مي گويد:

إبراهيم بن سعيد الجوهري أبو إسحاق الطبري نزيل بغداد ثقة حافظ تكلم فيه بلا حجة من العاشرة مات في حدود الخمسين م ۴

ابراهيم بن سعيد جوهري، ساكن بغداد، مورد اعتماد و حافظ بود. برخي در باره او سخناني گفته اند، بدون اين كه دليلي داشته باشند.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تقريب التهذيب، ج۱، ص۸۹، ش ۱۷۹، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

۳. إبراهيم بن مهدي المصيصي:

ابن حجر در شرح حال او مي نويسد:

۲۵۶ إبراهيم بن مهدي المصيصي بغدادي الأصل مقبول من العاشرة مات سنة أربع وقيل خمس وعشرين د

ابراهيم بن مهدي، «مقبول» بود.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تقريب التهذيب، ج۱، ص۹۴، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

۴.عيسي بن يونس:

ذهبي در باره او مي نويسد:

عيسي بن يونس بن أبي إسحاق أحد الأعلام في الحفظ والعبادة عن أبيه وهشام بن عروة والأعمش وعنه حماد بن سلمة مع تقدمه وابن المديني وإسحاق وابن عرفة وأمم كان يحج سنة ويغزو سنة مات ۱۸۷ ع .

عيسي بن يونس، يكي از سرشناسان در حفظ و عبادت بود .

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج۲، ص۱۱۴، ش۴۴۰۹، تحقيق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۳هـ - ۱۹۹۲م.

۵ .إسماعيل بن أبي خالد:

ابن حجر مي گويد:

إسماعيل بن أبي خالد الأحمسي مولاهم البجلي ثقة ثبت من الرابعة مات سنة ست وأربعين ع .

اسماعيل بن أبي خالد، مورد اعتماد بود.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تقريب التهذيب، ج۱، ص۱۰۷، ش ۴۳۸، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

۶.قيس بن أبي حازم:

ذهبي در باره او مي نويسد:

قيس بن أبي حازم البجلي أبو عبد الله الكوفي ثقة من الثانية مخضرم ويقال له رؤية وهو الذي يقال إنه اجتمع له أن يروي عن العشرة مات بعد التسعين أو قبلها وقد جاز المائة وتغير ع

قيس بن أبي حازم، مورد اعتماد و مخضرم (كسي كه اسلام و جاهليت را درك كرده) بود، گفته شده كه او پيامبر را نيز ديده و او همان كسي است كه گفته اند از عشره «عشرة مبشرة» روايت نقل كرده است.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تقريب التهذيب، ج۱، ص۴۵۶، ش۵۵۶۶، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

۷. ابن الأعرابي:

ذهبي در تمجيد از او مي گويد:

أحمد بن محمد بن زياد بن بشر بن درهم الإمام المحدث القدوة الصدوق الحافظ شيخ الإسلام أبو سعيد بن الأعرابي البصري الصوفي نزيل مكة وشيخ الحرم.

احمد بن محمد، پيشوا، محدث، راهبر، بسيار راستگو، حافظ و شيخ الإسلام، در مكه ساكن و شيخ (پيشنماز) حرم بود.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج۱۵، ص۴۰۷، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

روايات ديگر:

ابن اثير اين روايت را نقل مي كند كه:

وشهد الجمل مع أبيه الزبير مقاتلاً لعلي، فكان علي يقول: ما زال الزبير منا أهلَ البيت حتي نشأ له عبد الله.

عبد الله جمل را همراه پدرش زبير براي جنگ با علي حاضر شد! علي (ع) مي گفت: زبير از ما اهل بيت بود تا پسرش عبد الله رشد كرد .

ابن أثير الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي۶۳۰هـ)، أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج۳، ص۲۴۶، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۷ هـ - ۱۹۹۶ م.

شبيه همين عبارت، در آدرس هاي ذيل نيز آمده است:

الدينوري، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي۲۷۶هـ)، الإمامة والسياسة، ج۱، ص۱۴ ـ ۱۵، تحقيق: خليل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۷م.

الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفاي: ۳۲۸هـ)، العقد الفريد، ج۴، ص۲۹۴، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

ابن عبد البر النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاي ۴۶۳هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج۳، ص۹۰۶، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۲هـ.

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفاي۵۷۱هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج۱۸، ص۴۰۴، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - ۱۹۹۵.

إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي۶۵۵ هـ)، شرح نهج البلاغة، ج۲۰، ص۴۹، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۸م.

الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي۷۶۴هـ)، الوافي بالوفيات، ج۱۷، ص۹۳، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفي، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - ۱۴۲۰هـ- ۲۰۰۰م.

گفتار هفتم: عبد الله بن زبير عامل اصلي حضور عائشه در جنگ جمل (با سند معتبر):

ثابت شد كه عبد الله بن زبير، عامل اصلي مخالفت زبير، با حضرت علي عليه السلام بوده است؛ اكنون اين نكته را ثابت خواهيم كرد كه او، عامل اصلي حضور عائشه در جنگ جمل بوده است! و اگر او نبود، عائشه نيز به جنگ جمل نمي آمد:

روايت اول با سند صحيح:

وروي إسماعيل بن علية عن ابي سفيان بن العلاء عن ابن أبي عتيق قال قالت عائشة إذا مر ابن عمر فارونيه فلما مر ابن عمر قالوا هذا ابن عمر فقالت يا أبا عبد الرحمن ما منعك أن تنهاني عن مسيري قال رأيت رجلا قد غلب عليك وظننت أنك لا تخالفينه يعني ابن الزبير قالت أما إنك لو نهيتني ما خرجت.

عائشه گفت اگر ابن عمر گذشت، من را با خبر كنيد! وقتي كه ابن عمر گذشت، گفتند: اين ابن عمر است!

عائشه گفت: اي ابا عبد الرحمن، چه چيزي مانع تو شد كه من را از رفتن (به جنگ) باز بداري؟ گفت: مردي را ديدم كه بر تو غالب شده بود، و گمان داشتم كه تو با او مخالفت نخواهي كرد! يعني عبد الله بن زبير!

عائشه گفت: آگاه باش اگر تو مرا بازداشته بودي نمي رفتم!

ابن عبد البر النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاي ۴۶۳هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج۳، ص۹۱۰،، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۲هـ.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج۲، ص۱۹۳، تحقيق: شعيب الأرناؤوط / محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج۴، ص۲۴۶، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.

تصحيح سند روايت اول:

الباني اين روايت را در ذيل روايت شماره ۴۷۴ «أيتكن تنبح عليها كلاب الحوأب» نقل كرده و به آن استشهاد مي كند .

ألباني، محمد ناصر (متوفاي۱۴۲۰هـ)، السلسلة الصحيحة المجلدات الكاملة ش ۴۷۴

روايت دوم با سند صحيح:

۲۰۷۵۳ أخبرنا عبد الرزاق عن معمر عن بن طاووس عن أبيه أن النبي صلي الله عليه وسلم قال لنسائه أيتكن تنبحها كلاب ماء كذا وكذا يعني الحوأب فلما خرجت عائشة إلي البصرة نبحتها الكلاب فقالت ما اسم هذا الماء فأخبروها فقالت ردوني فأبي عليها بن الزبير

پيامبر (ص) به همسران خويش فرمودند: كداميك از شما است كه سگ هاي حواب بر او پارس خواند كرد ؟!

وقتي عائشه به بصره رفت، سگ ها بر او پارس كردند! گفت: اسم اين آب چيست ؟ به او خبر دادند! گفت من را بازگردانيد! اما ابن زبير مانع او شد!

الصنعاني، ابوبكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي۲۱۱هـ)، المصنف، ج۱۱، ص۳۶۵، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، ۱۴۰۳هـ.

تصحيح سند روايت دوم :

۱. طاووس بن كيسان يماني:

ذهبي در مورد او مي گويد:

۷۹ ع طاوس بن كيسان ... وكان رأسا في العلم والعمل قال عمرو بن دينار ما رأيت أحدا مثل طاوس

طاووس او سرآمد علم و عمل بود، عمرو بن دينار گفته است هيچ كس را مانند طاووس نديدم!

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تذكرة الحفاظ، ج۱، ص۹۰، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي.

۲- عبد الله بن طاووس بن كيسان:

ذهبي در مورد او مي گويد:

عبد الله بن طاوس بن كيسان أبو محمد اليماني... قلت: وثقوه.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج۸ ص۴۶۳، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.

۳. معمر بن راشد ازدي:

ذهبي در مورد او مي گويد:

۱۸۴ ع معمر بن راشد الامام الحجة ... قال أحمد ليس تضم معمرا إلي أحد الا وجدته فوقه

امام حجت ... احمد (بن حنبل) گفته است معمر را كنار هر كس بگذاري، باز معمر برتر است!

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تذكرة الحفاظ، ج۱ ص۱۹۰ش ۱۸۴، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي.

۴. عبد الرزاق صنعاني صاحب كتاب:

ذهبي در مورد او مي گويد:

۳۵۷ ع عبد الرزاق بن همام بن نافع الحافظ الكبير .... قلت وثقه غير واحد

حافظ بزرگ...چندين نفر او را توثيق كرده اند .

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تذكرة الحفاظ، ج۱ ص۳۶۴، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي.

روايت سوم و چهارم (به صورت مرسل)

وسمعت عائشة في طريقها نباح كلاب فقالت: ما يقال لهذا الماء الذي نحن به ؟ قالوا: الحوأب. فقالت: إنا لله وإنا إليه راجعون ردوني ردوني فإني سمعت رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول وعنده نساؤه: أيتكن ينبحها كلاب الحوأب وعزمت علي الرجوع فأتاها عبد الله بن الزبير فقال: كذب من زعم أن هذا الماء الحوأب، وجاء بخمسين من بني عامر فشهدوا وحلفوا علي صدق عبد الله.

عائشه در راه صداي پارس سگ ها را شنيد و گفت: اسم اين آبي كه در كنار آن هستيم چيست ؟ گفتند حواب!

گفت: انا لله و انا اليه راجعون! من را باز گردانيد! زيرا من از رسول خدا (ص) شنيدم در حالي كه ساير زنان نيز در كنار حضرت بودند كه فرمود: كداميك از شماست كه سگ هاي حواب بر او پارس خواهند كرد! و تصميم گرفت كه باز گردد!

اما عبد الله بن زبير به نزد او آمد و گفت: هر كس كه گمان كرده است اينجا حواب است دروغ گفته است! و ۵۰ نفر آورد كه شهادت دادند و قسم خوردند كه عبد الله راست گفته است!

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱، ص۳۰۵، طبق برنامه الجامع الكبير.

حتي طرقنا الحوأب وهو ماء فنبحتنا كلابه فقالوا أي ماء هذا فقلت هذا ماء الحوأب فصرخت عائشة بأعلي صوتها ثم ضربت عضد بعيرها فأناخته وقالت إنا لله وإنا إليه راجعون إني لهية سمعت رسول الله يقول وعنده نساؤه ليت شعري أيتكن تنبحها كلاب الحوأب ثم ضربت عضد بعيرها فأناخته وقالت ردوني أنا والله صاحبة ماء الحوأب فأناخوا حولها يوما وليلة فقال لها عبد الله بن الزبير إنه كذب ولم يزل بها وهي تتمنع فقال لها النجاء النجاء فقد أدرككم علي بن أبي طالب

وقتي به حواب رسيديم، سگ ها پارس كردند، عده اي پرسيدند اين آب چه نام دارد ؟ گفتم: اين ماء حواب نام دارد!

عائشه با صدايي بلند فرياد كشيد و سپس به ران شترش زد و آن را خواباند، و گفت: انا لله و انا اليه راجعون! من همانم! از رسول خدا (ص) شنيدم در حالي كه همسران آن حضرت آنجا بودند كه فرمود: اي كاش مي دانستم كه كدام يك از شما سگ هاي حواب بر او پارس مي كنند!

سپس شتر را بلند كرده و گفت من را باز گردانيد!قسم به خدا من همان كسي هستم كه در كنار آب حواب مي رود!

به همين دليل يك شبانه روز دور او جمع شدند! عبد الله بن زبير به عائشه گفت: او دروغ گو است! و يكسره چنين مي گفت اما عائشه قبول نمي كرد! تا اينكه عبد الله گفت: جان خود را نجات دهيد! جان خود را نجات دهيد! علي آمد!

ابن أثير الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي۶۳۰هـ) الكامل في التاريخ، ج۳، ص۱۰۳، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، ۱۴۱۵هـ.

الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاي۳۱۰)، تاريخ الطبري، ج۳، ص۱۱، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

گفتار هشتم: نخستين كسي كه در اسلام شهادت دروغ داد:

اين روايت، در مسند احمد، سنن ترمذي و سنن ابن ماجة آمده است كه رسول خدا (ص) فرمودند «شهادت دروغ، با شرك به خداوند با هم برابر هستند!»:

۱۸۰۷۳ حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا مَرْوَانُ الفزاري ثنا سُفْيَانُ بن زِيَادٍ عن فَاتِكِ بن فَضَالَةَ عن ايمن بن خُرَيْمٍ قال قام رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم خَطِيباً فقال يا أَيُّهَا الناس عَدَلَتْ شَهَادَةُ الزُّورِ اشراكا بِاللَّهِ ثَلاَثاً ثُمَّ قال اجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ

رسول خدا (ص) فرمودند: شهادت دروغ، با شرك به خدا برابر است! سپس به اين آيه استدلال كردند كه «اجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور»

مسند أحمد بن حنبل ج۴، ص۲۳۳ ش ۱۸۰۷۳، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: ۲۴۱، دار النشر: مؤسسة قرطبة - مصر

سنن أبي داود ج۳، ص۳۰۵ ش ۳۵۹، اسم المؤلف: سليمان بن الأشعث أبو داود السجستاني الأزدي الوفاة: ۲۷۵، دار النشر: دار الفكر - -، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد

سنن ابن ماجه ج۲، ص۷۹۴ ش ۲۳۷، اسم المؤلف: محمد بن يزيد أبو عبدالله القزويني الوفاة: ۲۷۵، دار النشر: دار الفكر - بيروت - -، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي

همچنين بخاري در صحيح خويش روايت مي كند كه بزرگترين كبائر، شهادت دروغ است:

۵۶۳۱ حدثني إِسْحَاقُ حدثنا خَالِدٌ الْوَاسِطِيُّ عن الْجُرَيْرِيِّ عن عبد الرحمن بن أبي بَكْرَةَ عن أبيه رضي الله عنه قال قال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم ألا أُنَبِّئُكُمْ بِأَكْبَرِ الْكَبَائِرِ قُلْنَا بَلَي يا رَسُولَ اللَّهِ قال الْإِشْرَاكُ بِاللَّهِ وَعُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وكان مُتَّكِئًا فَجَلَسَ فقال ألا وَقَوْلُ الزُّورِ وَشَهَادَةُ الزُّورِ ألا وَقَوْلُ الزُّورِ وَشَهَادَةُ الزُّورِ فما زَالَ يَقُولُهَا حتي قلت لَا يَسْكُتُ

رسول خدا (ص) فرمودند: آيا شما را از بزرگترين كبائر با خبر نكنم ؟ سه بار چنين فرمودند!

گفتند: آري اي رسول خدا! آن حضرت فرمودند: شرك به خدا و عاق والدين؛ رسول خدا (ص) تا اينجا تكيه داده بودند، سپس نشسته و فرمودند: آگاه باشيد؛ و كلام دروغ و شهادت دروغ! و كلام دروغ و شهادت دروغ! و آن قدر اين دو را تكرار كردند كه ما گمان كرديم ديگر سكوت نخواهد فرمود!

صحيح البخاري ج۵، ص۲۲۲۹ ش ۵۶۳۱، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: ۲۵۶، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا

با اين حال به گفته علماي اهل سنت، وقتي عائشه، در مسير رفتن براي جنگ جمل بود، سگ هاي منطقه حواب، شروع به پارس كردند، و عائشه به ياد روايت رسول خدا (ص) افتاد كه «ايتكن تنبح عليها كلاب الحواب»؛ به همين جهت خواست برگردد! اما عبد الله بن زبير ۵۰ نفر را آورد كه به دروغ قسم خوردند كه اينجا حواب نيست! و به همين دليل، علماي اهل سنت او را اولين كسي مي دانند كه شهادت دروغ را در اسلام، ايجاد كرد!

فلما انتهوا إلي ماء الحوأب في بعض الطريق ومعهم عائشة نبحها كلاب الحوأب فقالت لمحمد بن طلحة أي ماء هذا قال هذا ماء الحوأب فقالت ما آراني إلا راجعة قال ولم قالت سمعت رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول لنسائه ( كأني بإحداكن قد نبحها كلاب الحوأب وإياك أن تكوني أنت يا حميراء ) فقال لها محمد بن طلحة تقدمي رحمك الله ودعي هذا القول وأتي عبد الله بن الزبير فحلف لها بالله لقد خلفته أول الليل وأتاها ببينة زور من الأعرابفشهدوا بذلك فزعموا أنها أول شهادة زور شهد بها في الإسلام

وقتي در ميان راه به بركه حواب رسيدند و عائشه با آنها بود، سگ هاي حواب به او پارس كردند؛ او به محمد بن طلحه گفت: اسم اين بركه چيست ؟ گفت حواب!

گفت: من بازخواهم گشت! گفت چرا ؟ پاسخ داد: زيرا از رسول خدا (ص) شنيدم كه به زنان خود مي گفت: انگار كه يكي از شما را مي بينم كه سگ هاي حواب بر او پارس مي كنند، و مراقب باش كه اي عائشه تو نباشي!

محمد بن طلحه گفت: به پيش برو خدا تو را رحمت كند و اين سخن را رها كن!

عبد الله بن زبير به نزد او آمد و براي او به خدا قسم خورد كه ديشب از منطقه حواب گذشته اند! و از اعراب، شاهداني دروغين آورد! و آنها نيز چنين شهادتي دادند!

و چنين مي دانستند كه اين اولي شهادت دروغ در اسلام است!

الدينوري، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي۲۷۶هـ)، الإمامة والسياسة، تحقيق: خليل المنصور، ج۱، ص۵۷، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۷م.

المسعودي، ابوالحسن علي بن الحسين بن علي (متوفاي۳۴۶هـ)، مروج الذهب، ج۱، ص۳۱۶، طبق برنامه الجامع الكبير.

الحميري، أبو عبد الله محمد بن عبد الله بن عبد المنعم (متوفاي بعد ۸۶۶ هـ)، صفة جزيرة الأندلس منتخبة من كتاب الروض المعطار في خبر الأقطار، ج۱، ص۲۰۶، تحقيق: إ. لافي بروفنصال، ناشر: دار الجيل - بيروت / لبنان، الطبعة: الثانية، ۱۴۰۸ هـ ـ ۱۹۸۸ م.

گفتار نهم: حضرت علي او را لعنت مي كنند:

حدثنا محمد بن يوسف بن سليمان وأحمد بن منصور الرمادي قالا حدثنا هشام بن عمار بن نصير السلمي قال حدثنا محمد بن عيسي بن سميع القرشي قال حدثني ابن أبي ذئب عن الزهري عن سعيد بن المسيب قال ... وقال علي لابنيه: كيف قتل أمير المؤمنين وأنتما علي الباب ورفع يده فلطم الحسن وضرب صدر الحسين وشتم محمد بن طلحة، ولعن عبد الله بن الزبير... وهذا حديث كثير التخليط منكر الإسناد لا يعرف صاحبه الذي رواه عن ابن أبي ذئب وأما ابن أبي ذئب ومن فوقه فأقوياء

علي به دو پسرش گفت: چطور اميرالمومنين كشته شد در حالي كه شما در كنار در بوديد ؟! سپس دست خويش را بالا برد و به صورت حسن سيلي زد و به سينه حسين ضربه زد! و به محمد بن طلحه دشنام داد و عبد الله بن زبير را لعنت كرد ...

النميري البصري، ابوزيد عمر بن شبة (متوفاي۲۶۲هـ)، تاريخ المدينة المنورة، ج۲، ص۳۰۱ ش ۲۳۶۳، تحقيق علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - ۱۴۱۷هـ-۱۹۹۶م.

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۲، ص۲۸۴، طبق برنامه الجامع الكبير.

الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفاي: ۳۲۸هـ)، العقد الفريد، ج۴، ص۲۷۳، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

گفتار دهم: امام حسن عليه السلام او را نادان مي داند:

۴۱۲ - سفيه لم يجد مسافها قاله الحسن بن علي رضي الله عنهما في عمرو وفي عبد الله بن الزبير

ناداني است كه نادان ديگري پيدا نكرده كه با او همراهي كند! اين را حسن بن علي (عليهما السلام) در مورد عمرو و عبد الله بن زبير گفته است!

الزمخشري الخوارزمي، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاي۵۳۸هـ)، المستقصي في أمثال العرب، ج۲، ص۱۱۸، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الثانية، ۱۹۸۷م .

گفتار يازدهم: عبد الله بن زبير، درود بر رسول خدا (ص) و صلوات را ترك كرد! با چهار متن)

يكي از كارهايي كه در روايات، از آن مذمت فراوان شده است، ترك درود بر رسول خدا (ص) است! الباني وهابي، روايت ذيل روايت را نقل كرده و سند آن را صحيح مي داند كه:

۱۰۴۴۳ - ما اجتمع قوم ثم تفرقوا عن غير ذكر الله و صلاة علي النبي صلي الله عليه و سلم إلا قاموا عن أنتن من جيفة.

هيچ قومي جمع نشدند و سپس بدون ذكر خدا و درود بر رسول خدا (ص) پراكنده شدند، مگر آنكه موقع بيرون رفتن، بوي آنها بدتر از بوي مردار است!

الباني، الجامع الصغير وزياداته ش ۱۰۴۴۳ دار النشر: المكتب الاسلامي

همچنين نسائي مولف يكي از صحاح سته مي گويد:

۵۸ أخبرنا أحمد بن عبد الله بن علي بن سويد بن منجوف قال حدثنا أبو داود عن يزيد بن إبراهيم عن أبي الزبير عن جابر أن رسول الله صلي الله عليه وسلم قال ما جلس قوم مجلسا فتفرقوا عن غير صلاة علي النبي صلي الله عليه وسلم إلا تفرقوا انتن من ريح الجيفة.

هيچ گروهي نيستند كه در جايي بنشينند و بدون درود بر رسول خدا (ص) بر خيزند مگر آنكه موقع بيرون رفتن، بوي آنها از بوي مردار بدتر است!

عمل اليوم والليلة ج۱، ص۱۶۴ ش ۵۸، اسم المؤلف: أحمد بن شعيب بن علي النسائي أبو عبد الرحمن الوفاة: ۳۰۳، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - ۱۴۰۶، الطبعة: الثانية، تحقيق: د. فاروق حمادة

با اين همه مي بينيم كه به اقرار علماي اهل سنت، عبد الله بن زبير، به خاطر دشمني با اهل بيت رسول خدا (ص) درود بر آن حضرت را ترك كرده است! بلاذري اين روايت را نقل مي كند كه:

فقال ابن عباس (لعبد الله بن الزبير)... بغضي والله ضرك واثمك إذ دعاك إلي ترك الصلاة علي النبي صلي الله عليه وسلم في خطبك ...

ابن عباس به عبد الله بن زبير گفت: قسم به خدا دشمني با من به تو ضرر زد و تو را گناه كار كرد، زيرا تو را وادار كرد كه درود بر رسول خدا (ص) را در خطبه هايت ترك كني!

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱، ص۴۴۶، طبق برنامه الجامع الكبير.

وحدثني العمري عن الهيثم بن عدي عن عبد الله بن عياش الهمداني قال، حدثني محمد بن المنتشر قال: حضرت مكة أيام ابن الزبير ... وأظهر سوء الرأي في بني هاشم، وترك ذكر النبي صلي الله عليه وسلم من أجلهم

ابن منتشر مي گويد در زمان عبد الله بن زبير به مكه رفتم .... او بدبيني خود را نسبت به بني هاشم آشكار كرد، و درود بر رسول خدا (ص) را به خاطر آنها ترك كرد!

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۲، ص۱۹۰، طبق برنامه الجامع الكبير.

وحدثني هشام بن عمار قال: حدثت عن الزبيري عن الزهري أنه قال: كان من أعظم ما أنكر علي عبد الله بن الزبير تركه ذكر رسول الله صلي الله عليه وسلم في خطبته.

زهري گفت: يكي از بزرگرترين اشكالاتي كه بر عبد الله بن زبير مي گرفتند اين بود كه ياد رسول خدا (ص) را در خطبه خويش ترك كرد!

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۲، ص۴۱۸، طبق برنامه الجامع الكبير.

وتحامل عبد الله بن الزبير علي بني هاشم...حتي بلغ ذلك منه أن ترك الصلاة علي محمد في خطبته فقيل له لم تركت الصلاة علي النبي.

عبد الله بن زبير به بني هاشم كيه مي ورزيد!... به حدي كه درود بر رسول خدا (ص) را در خطبه ترك كرد! به او گفته شد چرا درود بر رسول خدا (ص) را ترك كردي؟!

اليعقوبي، أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفاي۲۹۲هـ)، تاريخ اليعقوبي، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بيروت.

گفتار دوازدهم: بغض عبد الله بن زبير نسبت به حضرت علي و اهل بيت عليهم السلام(با چند متن):

علماي اهل سنت، از اميرمومنان علي عليه السلام روايت نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود هركس من را دشمن بدار منافق است:

۷۸ حدثنا أبو بَكْرِ بن أبي شَيْبَةَ حدثنا وَكِيعٌ وأبو مُعَاوِيَةَ عن الْأَعْمَشِ ح وحدثنا يحيي بن يحيي واللفظ له أخبرنا أبو مُعَاوِيَةَ عن الْأَعْمَشِ عن عَدِيِّ بن ثَابِتٍ عن زِرٍّ قال قال عَلِيٌّ وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبي الْأُمِّيِّ صلي الله عليه وسلم إلي أَنْ لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ

از علي روايت است كه فرمود: قسم به كسي كه دانه را شكافت و موجودات را آفريد رسول خدا به من فرمود: كه جز مومن من را دوست ندارد و جز منافق با من دشمني نمي كند!

صحيح مسلم ج۱، ص۸۶ ش ۷۸، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: ۲۶۱، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي

همچنين الباني در السلسلة الصحيحة اين روايت را مي آورد كه رسول خدا (ص) فرمودند:

۲۴۸۸ - ( صحيح ) [ والذي نفسي بيده لا يبغضنا أهل البيت أحد إلا أدخله الله النار ].( صحيح )

قسم به كسي كه جانم در دست او است، هيچ كس با ما اهل بيت دشمني نمي كند مگر آنكه خدا او را وارد جهنم خواهد كرد .

الباني،محمد ناصر الدين، السلسلة الصحيحة ش ۲۴۸۸ نشر مكتبة المعارف الرياض

اما علماي اهل سنت، روايات متعددي دارند كه ثابت مي كند عبد الله بن زبير با اميرمومنان علي عليه السلام و اهل بيت رسول خدا (ص) دشمني داشته است:

أخبرناأبوبكر محمد بن محمد بن علي أنا أبوبكر محمد بن علي بن محمد أنا أحمد بن عبدالله بن الخضر أنا أحمد بن أبي طالب الكاتب حدثني أبي علي بن محمد حدثني محمد بن مروان بن عمر اخبرني جعفر وهو ابن أحمد بن معدان نا الحسن وهو ابن جهور نا أبو الحسن المدائني نا عبدالله بن أبي بكر قال قدم معاوية المدينة فأقام بها فاكثر الناس وعرضوا له يسألونه فقال يوما لبعض غلمانه اسرج لي بغلتي اذا قامت صلاة العصر فاسرج له البغلة فلما صلي العصر جلس عليها ثم توجه قبل الشام وصيح في الاثقال والناس وتبع معاوية من تبعه ويدركه ابن الزبير في اول من ادركه فسار إلي جنبه ليلا وهو نائم ففزع له فقال من هذا فقال ابن الزبير اما اني لو شئت ان اقتلك لقتلتك قال لست هناك لست من قتال الملوك انما يصيد كل طائر قدره فقال ابن الزبير اما والله لقد سرت تحت لواء أبي إلي ابن أبي طالب وهو من تعلم فقال لا جرم والله لقد قتلكم بشماله فقال اما ان ذلك في نصره عثمان ثم لم نجز بها قال والله ما كان بك نصرة عثمان ولولا بغض علي بن أبي طالب لجررت برجلي عثمان مع الضبع قال لقد فعلتها أنا قد اعطيناك عهدا فنحن وافون لك به ما عشت فاذا مت فسيعلم من بعدك

معاويه به مدينه آمد و مدتي در آنجا ماند، مردم زيادي جمع شده و از او خواسته هاي خود را مي خواستند .به همين دليل روزي به يكي از غلامان خود گفت: وقتي موقع نماز عصر شد، مركب من را آماده كن.او نيز چنين كرد .

معاويه سوار شده و به سوي شام به راه افتاد! و بعد از آن به كاروان بارها و مردم ندا دادند كه راه بيفتند.

گروهي به سرعت به دنبال معاويه به راه افتادند و عبد الله بن زبير جزو اولين كساني بود كه به معاويه رسيد .

شب هنگام كه معاويه خواب بود، عبد الله بن زبير در كنار او حركت كرد.معاويه ترسيد و گفت: چه كسي هستي ؟

گفت عبد الله بن زبير! آگاه باش كه اگر مي خواستم تو را بكشم، مي كشتم (نگران نباش؟)

معاويه گفت: تو در اين حد نيستي! تو نمي تواني پادشاهان را بكشي! هر پرنده اي شكار خودش را دارد!

عبد الله بن زبير گفت: قسم به خدا من زير پرچم پدرم به جنگ علي (ع) رفتم! و تو مي داني علي كيست!

معاويه گفت: اگر چنين بود (و واقعا علي به جنگ آمده بود) شما را با دست چپ خود مي كشت (يعني حتي نياز نبود دست راست خودش را استفاده كند) .

عبد الله بن زبير گفت: جنگ جمل، براي ياري عثمان بود، اما بعد از آن پاداشي براي اين كار داده نشد!

معاويه گفت: قسم به خدا تو نمي خواستي عثمان را ياري كني! و اگر دشمني با علي بن ابي طالب نبود، تو همراه درندگان، دو پاي عثمان را روي زمين مي كشيدي!

عبد الله گفت: اين بلايي است كه من به سر خود آوردم! ما با تو پيماني بستيم كه تا تو زنده باشي به آن وفا خواهيم كرد، وقتي مردي كسي كه بعد از تو است، خواهد دانست (كه ما كه هستيم)

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفاي۵۷۱هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج۲۸، ص۲۰۰، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - ۱۹۹۵.

شبيه همين متن در آدرس هاي ذيل آمده است:

ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاي۷۷۴هـ)، البداية والنهاية، ج۸، ص۳۳۸، ناشر: مكتبة المعارف - بيروت.

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۲، ص۱۰۲، طبق برنامه الجامع الكبير.

وتحامل عبد الله بن الزبير علي بني هاشم تحاملا شديدا وأظهر لهم العداوة والبغضاء

عبد الله بن زبير به بني هاشم كيه مي ورزيد! و دشمني و كينه با آنها را علني كرد!

اليعقوبي، أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفاي۲۹۲هـ)، تاريخ اليعقوبي، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بيروت.

فقال: والله لئن كنت لي ولأهل بيتي مبغضاً، لقد كتمت بغضك وبغض أهل أبيك مذ أربعون سنة.

(عبد الله بن زبير) گفت: اگر تو (عبد الله بن عباس) من و خانواده ام را دشمن داشتي، من بعض تو و خاندان پدرت را ۴۰ سال پنهان كردم!

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱، ص۴۴۶، طبق برنامه الجامع الكبير.

وحدثني العمري عن الهيثم بن عدي عن عبد الله بن عياش الهمداني قال، حدثني محمد بن المنتشر قال: حضرت مكة أيام ابن الزبير ... وأظهر سوء الرأي في بني هاشم

محمد بن منتشر مي گويد در زمان عبد الله بن زبير در مكه بودم ... او بدبيني نسبت به بني هاشم را آشكار ساخت!

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۲، ص۱۹۰، طبق برنامه الجامع الكبير.

فقال ابن الزبير: إني لأكتم بغضكم أهْلَ هذا البيت منذ أربعين سنة،

عبد الله بن زبير گفت: من بغض شما اهل بيت را ۴۰ سال است پنهان كرده ام!

المسعودي، ابوالحسن علي بن الحسين بن علي (متوفاي۳۴۶هـ)، مروج الذهب، ج۱، ص۳۸۲، طبق برنامه الجامع الكبير.

گفتار سيزدهم: خوشحالي عبد الله بن زبير از خروج امام حسين به سوي كوفه (با چند سند):

وقتي امام حسين عليه السلام، در زمان يزيد، مدينه را ترك كرده و به مكه آمدند، تمامي نظرها از عبد الله بن زبير كه در مكه بود، به آن حضرت معطوف شد، و ديگر كسي توجهي به عبد الله بن زبير نمي كرد!

و همگان مي دانستند كه بيرون رفتن آن حضرت از مكه، موجب جرات پيدا كردن يزيد بر به شهادت رساندن آن حضرت است! اما با اين حال وقتي آن حضرت، براي امتثال امر الهي، از مكه بيرون رفتند، عبد الله بن زبير خوشحال شد! ذهبي در سير اعلام النبلاء اين روايت را نقل مي كند كه:

فقال له الحسين لأن أقتل بمكان كذا وكذا أحب إلي أن تستحل بي يعني مكة قال فبكي ابن عباس وقال أقررت عين ابن الزبير وكان ابن عباس يقول فذاك الذي سلا بنفسي عنه

ثم خرج عبد الله بن عباس من عنده وهو مغضب وابن الزبير علي الباب فلما رآه قال يا ابن الزبير قد أتي ما أحببت قرت عينك هذا أبو عبد الله يخرج ويتركك والحجاز ثم قال

يالك من قنبرة بمعمر خلا لك الجو فبيضي واصفري

حسين به ابن عباس گفت: اگر در فلان جا كشته شوم، براي من دوست داشتني تر است از اينكه مكه به سبب من مورد تعرض قرار گيرد! ابن عباس گريست و گفت: با اين كار خود چشم ابن زبير را روشن كردي!

و ابن عباس مي گويد: اين (حفظ حرمت مكه) چيزي بود كه از ذهن من رفته بود! (يعني حق با حسين بود و بايد حرمت مكه حفظ مي شد)

سپس عبد الله بن عباس از نزد حسين بيرون رفت در حاليكه عصباني بود و ابن زبير نيز در كنار در بود، وقتي او را ديد گفت اي ابن زبير، چيزي كه دوست داشتي انجام شد! حسين از مكه بيرون مي رود و تو را در حجاز مي گزارد!

اي پرنده در منطقه معمر، آسمان براي تو خالي شد، ديگر به راحتي تخم بگذار و رشد كن!

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج۳، ص۲۹۳، تحقيق: شعيب الأرناؤوط / محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

شبيه همين متن با اسناد مختلف در آدرس هاي ذيل آمده است:

قال هشام عن أبي مخنف ... قال أبو مخنف وحدثني الحارث بن كعب الوالبي عن عقبة بن سمعان أن حسينا لما أجمع المسير إلي الكوفة أتاه عبدالله بن عباس ... ثم قال ابن عباس لقد أقررت عين ابن الزبير بتخليتك إياه والحجاز ... فمر بعبدالله بن الزبير فقال قرت عينك يابن الزبير ثم قال: يا لك من قبرة بمعمر خلا لك الجو فبيضي واصفري

الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاي۳۱۰)، تاريخ الطبري، ج۳، ص۲۹۵، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱، ص۴۱۲، طبق برنامه الجامع الكبير.

الدينوري، أبو حنيفة أحمد بن داود (متوفاي۲۸۲هـ الأخبار الطوال، ج۱، ص۳۶۱، تحقيق: د.عصام محمد الحاج علي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۲۱هـ ـ ۲۰۰۱م.

حوار بين ابن الزبير وابن عباس

حدثنا الحسين بن القاسم الكوكبي قال أخبرنا أبو عكرمة الضبي عامر بن عمران قال أخبرنا العتبي عن أبيه قال: لما خرج الحسين بن علي عليهما السلام إلي الكوفة اجتمع ابن عباسٍ وعبد الله بن الزبير بمكة، قال: فضرب ابن عباس علي جنب ابن الزبير وتمثل:

يا لك من قبرةٍ بمعمر ... خلا لك الجو فبيضي واصفري

النهرواني، أبو الفرج المعافي بن زكريا (متوفاي۳۹۰هـ)، الجليس الصالح والأنيس الناصح، ج۱، ص۲۹۴، طبق برنامه الجامع الكبير.

أخبرنا القاضي أبو الحسين أحمد بن علي بن الحسين التوزي، قال حدثنا القاضي أبو الفرج المعافي بن زكريا بن يحيي بن حميد الطبري قراءة عليه، قال حدثنا ابن دريد، قال حدثنا العكلي عن أبيه قال ذكر ابن واب، قال ذكر عوانة عن الشعبي: أن عبد الله بن عباس دخل المسجد وقد سار الحسين بن علي عليه السلام إلي العراق فإذا هو بعبد الله بن الزبير في جماعة من قريش وقد استعلاهم بالكلام، فجاء ابن عباس حتي ضرب بيده علي عضد ابن الزبير، فقال أصبحت والله كما قال الأول:

يا لك من قنبرة بمعمر...خلا لك الجور فبيضي واصفري

الشجري الجرجاني، المرشد بالله يحيي بن الحسين بن إسماعيل الحسني (متوفاي۴۹۹ هـ)، كتاب الأمالي وهي المعروفة بالأمالي الخميسية، ج۱، ص۲۴۷، تحقيق: محمد حسن اسماعيل، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، ۱۴۲۲ هـ - ۲۰۰۱م .

گفتار چهاردهم: عبد الله بن زبير: پيامبر خاندان بدي دارد كه وقتي نام او را مي برم گردن كشي مي كنند! (با چند متن و سند)

فقيل له لم تركت الصلاة علي النبي فقال إن له أهل سوء يشرئبون لذكره ويرفعون رؤوسهم إذا سمعوا به

به عبد الله بن زبير گفته شد چرا درود بر رسول خدا (ص) را ترك كردي ؟ گفت زيرا رسول خدا (ص) خاندان بدي دارد، كه وقتي نام او برده شود، گردنكشي مي كنند و وقتي نام او را مي شنوند سر خود را بالا مي گيرند!

اليعقوبي، أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفاي۲۹۲هـ)، تاريخ اليعقوبي، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بيروت.

فقال ابن عباس (لابن الزبير) ...فإذا عوتبت علي ذلك قلت إن له أهيل سوء، فإذا صليت عليه تطاولت أعناقهم وسمت رؤوسهم.

ابن عباس به عبد الله بن زبير گفت: ... وقتي تو را به خاطر ترك درود بر رسول خدا (ص) مورد عتاب قرار دادند، گفتي: رسول خدا خاندان بدي دارد كه وقتي بر رسول خدا (ص) درود فرستاده شود، گردن مي كشند و سر خود را بالا مي گيرند!

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱، ص۴۴۶، طبق برنامه الجامع الكبير.

وحدثني العمري عن الهيثم بن عدي عن عبد الله بن عياش الهمداني قال، حدثني محمد بن المنتشر قال: حضرت مكة أيام ابن الزبير ... وقال: إن له أهيل سوءٍ فإن ذكر مدوا أعناقهم لذكره،

محمد بن منتشر مي گويد: در زمان عبد الله بن زبير در مكه بودم ... او گفت: رسول خدا (ص) خاندان بدي دارد كه با ياد شدن رسول خدا (ص) گردنكشي مي كنند!

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۲، ص۱۹۰، طبق برنامه الجامع الكبير.

وحدثني هشام بن عمار قال: حدثت عن الزبيري عن الزهري أنه قال: كان من أعظم ما أنكر علي عبد الله بن الزبير ... وقوله حين كلم في ذلك: إن له أهيل سوء إذا ذكر استطالوا ومدوا أعناقهم لذكره.

از بزرگترين چيز هايي كه بر عبد الله بن زبير اشكال گرفته شود ... اين بود كه وقتي به او گفتند چرا ياد رسول خدا (ص) را ترك كردي، گفت: او خاندان بدي دارد كه وقتي ياد مي شود خود را بالا مي گيرند و با ياد شدن رسول خدا (ص) گردن كشي مي كنند!

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۲، ص۴۱۸، طبق برنامه الجامع الكبير.

... ولكن رأيت هذا الحي من بني هاشم إذا سمعوا ذكره اشرأبت أعناقهم وأبغض الأشياء إلي ما يسرهم

عبد الله بن زبير گفت: من اين گروه بني هاشم را مي بينم كه وقتي رسول خدا (ص) ياد مي شود، گردن خود را بالا مي گيرند و بدترين چيز در نزد من خوشحالي آنان است!

الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفاي: ۳۲۸هـ)، العقد الفريد، ج۴، ص۳۸۵، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

گفتار پانزدهم: دشنام عبد الله بن زبير به حضرت علي عليه السلام و بني هاشم (با چهارمتن): متن اول:

خطبة محمد بن الحنفية يرد علي عبد الله بن الزبير وقد تنقص الإمام

خطب ابن الزبير فنال من الإمام علي كرم الله وجهه فبلغ ذلك ابنه محمد ابن الحنفية رضي الله عنه فأقبل حتي وضع له كرسي قدامه فعلاه وقال يا معشر قريش شاهت الوجوه أينتقص علي وأنتم حضور

خطبه محمد بن حنفيه كه جواب عبد الله بن زبير را مي دهد كه از امام (علي بن ابي طالب) بدگويي كرده بود!

ابن زبير سخنراني كرد و به امام علي عليه السلام دشنام داد، اين خبر به محمد بن حنفيه رسيد، آمد و در مقابل او يك صندلي گذاشتند، و بالاي آن رفت و گفت: اي قريشيان! چهره هاتان زشت باد! آيا از علي بدگويي شود و شما حاضر باشيد ؟

صفوت، أحمد زكي، جمهرة خطب العرب، ج۲، ص۹۰، ناشر: المكتبة العلمية - بيروت.

المسعودي، ابوالحسن علي بن الحسين بن علي (متوفاي۳۴۶هـ)، مروج الذهب، ج۱، ص۳۸۲، طبق برنامه الجامع الكبير.

اليعقوبي، أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفاي۲۹۲هـ)، تاريخ اليعقوبي، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بيروت.

متن دوم:

ولما توطد لابن الزبير أمره وملك الحرمين والعراقين ... فدعا عبد الله بن عباس ومحمد بن الحنفية وجماعة من بني هاشم إلي بيعته فأبوا عليه فجعل يشتمهم ويتناولهم علي المنبر ...

وقتي كه كار عبد الله بن زبير درست شد و مالك مكه و مدينه و ايران و عراق شد ... عبد الله بن عباس و محمد بن حنفيه و گروهي از بني هاشم را به بيعت خواند! اما قبول نكردند! به همين دليل آنان را دشنام داده و بر منبر بر آنها ناسزا مي گفت!

الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفاي: ۳۲۸هـ)، العقد الفريد، ج۴، ص۳۸۵، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

متن سوم:

وعن عروة يعني ابن الزبير أن علي بن أبي طالب لقي الزبير في السوق فتعاتبا في شيء من أمر عثمانثم أغلظ له عبدالله بن الزبير فقال له علي ألا تسمع ما يقول لي فضربه الزبير حتي وقع رواه الطبراني وفيه عبدالله بن محمد بن يحيي بن عروة وهو متروك

از عروة بن زبير روايت شده است كه علي بن ابي طالب (عليه السلام) زبير را در بازار ديد، و در مورد عثمان يكديگر را سرزنش كردند! سپس عبد الله بن زبير با حضرت درشت سخن گفت!

علي به زبير گفت: آيا نمي شنوي پسرت چه مي گويد ؟ زبير نيز آنقدر عبد الله را زد تا افتاد!

الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي ۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۷، ص۲۲۳، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت - ۱۴۰۷هـ.

متن چهارم:

وكان عبد الله بن الزبير يبغض علياً عليه السلام؛ وينتقصه وينال من عرضه

عبد الله بن زبير، دشمن علي عليه السلام بود و از حضرت بدگويي مي كرد و به خاندان حضرت دشنام مي داد!

إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي۶۵۵ هـ)، شرح نهج البلاغة، ج۴، ص۳۶، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۸م.

گفتار شانزدهم: بني هاشم از او بد گويي مي كنند:

ولما توطد لابن الزبير أمره وملك الحرمين والعراقين أظهر بعض بني هاشم الطعن عليه وذلك بعد موت الحسن والحسين

وقتي كه كار ابن زبير درست شد و مالك مكه و مدينه و عراق عجم و عرب شد، بعضي از بني هاشم راجع به او بد گويي كردند و اين بعد از مردن حسن و حسين (عليهما السلام) بود .

الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفاي: ۳۲۸هـ)، العقد الفريد، ج۴، ص۳۸۵، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

گفتار هفدهم: نفرين عبد الله بن زبير توسط محمد حنفيه:

فكف ابن الزبير عن ابن الحنفية حتي إذا حج الناس، وكان يوم النفر أرسل إليه: تنح عن هذا المنزل وانفر مع الناس وإلا فإني مناجزك. فسأله معاذ بن هانئ وغيره من أصحابه أن يأذن في مقارعته، وقالوا: قد بدأك بالظلم واضطرك وإيانا إلي الامتناع، فقال له ابن مطيع: لا يغرنك قول هؤلاء فإنهم قتلة أبيك وأخيك، فقال له: نصبر لقضاء الله، اللهم ألبس ابن الزبير لباس الذل والخوف، وسلط عليه وعلي أشياعه وناصريه من يسومهم مثل الذي يسوم الناس، اللهم ألبسه بخطيئته، وأجعل دائرة السوء عليه، سيروا بنا علي اسم الله إلي الطائف.

عبد الله بن زبير، محمد حنفيه را ترك كرد، تا زماني كه وقت حج شد، روز نهم، به نزد او فرستاد و گفت: از خانه بيرون برو و با مردم به عرفات برو، وگرنه من تو را عذاب خواهم كرد!

معاذ بن هاني و ديگر ياران محمد حنفيه از او اجازه خواستند كه با عبد الله بن زبير درگير شدوند! و گفتند او شروع به ظلم كرده است، و تو و ما را مضطر به مقابله كرده است!

ابن مطيع به محمد حنفيه گفت: فريب اينان را مخور كه همينها پدر و برادر تو را كشتند!

به همين دليل محمد حنيفه گفت: بر قضاء خدا صبر مي كنيم!

خدايا عبد الله بن زبير را لباس ذلت و ترس بپوشان، و كساني را بر او و ياورانش مسلط كن، كه بر سر آنها همان بلايي آورند كه بر سر مردم آوردند! خدايا او را به خاطر گناهانش دچار عذاب گردان، و او را در دايره سختي ها بينداز؛ با ياد خدا ما را به سمت طائف ببريد!

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱، ص۴۴۶، طبق برنامه الجامع الكبير.

گفتار هيجدهم: عبد الله بن زبير بني هاشم را در مكه زنداني كرده و مي خواست آنهارا در آتش بسوزاند! (با چند متن)

أخبرنا محمد بن عمر قال حدثنا ربيعة بن عثمان ومحمد بن عبد الله بن عبيد بن عمير وإسحاق بن يحيي بن طلحة وهشام بن عمارة عن سعيد بن محمد بن جبير بن مطعم والحسين بن الحسن بن عطية العوفي عن أبيه عن جده وغيرهم أيضا قد حدثني ... فلما جاء نعي يزيد بن معاوية وبايع بن الزبير لنفسه ودعا الناس إليه دعا بن عباس ومحمد بن الحنفية إلي البيعة له فأبيا يبايعان له وقالا حتي يجتمع لك البلاد ويتسق لك الناس فأقاما علي ذلك ما أقاما فمرة يكاشرهما ومرة يلين لهما ومرة يباديهما ثم غلظ عليهما فوقع بينهم كلام وشر فلم يزل الأمر يغلظ حتي خافا منه خوفا شديدا ومعهما النساء والذرية فأساء جوارهم وحصرهم وآذاهم وقصد لمحمد بن الحنفية فأظهر شتمه وعيبه وأمره وبني هاشم أن يلزموا شعبهم بمكة وجعل عليهم الرقباء وقال لهم فيما يقول والله لتبايعن أو لأحرقنكم بالنار فخافوا علي أنفسهم قال سليم أبو عامر فرأيت محمد بن الحنفية محبوسا في زمزم

وقتي خبر مرگ يزيد رسيد و عبد الله بن زبير خود را خليفه خواند و مردم را به بيعت با خويش دعوت كرد، ابن عباس و محمد حنفيه را نيز به بيعت فرا خواند، اما آن دو قبول نكردند كه با او بيعت كنند! و گفتند تا زماني كه تمام بلاد اسلامي را بگيري و مردم از همه جا براي بيعت تو بيايند! و بر همين نظر ماندند؛ اما عبد الله بن زبير گاهي به آنها خنده مي كرد، گاهي با نرمي برخورد مي كرد، و گاهي به ديدن آنها مي رود؛ سپس بر آنها سخت گرفت؛ به همين سبب يين آن دو سخنان و بدي هايي در گرفت؛ و همين امر ادامه پيدا كرد، تا اينكه آن دو از او ترس فراوان پيدا كردند، و با آنها زنان و فرزندان آنها نيز بودند!

اما عبد الله بن زبير بسيار بد با آنها برخورد كرد و آنها را در محاصره قرار داده و آزار داد، و كلام خود را متوجه محمد حنفيه كرده و او را دشنام داد و از او بد گويي كرد و به او و بني هاشم دستور داد كه در شعب در مكه بمانند! و نگهباناني بر آنها گمارد، و در سخناني كه به آنها گفت اين بود:

قسم به خدا يا بيعت مي كنيد و يا شما را با آتش مي سوزانم! به همين سبب آنها بر جان خويش ترسيدند!

سليم ابوعامر مي گويد: من محمد حنفيه را ديدم كه در زمزم زنداني شده بود!

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي۲۳۰هـ)، الطبقات الكبري، ج۵، ص۱۰۰، ناشر: دار صادر - بيروت.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج۴، ص۱۱۷، تحقيق: شعيب الأرناؤوط / محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

ولما توطد لابن الزبير أمره وملك الحرمين والعراقين ... فدعا عبد الله بن عباس ومحمد بن الحنفية وجماعة من بني هاشم إلي بيعته فأبوا عليه ... ثم قال لتبايعن أو لأحرقنكم بالنار فأبوا عليه فحبس محمد بن الحنفية في خمسة عشر من بني هاشم في السجن وكان السجن الذي حبسهم فيه يقال له سجن عارم

وقتي كه كار ابن زبير درست شد و مالك مكه و مدينه و عراق عجم و عرب شد ... عبد الله بن عباس و محمد حنفيه و گروهي از بني هاشم را به بيعت خويش فرا خواند اما آنها قبول نكردند ... سپس گفت: يا بيعت مي كنيد و يا شما را با آتش مي سوزانم! اما قبول نكردند؛ به همين دليل محمد حنفيه را با ۱۵ نفر از بني هاشم زنداني كرد؛ و زنداني كه آنها در آن زنداني بودند زندان عارم نام داشت .

الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفاي: ۳۲۸هـ)، العقد الفريد، ج۴، ص۳۸۵، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

وأخذ ابن الزبير محمد بن الحنفية وعبد الله بن عباس وأربعة وعشرين رجلا من بني هاشم ليبايعوا له فامتنعوا فحبسهم في حجرة زمزم وحلف بالله الذي لا إله إلا هو ليبايعن أو ليحرقنهم بالنار فكتب محمد بن الحنفية إلي المختار بن أبي عبيد بسم الله الرحمن الرحيم من محمد بن علي ومن قبله من آل رسول الله إلي المختار بن أبي عبيد ومن قبله من المسلمين أما بعد فإن عبد الله بن الزبير أخذنا فحبسنا في حجرة زمزم وحلف بالله الذي لا إله إلا هو لنبايعنه أو ليضرمنها علينا بالنار فيا غوثا فوجه إليهم المختار بن أبي عبيد بأبي عبد الله الجدلي في أربعة آلاف راكب فقدم مكة فكسر الحجرة وقال لمحمد بن علي دعني وابن الزبير قال لا أستحل من قطع رحمه ما استحل مني

عبد الله بن زبير محمد حنفيه و عبد الله بن عباس و ۲۴ نفر از مردان بني هاشم را گرفت تا با او بيعت كنند، اما آنها قبول نكردند؛ به همين دليل آنها را در حجره زمزم زنداني كرد، و قسم خورد كه «قسم به خدايي كه جز او خدايي نيست، يا بيعت كنند و يا آنها را با آتش مي سوزاند!» به همين دليل محمد حنفيه نامه اي به مختار و مسلمانان همراه او نوشت: «اما بعد! عبد الله بن زبير ما را گرفته و در حجره زمزم زنداني كرده است، و قسم خورده است كه به خدا يا بايد با او بيعت كنيم و يا آتش بر ما خواهد انداخت! به داد ما برسيد! به همين دليل مختار، ابو عبد الله بجلي را با ۴۰۰۰ نفر سواره به مكه فرستاد؛ آنها ديوار حجره را شكستند و به محمد حنفيه گفت: ابن زبير را به من واگذار!

محمد حنفيه گفت: من با او كه نسبت به من قطع رحم كرد، قطع رحم نمي كنم!

اليعقوبي، أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفاي۲۹۲هـ)، تاريخ اليعقوبي، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بيروت.

گفتار نوزدهم: عبد الله بن زبير بني هاشم ، محمد حنفيه و ابن عباس را تبعيد كرد:

ولما لم يكن بابن الزبير قوة علي بني هاشم وعجز عما دبره فيهم أخرجهم عن مكة وأخرج محمد بن الحنفية إلي ناحية رضوي وأخرج عبد الله بن عباس إلي الطائف إخراجا قبيحا وكتب محمد بن الحنفية إلي عبد الله بن عباس أما بعد فقد بلغني أن عبد الله بن الزبير سيرك إلي الطائف فرفع الله بك أجرا واحتط عنك وزرا يا ابن عم إنما يبتلي الصالحون وتعد الكرامة للأخيار ولو لم تؤجر إلا فيما نحب وتحب قل الأجر فاصبر فإن الله قد وعد الصابرين خيرا والسلام

چون عبد الله بن زبير قدرت مقابله با بني هاشم را نداشت، و از نقشه هايي كه براي آنها كشيده بود عاجز ماند، آنها را از مكه بيرون كرد؛ و محمد حنفيه را به منطقه رضوي و عبد الله بن عباس را به طائف به نحوي زشت تبعيد كرد.

محمد حنفيه به عبد الله بن عباس نامه نوشت كه «اما بعد، به من خبر رسيد كه عبد الله بن زبير تو را به طائف تبعيد كرده است! خدا اجر تو را بالا ببرد و سختي را از تو بردارد، اي پسر عمو! بدرستيكه صالحان دچار امتحان مي شوند و كرامت براي نيكان آماده شده است، و اگر سزاي ما در دنيا تنها آن چيزي باشد كه من و تو دوست داريم، پاداش (آخرت) كم مي شود؛ بدرستيكه خداوند به صابرين نيكي را وعده داده است .

اليعقوبي، أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفاي۲۹۲هـ)، تاريخ اليعقوبي، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بيروت.

كتب محمد بن الحنفية إلي عبد الله بن عباس حين سيره ابن الزبير إلي الطائف يسليه عن فعله به: أما بعد، فإنه بلغني أن ابن الزبير سيرك إلي الطائف

وقتي عبد الله بن زبير، ابن عباس را تبعيد كرد، محمد حنفيه به او نامه نوشت تا او را در اين كار تسلي دهد: اما بعد به من خبر رسيده است كه عبد الله بن زبير تو را به طائف تبعيد كرده است ...

ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علي (متوفاي ۶۰۸هـ)، التذكرة الحمدونية، ج۴، ص۳۰۹، تحقيق: إحسان عباس، بكر عباس، ناشر:دار صادر - بيروت،، الطبعة: الأولي، ۱۹۹۶م.

الآبي، ابوسعد منصور بن الحسين (متوفاي۴۲۱هـ)، نثر الدر في المحاضرات، ج۱، ص۲۸۲، تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان، الطبعة: الأولي، ۱۴۲۴هـ - ۲۰۰۴م.

گفتار بيستم: بخل عبد الله بن زبير:(با سند معتبر)

يكي از نكاتي كه عبد الله بن عباس، صحابي مشهور و حبر الامة راجع به عبد الله بن زبير مطرح كرده است، بخل او است، البته با اين كنايه كه اگر بخيل، به خاطر بخلش به ديگران كمك نكند، مومن نيست؛ و نتيجه اين سخن، آن است كه عبد الله بن زبير مومن نيست !

دو سند در سنن بيهقي:

أخبرنا أبو الحسين بن بشران العدل ببغداد أنبأ أبو جعفر محمد بن عمرو ثنا أحمد بن الوليد الفحام ثنا أبو أحمد الزبيري ح وأخبرنا أبو الحسين بن بشران أنبأ أبو الحسن علي بن محمد المصري ثنا بن أبي مريم ثنا الفريابي قالا ثنا سفيان عن عبد الملك بن أبي بشير عن عبد الله بن المساور قال سمعت بن عباس رضي الله عنه وهو يبخل بن الزبير يقول سمعت رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول ليس المؤمن الذي يشبع وجاره جائع إلي جنبه لفظ حديث أبي أحمد

البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسي ابوبكر (متوفاي ۴۵۸هـ)، سنن البيهقي الكبري، ج۱۰، ص۳ ش ۱۹۴۵۲، ناشر: مكتبة دار الباز - مكة المكرمة، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، ۱۴۱۴ - ۱۹۹۴.

بررسي سندي:

۱. عبد الله بن المساور:

مزي در مورد او مي گويد:

ذكره ابنُ حِبَّان في كتاب"الثقات" روي له البخاري في كتاب"الأدب"حديثًا واحدًا

ابن حبان او را در ثقات آورده است،بخاري يك روايت از او در كتاب الادب المفرد دارد .

المزي، ابوالحجاج يوسف بن الزكي عبدالرحمن (متوفاي۷۴۲هـ)، تهذيب الكمال، ج۱۶ ص۱۲۱، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۰هـ - ۱۹۸۰م.

۲. عبد الملك بن ابي بشير:

ذهبي در مورد او مي گويد:

عبد الملك بن أبي بشير البصري ت ن نزل المدائن ...وثقه يحيي القطان.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج۸ ص۴۷۴، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.

۳. سفيان بن سعيد الثوري:

ابن حجر در مورد او مي گويد:

سفيان بن سعيد بن مسروق الثوري أبو عبد الله الكوفي ثقة حافظ فقيه عابد إمام حجة من رؤوس الطبقة السابعة

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تقريب التهذيب، ج۱ ص۲۴۴ ش ۲۴۴۵، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

در اينجا در كتاب سنن كبراي بيهقي دو سند به سفيان مي رسد كه هر دو سند را بررسي مي كنيم:

سند اول به سفيان:

۵- ابو احمد محمد بن عبد الله الزبيري:

او معروفترين شاگرد سفيان است، ذهبي در مورد او مي گويد:

أبو أحمد الزبيري ع محمد بن عبد الله بن الزبير بن عمر بن درهم الحافظ الكبير المجود

او از روات مجمع عليه (در صحاح سته) است ... حافظ بزرگ و نيكو روايت .

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج۹، ص۵۲۹ ، تحقيق: شعيب الأرناؤوط / محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ .

۶. احمد بن الوليد الفحام:

ذهبي در مورد او مي گويد:

وثَّقه الخطيب

خطيب بغدادي او را توثيق كرده است .

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج۲۰ ص۲۸۸، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.

۷. ابوجعفر محمد بن عمرو الرزاز

خطيب بغدادي در مورد او مي گويد:

محمد بن عمرو بن البختري بن مدرك بن أبي سليمان أبو جعفر الرزاز ... وكان ثقة ثبتا

البغدادي، ابوبكر أحمد بن علي بن ثابت الخطيب (متوفاي۴۶۳هـ)، تاريخ بغداد، ج۳ ص۱۳۲ ش ۱۱۵۲، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

۸.ابوالحسين بن بشران العدل:

ذهبي در مورد او مي گويد:

وأبو الحسين بن بشران علي ابن محمد بن عبد الله بن بشران بن محمد ... قال الخطيب كان صدوقا ثبتا تام المروءة ظاهر الديانة

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، العبر في خبر من غبر، ج۳ ص۱۲۲، تحقيق: د. صلاح الدين المنجد، ناشر: مطبعة حكومة الكويت - الكويت، الطبعة: الثاني، ۱۹۸۴.

۹. بيهقي مولف كتاب

ذهبي در مورد او مي گويد:

البيهقي الإمام الحافظ العلامة شيخ خراسان أبو بكر أحمد بن الحسين بن علي بن موسي الخسروجردي البيهقي صاحب التصانيف

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تذكرة الحفاظ، ج۳ ص۱۱۳۲ ش ۱۰۱۴، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي.

نتيجه گيري سند اول:

اين سند، طبق مباني اهل سنت معتبر است .

سند دوم به سفيان:

۴. محمد بن يوسف الفريابي

۵. عبد الله بن محمد بن سعيد بن ابي مريم

۶. ابوالحسن علي بن محمد المصري

۷. ابوالحسين بن بشران

۸. بيهقي صاحب كتاب

چندين سند در تاريخ مدينه دمشق:

اخبرتنا أم البهاء فاطمة بنت محمد قالت أنا إبراهيم بن منصور أنا أبوبكر بن المقرئ أنا أبويعلي نا زهير نا وكيع عن سفيان عن عبد الملك بن أبي بشير عن عبدالله بن مساور قال سمعت ابن عباس يبخل ابن الزبير وقال رسول الله صلي الله عليه وسلم ليس المؤمن الذي يبيت وجاره طاوي ح

أخبرنا أبو القاسم الحسين بن علي بن الحسين بن علي بن الحسين الزهري وأبوالفتح المختار بن عبد الحميد بن المنتصر الاديب وأبوالمحاسن اسعد بن علي بن الموفق قالوا أنا أبو الحسن عبد الرحمن بن محمد بن المظفر أنا عبدالله بن أحمد بن حموية أنا إبراهيم بن خزيم نا عبد بن حميد أنا عبد الرزاق أنا الثوري عن عبد الملك بن أبي بشير عن عبدالله بن مساور قال سمعت ابن عباس ذكر ابن الزبير فبخله ثم قال سمعت رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول ليس بالمؤمن الذي يشبع وجاره جائع إلي جنبه ح

أخبرنا أبوغالب أحمد وأبوعبدالله يحيي ابنا الحسن قالا أنا أبوالحسين بن الآبنوسي أنا عثمان بن عمرو بن محمد بن المنتاب نا يحيي بن محمد بن صاعد نا الحسين بن الحسن أنا مؤمل نا سفيان عن عبد الملك بن أبي بشير وكان تاجرا بالمدينة وكان مرضيا عن عبدالله بن مساور قال سمعت ابن عباس يعاتب ابن الزبير في البخل ويقول قال رسول الله صلي الله عليه وسلم ليس المؤمن الذي يبيت شبعان وجاره إلي جنبه جائع ح

أخبرنا أبوالقتس عبد الصمد بن محمد بن عبدالله بن مندوية أنا أبو الحسن علي بن محمد بن أحمد الحسنأباذي أنا أبو الحسن محمد بن عمر بن عيسي بن يحيي الحطراني البلدي أنا أبوعبدالله محمد بن العباس بن يونس الخياط بالموصل نا محمد بن أحمد بن أبي المثني نا قبيصة بن عقبة عن سفيان عن عبد الملك بن أبي بشير عن عبدالله بن أبي المساور قال سمعت ابن عباس يقول وهو يبخل ابن الزبير سمعت رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول ح

وأخبرناأبو الحسن السلمي أنا أبوالحسين بن أبي الحديد أنا أبوبكر محمد بن أحمد بن أبي الحديد أنا أبوعلي الحسن بن علي الامام الطبراني أنا سعيد بن عبدوس بن أبي زيدون أنا محمد بن يوسف نا سفيان عن عبد الملك بن أبي بشير عن عبدالله بن أبي المساور قال سمعت ابن عباس يبخل ابن الزبير ويقول قال لي رسول اللهصلي الله عليه وسلم ليس المؤمن الذي يشبع وجاره جائع إلي جنبه ح

أخبرناأبومنصور عبد الرحمن بن محمد الشيباني نا أبوبكر أحمد بن علي الخطيب أنا محمد بن الحسين القطان أنا محمد بن عبدالله بن أحمد بن عتاب نا يحيي بن أبي طالب نا أبوأحمد الزبيري نا سفيان الثوري عن عبد الملك بن أبي بشير عن عبدالله بن المساور وفي اصل القطان بن أبي المساور قال سمعت ابن عباس وهو يبخل ابن الزبير يقول سمعت رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول ليس المؤمن بالذي يشبع وجاره جائع إلي جنبه ح

... أخبرنا أبو القاسم بن السمرقندي أنا أبوالحسين بن النقور أنا عيسي بن علي أنا عبدالله بن محمد نا أبوسعيد عيسي بن سألم الشاشي نا عبيدالله بن عمرو عن ليث بن أبي سليم قال كان ابن عباس يكثر ان يعنف ابن الزبير بالبخل قال فلقيه يوما فعيره فقال له ابن الزبير ما اكثر ما تعيرني يا ان عباس قال ان افعل فاني سمعت رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول ان المؤمن لا يشبع وجاره وابن عمه جائع ح

أخبرنا أبوالفرج سعيد بن أبي الرجاء بن أبي منصور أنا أبوالفتح منصور بن الحسين بن علي بن القاسم بن رواد الكاتب وأبوطاهر أحمد بن محمود قالا أنا أبوبكر بن المقرئ نا أبوأحمد اسرائيل بن محمد بن اسرائيل بن عبدالله بن عيسي بن يونس بن عمرو هو أبوإسحاق السبيعي بحصن منصور حدثني عمي علي بن اسرائيل حدثني خالي أحمد بن عمرو عن أبيه عمرو عن أبيه عيسي عن أبيه عن أبي إسحاق قال حججت مع أبي هريرة ورافع بن خديج فنزلوا علي عبدالله بن الزبير فذبح لهم شاة وكان يبخل

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفاي۵۷۱هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج۲۸، ص۲۱۸، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - ۱۹۹۵.

عبارت ابن عبدربه در العقد الفريد:

ومن البخلاء عبد الله بن الزبير وكانت تكفيه أكلة لأيام ويقول إنما بطني شبر في شبر فما عسي أن تكفيه أكلة وقال فيه أبو وجرة مولي الزبير:

لو كان بطْنُكَ شِبراً قد شَبْعْت وقد أبقَيْتَ فضلاً كثيراً للمساكينِ

فإن تُصِبْك من الأيامِ جائِحةٌ لمْ نبْكِ منك علي دُنيا ولا دينِ

ما زلتَ في سورةِ الأعرافِ تَدرُسُها حتي فؤادي كمِثْلِ الخزِّ في اللِّين

إنّ امْرَأً كنتُ مولاهُ فضيَّعني يَرْجُو الفَلاحَ لَعبدٌ عيْنُ مغبونِ

وابن الزبير هو الذي قال أكلتم تمري وعصيتم أمري فقال فيه الشاعر:

رأيتُ أبا بكرٍ وربُّك غالبٌ علي أَمرِهِ يبغي الخلافةَ بالتَّمْرِ

وأقبل إليه أعرابي فقال أعطني وأقاتل عنك أهل الشام فقال له اذهب فقاتل فإن أغنيت أعطيناك قال أراك تجعل روحي نقداً نسيئة وأتاه أعرابي يسأله جملاً ويذكر أن ناقته نقبت فقال أنعلها من النعال السبتية واخصفها بهلب قال له الأعرابي إنما أتيتك مستوصفا فلا حملت ناقة حملتني إليك قال إن وصاحبها

يكي از بخيلان عبد الله بن زبير بود، يك وعده غذا را در چند روز مي خورد! و مي گفت: شكم من يك وجب در يك وجب است، شايد يك لقمه براي آن بس باشد! به همين دليل ابووجره غلام زبير راجع به او گفت:

اگر شكم تو يك وجب در يك وجب بود، براي فقيران نيز چيزي باقي مي گذاشتي!

اگر از روزگار به تو بلايي برسد، نه بر دين و نه بر دنياي تو گريه نمي كنيم!

دائمه سوره اعراف را مي خواني (خود را در جايگاه بزرگي مي بيني اما به ديگران توجه نداري) اينقدر كه شكم من (از گرسنگي) مانند خز نازك شده است!

كسي كه مولاي من بود و من را تباه گردانيد، اميد رستگاري دارد، اما بنده اي است كه در نهايت ضرركردن است!

و عبد الله بن زبير همو است كه گفت: خرماي من را خورديد، و سركشي من را كرديد! به همين دليل شاعر در مورد او گفت: ابوبكر(عبد الله بن زبير) را ديدم كه در حالي كه خدا بر امر خويش غالب شده بود (يعني ابن زبير مغلوب شده بود) و او خلافت را با خرما طلب مي كرد!

و روزي يك بيابان نشين به نزد او آمد و گفت: به من چيزي بده تا در مقابل اهل شام از تو دفاع كنم! گفت برو و بجنگ؛ اگر خوب جنگيدي چيزي به تو خواهيم داد!

بيابان نشين در پاسخ گفت: من جان خود را به نقد به تو بدهم و تو نسيه به من بدهي ؟

روزي بيابان نشيني به نزد او آمد و از او يك شتر نر خواست و گفت كه شتر ماده او پاهايش زخم شده و توانايي راه رفتن ندارد!

در پاسخ گفت: كفش سبتي پاي شترت كن و آن را پر از مو نما (تا پاي شترت خوب شود) .

بيابان گرد گفت: انگار كه من براي درمان شترم به نزد تو آمده ام! شتري كه من را به سوي تو آورد ديگر بار بر ندارد (بميرد)! عبد الله بن زبير گفت: آري! صاحبش نيز بميرد!

الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفاي: ۳۲۸هـ)، العقد الفريد، ج۶، ص۱۸۸، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

وذكر سعيد بن جبير أن عبد اللّه بن عباس دخل علي ابن الزبير فقال له ابن الزبير: أنت الذي تؤنبني وتبخِّلُنِي. قال ابن عباس: نعم، سمعت رسول اللهّ صلي الله عليه وسلم، يقول: ليس المسلم الذي يشبع ويجوع جاره

عبد الله بن عباس روزي به نزد عبد الله بن زبير رفت.عبد الله بن زبير گفت «تو هستي كه به من خرده گرفته و من را بخيل مي شمري؟» ابن عباس گفت: آري! از رسول خدا (ص) شنيدم كه مي فرمود: مسلمان نيست كسي كه سير باشد و همسايه اش گرسنه باشد!

المسعودي، ابوالحسن علي بن الحسين بن علي (متوفاي۳۴۶هـ)، مروج الذهب، ج۱، ص۳۸۲، طبق برنامه الجامع الكبير.

گفتار بيست و يكم: عبد الله بن زبير از معاويه حق السكوت مي گيرد:

وقال ابن أبي الدنيا أخبرني عمر بن بكير عن علي بن مجاهد عن بن عروة قال سأل ابن الزبير معاوية شيئا فمنعه فقال والله ما أجهل أن ألزم هذه البنية فلا أشتم لك عرضا ولا أقصم لك حسبا ولكني أسدل عمامتي من بين يدي ذراعا ومن خلفي ذراعا في طريق أهل الشام وأذكر سيرة أبي بكر الصديق وعمر فيقول الناس من هذا فيقولون ابن حواري رسول الله صلي الله عليه وسلم وابن بنت الصديق فقال معاوية حسبك بهذا شرفا ثم قال هات حوائجك

عبد الله بن زبير چيزي از معاويه خواست، اما به او نداد؛ عبد الله بن زبير گفت: اي معاويه! (گمان نكن) كه من بلد نيستم در اين ساختمان ها ساكن شوم ْ، و به تو دشنام ندهم و آبروي تو را نبرم، ولي من عمامه خود را از جلو و از پشت سر خويش رها كرده و در راه اهل شام مي نشينم، و سيره ابوبكر و عمر را خواهم گفت!(تا مردم بدانند سيره تو با سيره ابوبكر و عمر فرق مي كند)

مردم نيز مي گويند: اين چه كسي است ؟ مي گويند پسر حواري رسول خدا (ص) و پسر دختر ابوبكر! معاويه گفت: همين مقدار شرف براي تو كافي است! هر حاجتي داري بياور!

ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاي۷۷۴هـ)، البداية والنهاية، ج۸، ص۳۳۸، ناشر: مكتبة المعارف - بيروت.

المدائني عن علي بن مجاهد عن هشام بن عروة قال: سأل عبد الله بن الزبير معاوية حوائج فمنعه فقال: يا أمير المؤمنين، أو يا معاوية، إني لخليق أن أخرج فأقعد علي طريق الشام فلا أشتم لك عرضاً ولا أقصب لك حسباً، ولكني أسدل عمامتي بين يدي ذراعاً وخلفي ذراعاً، وأذكر سيرة أبي بكر وعمر، فيقال هذا ابن حواري رسول الله صلي الله عليه وسلم، فقال معاوية: كفي بذلك، وقضي حوائجه.

عبد الله بن زبير از معاويه خواسته هايي داشت، گفت: اي امير المومنين، يا اي معاويه! من شايسته ام كه بر سر راه شام بنشينم و نه به تو دشنام دهم و نه آبروي تو را ببرم! ولي عمامه ام را بين دو دست خود و پشت سر خود باز كنم، و سيره ابوبكر و عمر را نقل كنم! (تا مردم بدانند سيره تو غلط است)

مردم مي گويند اين كيست؟ جواب داده مي شود: پسر حواري رسول خدا (ص) است.

معاويه گفت: همينقدر كافي است و حوائج او را برآورده كرد .

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۲، ص۹۸ ، طبق برنامه الجامع الكبير.

خلاصه و نتيجه گيري:

ما در اين مقاله مطالب ذيل را بررسي كرديم:

ولادت عبد الله بن زبير:

همانطور كه ثابت شد، عبد الله بن زبير، فرزند متعه است! ( با سند صحيح)

عبد الله بن زبير در نظر رسول خدا (ص):

رسول خدا (ص) راجع به او سخناني دارند از جمله به خاطر اينكه عبد الله بن زبير خون رسول خدا (ص) را نوشيد فرمودند «واي بر مردم از دست تو» (با سند صحيح)

همچنين رسول خدا (ص) روايتي دارند (با سند صحيح) كه جز بر عبد الله بن زبير تطبيق نمي كند؛ ايشان فرمودند شخصي به نام عبد الله، از جنگ جويان قريش، در مكه الحاد مي كند! احترام مكه را زير پا مي گذارد و در مكه خون او حلال شمرده مي شود! و چهار تن از صحابه اين روايت را بر عبد الله بن زبير تطبيق كرده بودند!

عبد الله بن زبير در نظر اميرمومنان و ائمه معصومين عليهم السلام:

حضرت علي عليه السلام عبد الله بن زبير را «ابن سوء» مي دانند! (با سند صحيح) همچنين او را مايه گمراهي زبير مي شمارند (با سند صحيح)

همچنين امام حسن عليه السلام او را نادان مي دانند «سفيه لم يجد مسافها»

عبد الله بن زبير و ديگر:

عبد الله بن عباس او را بخيل مي داند و به او كنايه مي زند كه بخيل مومن نيست (با سند صحيح).

سلمان فارسي، او را مسبب به آتش كشيدن كعبه مي داند.(با سند صحيح)

همچنين عبد الله بن زبير از معاويه حق السكوت مي گرفت!

عبد الله بن زبير و اهل بيت:

او دشمني فراوان با اهل بيت و اميرمومنان داشت و به اميرمومنان علي عليه السلام و اهل بيت ايشان دشنام مي داد و حتي بني هاشميان را زنداني كرده و مي خواست آنها را بسوزاند!

همچنين عبد الله بن عباس و محمد حنفيه را تبعيد كرد و به همين سبب محمد حنفيه او را نفرين نموده و بني هاشم از او بدگويي مي كردند! همچنين به گفته معاويه او دشمني حضرت علي عليه السلام را در دل داشت، و به همين سبب، درود بر رسول خدا (ص) را در خطبه هاي خويش ترك نمود!

عبد الله بن زبير و جنگ جمل:

او مسبب اصلي جنگ جمل است، زيرا پدرش را كه تصميم به ترك جنگ با حضرت علي عليه السلام گرفته بود، تحريك كرده و دوباره به جنگ بازگرداند!(سند صحيح)

همچنين عائشه را كه در ميانه راه، تصميم به بازگشت گرفت، با شهادت دروغ، به سوي جنگ برد (سند صحيح)

البته همانطور كه گذشت، به گفته معاويه، علت اصلي ايجاد جنگ، طرفداري از عثمان نبود؛ بلكه علت، دشمني و كينه حضرت علي عليه السلام بود!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت